تاثیر سوء افزایش اجارهبها و جابهجایی مداوم بر خانواده
طاهره شهرکی
افزایش اجارهبها باعث شده تا بسیاری از افراد محل زندگی خود را که به آن عادت داشته و با آن انس گرفته بودند، ترک کنند. این جابهجایی نوعی غریبگی را ایجاد میکند که باعث بروز افزایش جرم در جامعه میشود. وقتی درصد زیادی از افراد مجبور به حاشیهنشینی میشوند و در محلهای زندگی میکنند که هیچ آشنایی با محیط آن ندارند، نفرت را افزایش میدهد. متاسفانه این روزها هیچ نظارتی بر افزایش اجارهبها خانه اعمال نمیشود، از سوی دیگر صاحبخانهها با توجه به افزایش تورم هزینههای زندگی خود را از مستاجر طلب میکنند که این مساله باعث بروز مشکلاتی برای افراد با درآمدهای پایین میشود. اینکه فرد ناگهان با درخواست غیرمعقول صاحبخانه در مورد افزایش پول رهن و اجارهبها مواجه میشود سرخوردگی را در او به وجود میآورد. خیلی از خانوادهها دوست دارند در محلهای که سالها با آن انس گرفتهاند زندگی کنند، اما وقتی توان پرداخت اجارهبها مسکن در این محلهها را ندارند مجبور به ترک آن میشوند. این اتفاق خیلی ساده رخ نمیدهد. در واقع وقتی شرایط اقتصادی به سامان نباشد جابهجایی ساکنان کوچه و محله هم بیشتر میشود، مستاجرها به دلیل افزایش قیمتها نه میتوانند صاحب خانه شوند و نه میتوانند هزینه اجاره خانه که هر سال دارد بیشتر میشود را تامین کنند. وضعیتی که امروز برای جامعه ایرانی پیش آمده همین است، تورم سر به فلک گذاشته و کاهش قدرت خرید سبب شده آدمها بیشتر از یکی دو سال نتوانند در یک خانه ساکن شوند و سر سال که نشده باید به دنبال خانهای دیگر متناسب با توانایی اقتصادی خود در محلهای دیگر باشند. در سالهای اخیر بهدلیل مشکلات اقتصادی و تورم افسار گسیخته شاهد این واقعیت تلخ هستیم که نه تنها خانوادهها قادر به خریدن خانه نیستند بلکه توان تمدید خانه استیجاری را نیز ندارند، بر این اساس مشاهده میکنیم که مستاجران دائماً محل سکونت خود را به سمت مناطق جنوبی شهر تغییر میدهند که همین افزایش جابهجایی سالانه بهطور بالقوه میتواند امنیت مناطق شهری را به مخاطره بیندازد. یکی از عواملی که کمک به افزایش نا امنی در شهرها میکند احساس گمنامی است، یعنی حضور گذری افراد در یک محیط جغرافیایی مشخص به نا امنی در آن محیط اجتماعی دامن میزند، زیرا انسجام اجتماعی بهعلت روابط زود گذر بهشدت پایین است، برهمین اساس مشاهده میکنیم که امنیت در محیطهای روستایی بیشتر از شهرها احساس میشود زیرا ماندگاری و احساس تعلق خاطر باعث نظارت عمومی شده است. اما در این اسبابکشی دایمی فقط محله و امنیتِ آن نیست که آسیب میبیند، بلکه فرد و سلامت روانی او هم ب آسیبهای جدی مواجه میشود، نگرانی از جابهجاییهای هرساله سبب میشود اعضای خانواده نتوانند برنامهریزی بلندمدت داشته باشند و این عدم برنامهریزی ممکن است ناکامیهای زندگی آنها را بیشتر کند تا استرس جزو جدا نشدنی زندگیشان شود. متاسفانه در جامعه مدرن تا حدودی هم محلی بودن از بین رفته است، اگر همسایگی از بین برود شخصیت افراد تحت تاثیر قرار میگیرد چراکه بخشی از شخصیت فرد در گروه همسالان شکل میگیرد و همسایه یکی از این گروهها است. نسل امروز که نمیتواند صاحب خانه شود و دائم مستاجر است بخشی از سرنوشت خودش دست خودش نیست، بلکه دست
صاحب خانه است، جابهجایی دایمی برنامههای زندگی فرد را با بیثباتی مواجه میکند، امکان برنامهریزی برایش ممکن نیست، همه اینها ذهن فرد را اذیت میکند و اجازه نمیدهد آرامش داشته باشد. این اسبابکشی دایمی زمینه رشد خشونت در افراد را فراهم میکند. فقدان امنیت سکونت در یک محل مناسب به استرس و اضطراب در بین طبقات متوسط و پایین جامعه دامن میزند، بهطوریکه در سالهای اخیر این نوع از ناکامیها به یکی از عوامل افزایش معضلات فردی و اجتماعی تبدیل شده است، در واقع یکی از علل افزایش خشونت در جامعه را میتوان به ناکامی افراد در دستیابی به اهداف خود در ابعاد مختلف زندگی دانست. همچنین اسبابکشیهای دایمی میتواند سبب افزایش اختلافات خانوادگی از جمله آسیب دیدن رابطه فرزند با والدین شود. این وضعیت سبب سرخوردگی فرزندان میشود و تا حدودی اقتدار مادر و پدر در نزد فرزندان از بین میرود. یکی از درگیریهای جوانان این است که نوجوانی خودشان را در محلهای دیگر سپری میکنند و آنجا دوستانی دارند اما به دلایل مختلف از جمله دلایل مالی خانواده آن محله را ترک میکند، در برخی از این موارد بچهها مجدد به همان محله اول برمیگردند، در واقع نوعی گسست میان خانه و محل تفریح فرزندان ایجاد میشود، بنابراین تا حدودی کنترل خانواده نسبت به فرزندان از بین میرود، از طرفی فرزندان احساس میکنند والدینشان توانمند نیستند که زندگی با ثباتی داشته باشند، در این وضعیت بسیاری از ابزارهای تربیتی از دست والدین خارج میشود.