طلاق عاطفی در پی ازدواج اشتباه
رسول روشن
جامعه ایرانی در یک مرحله گذار قرار دارد که نه کاملا سنتی و نه کاملا مدرن است. در چنین فضایی نه آموزشهای درون خانواده گسترده وجود دارد و نه آموزشهای یک جامعه مدرن و از این روست که ما دچار بحرانیم و فاجعهای برای خانوادههای ایرانی در پیش است. انسانها دو روح در دو جسم هستند که در کنار هم قرار می گیرند و در عین حال که مستقل هستند و در کنار هم زندگی می کنند و برای «من» بودنشان احترام قائلند این «من» باید حفظ شود و در کنار یک «من» دیگر باید «ما» بشود و با همدیگر حرکت کنند این دو «من» در کنار هم وجود دارند. شخصیتی با خصوصیاتی رشد کرده است و من ایجاد شده است و اصلاح این خیلی سختتر است از نو ساختن. این فروریختن من و ساختن یک من جدید بسیار سخت است. نیاز به آموزش و مهارت یابی دارد. وقتی زن و شوهر، از « ما» به « من» تبدیل میشوند، طلاق عاطفی رخ میدهد. در ازدواج نباید یکی در دیگری هضم یا حذف شود و قطعا استقلال « من افراد» باید حفظ شود اما دو طرف میتوانند با حفظ استقلال و «منِ» خود، «ما» شوند. ازدواج موفق «قرار گرفتن دو من در کنار یکدیگر» است. معضل اصلی در فقدان آموزش است. ما برای آموزش هیچ برنامهریزی نداریم. وزارت بهداشت چندی پیش برای موضوع آموزشهای پیش از ازدواج و خانواده برنامهای را مطرح کرد ولی هیچ گزارشی از نحوه اجرای آن ارایه نشده است. طلاقهای عاطفی روی روابط جنسی اثرگذار است و ما اصلا به آموزش در این زمینه فکر نمیکنیم. مسوولان و دستگاههای مرتبط با موضوع سلامت جسم و روان درکشور ما، وظیفه خود را به درستی انجام نمیدهند. ریشه مشکلات و بن بست های این نوع همسران و مخصوصاً زوجهای جوان اغلب نخواستن یا دوست نداشتن یکدیگر یا عدم تمایل به داشتن یک زندگی سعادتمند توأم با آرامش نیست، مشکل اصلی در نتوانستن است. نتوانستنهایی که ناشی از ندیدن آموزش کافی و لازم برای شروع یک زندگی مسوولانه و آگاهانه و از سوی دیگر، عدم مهارت و توانایی در برقراری ارتباطهای دوستانه، عاطفی و صمیمانه و اظهار محبت و عشق به طرف مقابل به عنوان شریک اصلی زندگی است.
بنابراین بخش عمده بیتوجهی زوجها به یکدیگر ناشی از ناآگاهی از مهارتهای ارتباطی است که مانع از بروز احساسات و عواطف یا مانع از بروز عواطف و احساسات به شکل سازنده و سالم میشود. فراهم کردن بستر فرهنگی مناسب، آموزش مهارتها زیرنظر مشاور و روانشناس، آموزش مهارتها در مدرسه و در رسانهها نقش بسزایی در کاهش طلاق عاطفی دارد. البته در آموزش باید مبانی علمی و از آن مهمتر، مبانی فرهنگی را مدنظر قرار داد. یکی از مهمترین مواردی که اغلب مورد غفلت واقع میشود حضور زوجین در کنار هم در هنگام مشاوره است. این موضوع هم در هنگام ازدواج و برای تصمیمگیری و انتخاب شریک زندگی اهمیت دارد و هم بعد از ازدوا ج برای تحکیم روابط و رفع مشکلات رفتاری و تعاملی زوجین اهمیت دارد. نکته مهم این است که زوجین بپذیرند که مشکلاتی که با هم دارند مشکل رفتار فردی نیست بلکه مشکل میان فردی است. همچنین یکی از راهکارهایی که میتواند تاثیر زیادی در شفافسازی، کاهش سوءتفاهمها و باز کردن گرهها در روابط زوجین داشته باشد، زوج درمانی است. زوج درمانی رویکردی است که در آن جلسات درمانی مشترک میان زن و شوهر برای تغییر دادن روابط آنان در جهت مطلوب برگزار میشود. طلاق عاطفی در پی ازدواج غلط و ناآگاهانه و سپس روابط نادرست همسران و ناآگاهی و نداشتن مهارت لازم در تعامل با یکدیگر پس از ازدواج رخ میدهد و معمولا به دلایلی چون فشار افکار عمومی و پایبندی به اصول اخلاقی و سنتها، نداشتن پشتوانه مالی و حمایت معنوی بعد از طلاق یا به خاطر فداکاری برای فرزندان و نگرانی از آینده آنها طلاق رسمی صورت نمیگیرد. با توجه به اینکه طلاق عاطفی اثرات نامطلوبی بر کارآمدی و سلامت زندگی فردی و اجتماعی افراد خانواده دارد برای پیشگیری و درمان آن نخست باید علت ها شناخته شوند و در کنار آن مشاوره و آموزش مهارتهای زندگی و کاهش توقعات در برنامههای آموزشی قرار گیرد. از همه مهمتر اینکه باید مشاوره پیش از ازدواج را جدی تلقی کنیم و به کارهای مقطعی بسنده نشود و اصولی برنامهریزی کنیم. مشاوره و آموزش درست اهمیت بسیار دارد. البته فراهم کردن دسترسی آسان و ارزان به مشاوره تخصصی در دو جنبه روانشناسی و روانپزشکی برای افراد قبل و بعد از ازدواج اهمیت بسیار دارد. متاسفانه در کشور ما پایگاه رسمی برای ارایه آمار وجود ندارد، هر نهادی یک آمار میدهد. اما بر اساس تحقیقات میتوان ادعا کرد از هر دو ازدواج یک ازدواج در مرحله طلاق عاطفی است. یکی از مهمترین دلایل این امر، صحبت نکردن درباره این آسیب و عدم ریشهیابی است یا میتوان مدعی بود راهکارها ارایه نمیشود و کم کم از درون، جامعه را میپوساند.