فروریزی آرزوها با تعطیلی کسبوکارهای مجازی
بسیاری از صاحبان کسب و کار مجازی به دلیل فیلتر شدن اینستاگرام کسب و کار خود را از دست داده اند
زهرا سلیمانی|
روز گذشته وزیر اقتصاد که این روزها در قامت سخنگوی اقتصادی دولت نیز در مجامع رسانهای حاضر میشود درجمع خبرنگاران از تخصیص اعداد و ارقام قابل توجهی در قالب بسته حمایتی برای دلجویی و حمایت از کسب و کار مجازی آسیب دیده در اثر تحولات اخیر خبر داد. بر اساس برخی اخبار بخشی از این بسته حمایتی قرار است در اختیار صدا و سیما قرار بگیرد و بخشهای دیگری از آن نیز میان صاحبان کسب و کار آنلاین و مشاغل مرتبط با فضای مجازی توزیع میشود. بسیاری از تحلیلگران اقتصادی اما با نقد نظام تصمیمسازیهای اقتصادی دولت اعلام کردند دولت قصد دارد تصمیم اشتباه خود در بستن کسب و کارهای مجازی و آنلاین را با تصمیم اشتباه دیگری (توزیع نقدینگی و رانت) جبران کند. تصمیماتی که هر کدام تبعات مخرب زیادی در فضای اقتصادی و اجتماعی و... به جای خواهد گذاشت و باعث افزایش مشکلات میشود. از منظر اقتصادی، مسدودسازی اپلیکیشنهایی چون اینستاگرام، لینکدین، واتساپ و... زخمهای عمیقی بر پیکره تولید، بازرگانی و مشاغل خرد کشور ایجاد کرده است. سالها صرف زمان و دهها میلیارد دلار سرمایهگذاری که از زمان دولتهای سازندگی و اصلاحات آغاز شده بود در اثر این تصمیم اشتباه آسیب دیدند و بسیاری از ظرفیتهای فکری و عملی اقتصاد ایران در حوزه استارتاپها و مشاغل آنلاین از میان رفتند. حالا دولت به جای رفع این نقایص، حفاظت از گردش آزاد اطلاعات و کسب و کار مجازی، تصمیم گرفته است که دهها میلیارد تومان نقدینگی را بهانه حمایت از این نوع کسب و کار توزیع کند. مطابق معمول میتوان انتظار داشت که این بسته حمایتی نیز مانند نمونههای مشابه مانند طرح بنگاههای زودبازده دولت نهم، در قالب رانت، راهی جیب افراد دارای نفوذ و رابطه شود و صاحبان واقعی کسب و کار مجازی بهرهای از آن نبرند. تبعات مخرب این تصمیم اما به همین گزاره ختم نمیشود، این نقدینگی بدون تردید باعث افزایش نقدینگی، توسعه پایه پولی و رشد تورم در ماههای پیش رو خواهد شد. هرچند این روزها بسیاری از مسوولان اجرایی و مدیران کشور در خصوص مظلومیت صاحبان کسب و کار مجازی و آنلاین سخن میگویند، اما کمتر شاهد آن هستیم که تصویری از مصائب صاحبان این نوع کسب و کار در صدا و سیما و... ارایه شود. «تعادل» با هدف باخوانی مشکلات این قشر، در جریان این گزارش میدانی به بهانه تصمیمسازیهای عجیب دولت سراغ صاحبان مشاغل آنلاین و مجازی رفته است تا ببیند مشکلات و مصائب هفتههای اخیر پس از مسدودسازی اینستاگرام، واتساپ و...چه بلایی بر سر صاحبان این نوع کسب و کار آورده است.
پرده نخست؛ آمارها چه میگویند؟
براساس گزارش مرکز آمار ایران، حدود ۹ میلیون نفر ایرانی از طریق اینستاگرام در حال کسب درآمد هستند. مرکز پژوهشی بتا به عنوان یکی از مراکز تحقیقاتی رسمی دولتی اعلام کرده، در سال ۱۴۰۰ بیش از ۷/۱ میلیون کسبوکار در اینستاگرام فعالیت داشتهاند. برمبنای دادههای این پژوهش، اینستاگرام بیش از ۴۸ میلیون کاربر ایرانی دارد و کاربران فارسیزبان اینستاگرام در سال گذشته یک میلیارد پست منتشر کردهاند.در این اپلیکیشن حدود 494هزار فروشگاه آنلاین در حال سرویس دهی به مشتریان هستند. تنها در سال ۱۴۰۰ در اینستاگرام، حجم تبادلات مالی بین 30 تا 48 هزار میلیارد تومان بوده است. روزانه حدود 350 تا ۴۷۰ هزار سفارش خریدوفروش در اینستاگرام انجام میشود که ارزش هر سفارش بین 180 تا 195 هزار تومان برآورد میشود و زمینه اشتغالزایی مستقیم یک میلیون نفر و اشتغالزایی غیرمستقیم حدود 9میلیون نفر را فراهم کرده است. آمار وزارت صمت، نشان میدهد که فضای مجازی مهمترین جایگاه کسب درآمد و خرید مایحتاج مورد نیاز مردم است. ارزش کل تجارت الکترونیک در سال ۱۴۰۰ برابر با ۱۲۳۷ هزار میلیارد تومان بوده که ۸۰ درصد از آن یعنی حدود ۱۰۰۰ هزار میلیارد تومان، مربوط به کسب و کارهای الکترونیک شکل گرفته بر بستر پلتفرمهای خارجی است.
پرده دوم؛ مصائب ندا و فرزندانش
یکی از 494هزار فروشگاه آنلاین در اینستاگرام مربوط به ندا، مادری است که به عنوان سرپرست خانوار وظیفه رتق و فتق امور دو دختر 12 و 13 ساله و یک پسر معلول 8 ساله خود را به عهده دارد. مادری که حدود 6سال است، همسر خود را از دست داده است و چون به خاطر فرزند معلولش نمیتواند بیرون از خانه کار کند، از 4سال پیش، فروشگاه آنلاینی در اینستاگرام بر پا کرده است. فروشگاهی که ندا میگوید برای پا گرفتن آن خون دلها خورده و وقتها و سرمایهها صرف کرده است، اما ناگهان در اثر یک تصمیم شتابزده دولت در مسدودسازی اپلیکیشنها ناگهان بر باد رفت.
ندا در جریان گفتوگو با «تعادل» درباره آسیبهایی که در اثر این تصمیم دولت متحمل شده، میگوید: «بعد از فوت شوهرم، با مشکلات زیادی روبهرو بودم، به خاطر پسر معلولم، نمیتوانستم در بیرون کار کنم و میبایست بالای سرش میبودم. نهایتا با پیشنهاد یکی از دوستان، همه دارایی اندکمان را صرف سرمایهگذاری در یک فروشگاه آنلاین اینستاگرامی کردم تا از یک طرف هم بتوانم بالای سر فرزندانم باشم و هم درآمدی داشته باشیم. به همین خاطر در زمینه پوشاک و کفش زنانه فعالیتهایم را شروع کردم.» این مادر سرپرست خانوار در ادامه میگوید: «برای نیازسنجی و بازاریابی حدودا یک سال صرف کردم. از یک طرف به پیجهای پرمخاطب آگهی میدادم تا صفحهام رو تبلیغ کنند و از طرف دیگر تلاش میکردم تا با ارایه اجناس با کیفیت و متفاوت برای خودم مشتری داشته باشم. همراه با دخترانم در پیادهروهای شهر کرج راه میافتادیم و بین مردم آدرس فروشگاه آنلاین خود را پخش میکردیم. پس از 9ماه تا یک سال، آروم آروم تونستیم مشتریانمون رو پیدا کنیم.» ندا ادامه میدهد: «طی 3سال گذشته تلاش زیادی کردم و همه وقت و سرمایهام را صرف این نوع کسب و کار کردم، از بسیاری از نقاط ایران مشتری داشتم و سفارشها رو از طریق پست به سراسر ایران ارسال میکردم. برای ارسال کالاها تو شهر خودمون و شهرهای اطراف یک راننده رو هم استخدام کردم تا یه ساعتهایی در روز سفارشها را به کرج و شهریار و هشتگرد و... برسونه.اما تمام تلاشهامون با تصمیم یهویی مسوولان به باد رفت. کسانی که کسب و کار مجازی دارند، میدونند، اگر مدت زمان کوتاهی غیبت داشته باشند، مشتریها میپرند. الان دخترانم دچار افسردگی شدهاند و من نمیدانم چطور باید پول اجاره خانه، گذران زندگی و... را تامین کنم. دوست دارم به خیابان بروم و فریاد بزنم و خشم خودم رو خالی کنم.» این مادر در شرایطی که آه میکشد و به چه کنم، چه کنم افتاده، میگوید: «3روز پیش 250هزار تومان دادم تا یه فیلترشکن نصب کنم، شاید بتونم بخشی از مشتریام رو احیا کنم، ولی چارهساز نبود. 250هزار تومانم هم رفت. معلومه چه کسایی فیلتر میکنن و کیا فیلترشکن میفروشن. مسوولانی که این تصمیمها رو میگیرند آیا میدونن چه بلایی سر من و امثال من میآد؟ میدانند چطور باید سر ماه اجاره خونه و بدهیهام رو پرداخت کنم؟من مسببان این تصمیم رو به خدا واگذار میکنم.»
پرده سوم؛ آقای کاف و دختر همسایه
سوژه بعدی گزارش امروز ما، پیرمردی است که خود را عمو کاظم معرفی میکند. نامی که اهل محل با آن صدایش میکنند و به او احترام میگذارند. چهرهای که گرد پیری باعث شده موهای به رنگ شبش طی سالها به رنگ صبح درآید و چین و چروک فراوانی بر پیشانیاش بنشیند. سالها گچبری میکرده و به گفته خودش زمانی بهترین آرکهای خانههای آبیک و قزوین را طراحی میکرده است و نقش و طرحهای درجه یکی در خانه میانداخته. اما با بالا رفتن سن و سالش ریههایش دچار آسیب میشود و گچ برایش حکم سم را پیدا میکند. این میشود که دیگر امکان کار بیرون خانه پیدا نمیکند و همراه با محترم خانم همسرش در خانه میماند، خودش درباره آن روزها میگوید: «تقدیر ما این بود که فرزندی نداشته باشیم. بعد از بیکار شدن، مدتی کار در خانه میکردم، قند میشکستم و سبزی پاک میکردم و در ازای آن عددی میگرفتم.» اما یک روز دختر نوجوان همسایه برایشان نذری میآورد. عمو کاظم، طرح زیبایی بر بشقاب ملامین همسایه میزند و همراه با کمی شکلات بازمیگرداند. پس از مدتی دختر همسایه سفارشهای تازهای از دوستانش میآورد و به عمو کاظم پیشنهاد میکند که پیجی در اینستاگرام راهاندازی کند. این میشود که عمو کاظم راهی بازار قزوین میشود و تعدادی ظرف و ظروف سفید و رنگ خریداری میکند و نقشهای زیبایی روی ظروف میزند. مهناز دختر همسایه هم کمکش میکند تا صفحهاش را در اینستاگرام باز کند و بعد هم تبیلغ و... آرام آرام کار عمو کاظم میگیرد و از اقصی نقاط ایران سفارشهای متعددی میگیرد و دامنه کارش هم وسیعتر میشود. درآمد عمو کاظم هرچند خیلی زیاد نیست، اما برای او که نه بیمه داشته و نه حقوق بازنشستگی و نه مستمری در حکم آب حیات است. روزگار خوشی عمو کاظم اما به سرعت بر باد میرود و با آغاز تجمعات اعتراضی در ایران، هم اینستاگرام مسدود میشود و هم اینترنت. یعنی تنها راه ارتباطی او و مشتریانش از بین میرود. خودش میگوید: «سران دولت فکر میکنند با بستن اینستاگرام مردم آروم میشن، نه به خدا، مردم از فقر مینالند از گرونی، از نداری. دولت به جای اینکه این مشکلات رو حل کنه، راه درآمد آدمای بدبختی مثل من رو هم بسته. منی که نه میتونم برم بیرون کار کنم نه توانش رو دارم فعالیت بدنی کنم، نون بخور نمیری از گوشیام در میآوردم که اون رو هم ازم دریغ کردن.حالا مسوولای مملکت کجان جواب ما رو بدن.» پیرمرد در زمان حرف زدن، صدایش میلرزد و بغضی در گلو دارد؛ میگوید، دخترم تو رو خدا صدای ما رو به گوش مسوولا برسون که بد زخمی به ما زدن.بد زخمی...
پرده آخر؛ سکوت و دیگر هیچ
این دو پرده روایتی است که از بسیاری از صاحبان کسب و کار آنلاین که در پوزیشنهای مختلف در جای جای این سرزمین یک نگاهشان به فیلترشکنها است و نگاه دیگرشان به گوشیهایشان تا کاری را که برای آن سرمایه و وقت بسیاری را صرف کردهاند از خطر تعطیلی و فروپاشی نجات بدهند. در میان این افراد، پدران، مادران، دختران جوان، و پسران پر امیدی و مردان و زنانی قرار دارند که روز و روزگاری با هدف کسب روزی حلال فروشگاه آنلاین خود را راه انداختند اما به تصمیم یکشبه مسوولان ناگهان همگی به باد رفت.وقتی با تعدادی از این افراد صحبت میکردم و به آنها گفتم که وزیر ارتباطات گفته باید از قبل، فکر این جای کار را میکردند و کسب و کار خودشان را روی اپهای خارجی نصب نمیکردند، صدایشان پر از خشم میشد و گلایه؛ یا فریاد میزدند یا اینکه در برابر این همه درد و تحقیرسکوت میکردند و دیگر هیچ....