ایفای نقش در حکمرانی
مجید اعزازی
1- یکی از نمایندگان مجلس در گفتوگو با یکی از خبرگزاریهای داخلی اظهار کرده، «به نظرم مهمتر از اینکه ما برای یک موضوع برویم سراغ رفراندوم، این است که ساختارهای اداره حکومت را طوری اصلاح کنیم که مردمیتر حکمرانی کنیم؛ یعنی مردم در یکبهیک تصمیماتی که در جامعه اتخاذ میشود احساس [ایفای] نقش داشته باشند، این بهتر از رفراندوم راجع به یک موضوع مشخص و منفرد است.» این اظهارنظر اگر چه دارای یک سویه مثبت است اما در عین حال، چند سویه منفی نیز در خود مستتر دارد.
2- از نگاه علوم ارتباطات اجتماعی، ارتباط وقتی بهطور کامل شکل میگیرد که مخاطب در فرایند شکلگیری پیام «نقش» داشته باشد و «مشارکت» کند. از همین رو است که پایانبندی برخی از فیلمهای سینمایی یا گزارشهای مطبوعاتی و... به جای «نتیجهگیری» و تزریق مستقیم «پیام» از سوی تولیدکننده محتوا، از «تعلیق» استفاده میشود تا مخاطب با تفکر درباره محتوای ارایه شده، در ساخت پیام نهایی فیلم، با تلاش ذهنی خود مشارکت کند. برای اینکه مخاطب به این حد از درگیری ذهنی و فکری برسد، باید با شخصیتهای داستان «همدلی» داشته باشد، به گونهای که بتواند خود را به جای یکی از آن شخصیتها قرار دهد و احساسی مشابه احساس او را تجربه کند. این «همدلی» اما همواره و به یک میزان در مخاطبان متنوع و مختلف، الزاما ایجاد نمیشود، به همین منظور، کارگردانی موفق است که شخصیتهای داستانش به مردم عادی یا به جمعیت مورد هدف او نزدیک باشد به گونهای مخاطب اثر خود را در آن اثر پیدا کند و ببیند. جان کلام اینکه رسانه یا اثر موفق، رسانه یا اثری است که مخاطب بتواند خود را در آن ببیند و به نوعی در آن نقش داشته باشد. در این صورت است که آن رسانه یا اثر میتواند اعتماد و همدلی مخاطب خود را جلب کند. این مساله در مقیاس جامعه نیز صادق است. فردی که در امور اجتماعی، فرصت مشارکت و همکاری داشته باشد و مشارکت هم بکند، جامعه مورد نظر را «متعلق» به خود میداند.
3- در این حال، آیا از ضرورت نقش داشتن شهروندان در امور اجتماعی، میتوان این نکته را مراد کرد که آنها باید در تکتک تصمیمات کلان و حکمرانی مداخله داشته باشند؟ بهطور قطع، پاسخ به این سوال منفی است. چه آنکه مردم توان و وقت کافی برای مشارکت و ایفای نقش در تکتک تصمیمات کشور را ندارند و اساسا ساز و کاری برای اینگونه مشارکت در دموکراسیهای معاصر تعبیه نشده و وجود ندارد. آنچه در دموکراسیها معاصر وجود دارد، تحقق مشارکت مردم در امور اجتماعی، سیاسی و اقتصادی از کانال صندوقهای «رای» است.
مکانیسمی که از طریق آن، امور حکمرانی به دستگاه بروکراسی و سیستم کارشناسی کشور واسپاری میشود.
4-در سپهر مدیریتی کشور، در هر دورهای واژهها یا عبارتهایی متداول میشود. در دورهای عبارت «گفتمان» یا «بسته سیاستی» در دورهای دیگر، واژه «نخبگانی» و «گفتمانی»، در این روزها اما واژه «حکمرانی» پربسامد شده است و مسوولان کشور در ردههای مختلف به کرات از این واژه استفاده میکنند، اما ظاهرا کسی تمایلی ندارد به این فکر کند که چرا با وجود برگزاری انواع مختلف انتخابات در کشور، «حکمرانی» تضعیف شده یا معیوب است به گونهای که مردم «احساس [ایفای] نقش» در آن ندارند؟ چگونه میتوان حکمرانی را اصلاح یا تقویت کرد؟ آیا نظام حکمرانی فاقد «کارشناس» است؟ و....