جهانیزدایی در بازارهای انرژی
گلناز پرتوی مهر |
در سال۲۰۱۶ کاخ سفید به پنتاگون دستور داد که استفاده از عبارت «رقابت قدرتهای بزرگ» را متوقف سازد. هدف، کماهمیت انگاشتن نقش چین و روسیه بود. گویی امریکاییها در یک پارادوکس گیر افتادهاند: از یکسو به چین و روسیه بها میدهند و میکوشند از نفوذ این کشورها در سطح جهان بهره ببرند و از سوی دیگر، به دنبال کوچک یا کماهمیت جلوه دادن نقش این کشورها هستند. جای تعجب نیست که مارگارت مکمیلان مورخ چنین نتیجهگیری کرده که ما از پیش وارد عصر جدید و ناپایداری شدهایم.
فرشید فرحناکیان، کارشناس حقوق نفت و گاز، در گفتوگو با خبرنگار «تعادل» اظهار کرد: حمله روسیه به اوکراین در فوریه سال 2022، حمله تمامعیار به نظم لیبرال جهانی بود؛ نظمی که شعارش کاهش جنگ و ترویج دموکراسی، حقوق بشر و تجارت آزاد است.
وی تصریح کرد: مسکو با بازگشت به دوران تهاجم آشکار و امپریالیسمِ قبل از سال ۱۹۴۵، کارزاری خشونتبار را برای تسخیر همسایه ضعیفتر به راه انداخت.
وی با بیان اینکه جنگ همچنین باعث تلاش گسترده غرب برای تحریم روسیه و کمک به اوکراین شد گفت: مایکل مکفول؛ سفیر سابق امریکا در روسیه، استدلال میکند که ما منافع امنیتی (در کمک به اوکراین برای شکست روسیه) داریم. بگذارید خیلی ساده بگوییم: اگر پوتین در دونباس پیروز شود و تشویق شود که بیشازپیش به داخل اوکراین ورود کند، این برای متحدان ناتوی ما تهدید خواهد بود. به همین ترتیب، استفان هدلی؛ مشاور سابق امنیت ملی، تأکید میکند که ایالاتمتحده نگرانی دایمی در جلوگیری از بازداشتن پوتین از این امر دارد که وی فکر کند در پنج یا ده سال آینده میتواند این عملکرد را تکرار کند.
وی در ادامه افزود: این نگرانی خاص به توضیح این مساله کمک میکند که چرا دستکم برخی در دولت بایدن خواستار «تضعیف روسیه» با دردسرسازی و زخمی کردن روسیه در اوکراین هستند. همانطور که یک سخنگوی شورای امنیت ملی امریکا گفت یکی از اهداف ما محدود کردن توانایی روسیه برای انجام دوبارهکاری شبیه به این بوده است آنهم با تضعیف قدرت اقتصادی و نظامی روسیه برای تهدید و حمله به همسایگانش. نسخه گسترده جنگ، اوکراین را نه به خود روسیه، بلکه به بزرگنمایی بالقوه بازیگران دیگر، بهویژه چین، مرتبط میکند.
وی بیان کرد: خود بایدن نسخهای از این استدلال ارایه کرد و در ماه مارس نوشت اگر روسیه بهای سنگینی برای اقدامات خود نپردازد، این پیام را به سایر متجاوزان احتمالی خواهد داد که آنها نیز میتوانند سرزمینی را تصرف کنند و کشورهای دیگر را تحت سلطه خود درآورند.
وی مطرح کرد: درجایی دیگر، او تأکید میکند که در طول تاریخ خود، آموختهایم که وقتی دیکتاتورها بهای حملات خود را نمیپردازند، هرجومرج بیشتری ایجاد میکنند و درگیر تجاوز بیشتری میشوند. این نگرانی تنها مربوط به بایدن نیست، مایکل مککال؛ نماینده تگزاس، میگوید که عدم اقدام در اوکراین، پوتین و دیگر مستبدان را با نشان دادن تسلیم ایالاتمتحده در برابر شمشیربازیشان جسورتر میکند و نتیجه میگیرد که اعتبار ایالاتمتحده از کییف تا تایپه نمیتواند ضربه دیگری از این نوع را تحمل کند.
وی تصریح کرد: جدا از نگرانیها در مورد بزرگنمایی آینده، دسته دوم استدلالها بر این باور است که ایالاتمتحده منافعی پایدار در اوکراین دارد؛ زیرا «نظم بینالمللی لیبرال» را تحت تأثیر قرار میدهد. آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه امریکا، اظهار کرد که نظم بینالملل قاعدهمند که برای حفظ صلح و امنیت حیاتی است، با حمله غیرقانونی و غیرموجه روسیه به اوکراین در معرض آزمایش قرارگرفته است.
به گفته فرحناکیان؛ جاشوا شیفرینسون؛ دانشیار دانشکده سیاست عمومی مریلند، بر این نظر است که بزرگنمایی روسیه بهخودیخود چالشی برای اصول کلیدی است که عمدتاً نامشخص هستند؛ اما ظاهراً تصوراتی مبنی بر اینکه دولتهای قدرتمند نباید از زور برای تحمیل اراده خود به بازیگران ضعیفتر استفاده کنند و نقض حاکمیت دولت نباید تحمل شود که ظاهراً نظم لیبرال بر آن استوار است.
وی با بیان اینکه نادیده گرفتن تجاوز روسیه، عملکرد آینده سیستم تحت حمایت ایالاتمتحده را زیر سوال میبرد گفت: همانطور که آناپلبام استدلال میکند ایالاتمتحده باید از زمانی روی این درگیری سرمایهگذاری کند که دریابد درک واقعبینانه و صادقانه از جنگ این درکی است که اکنون با کشوری روبرو هستیم که انتقامجوست، به دلایل ایدئولوژیک به دنبال گسترش قلمرو خود است و میخواهد به حضور امریکا در اروپا پایان دهد، مایل به پایان دادن به اتحادیه اروپاست، مایل است ناتو را تضعیف کند و دیدگاهی اساساً متفاوت نسبت به دیدگاه ما به جهان دارد. به زبان ساده، «انفعال» خطر تقویت اصول جایگزینی را به همراه دارد که نظم بینالمللی بر آن استوار است و احتمالاً به ایالاتمتحده آسیب میرساند.
فرحناکیان عنوان کرد: پس از جنگ جهانی دوم، ایالاتمتحده و شرکای آن؛ به قول جان ایکنبری، نظم بینالمللی چندوجهی و گسترده را ایجاد کردند که حول محور باز بودن اقتصادی، نهادهای چند جانبه، همکاری امنیتی و همبستگی دموکراتیک سازماندهی شده بود.
وی تاکید کرد: هدف این نظم ایجاد چرخهای بافضیلت بود که در آن شبکهای از دموکراسیها بیشتر تجارت کرده و موسسات بیشتری ایجاد میکردند و بهنوبه خود «دولت نمایندگی» و بازارهای آزاد را در سراسر جهان تثبیت و منطقه در حال گسترشی از صلح را ایجاد میکرد. بسیاری از نیروها نظم لیبرال جهانی را دامن میزدند: از تغییرات تکنولوژیک گرفته تا معماران فردی مانند فرانکلین روزولت و هری ترومن.
وی خاطرنشان کرد: مهمترین موتور همانا تهدید یا ظهور سه قدرت بزرگ خطرناک در دهه ۱۹۴۰ بود آلمان نازی، امپراتوری ژاپن و اتحاد جماهیر شوروی. کایل لاسکورتزدر کتاب خود به نام Orders of Exclusion نشان داده است که طی قرنها، نظمهای بینالمللی اغلب برای مهار یک تهدید ایجادشدهاند: از نظم حاکمیت دولت پس از جنگهای ۳۰ ساله و نظام کنسرتها پس از جنگهای ناپلئونی (که هدف آن حفاظت از سلطنتهای محافظهکار بود) تا دیدگاه ویلسونی درباره خودمختاری ملی پس از جنگ جهانی اول (مقابله با پیام بلشویکی).
وی ادامه داد: در همین راستا، در دهه ۱۹۴۰، خطر بزرگ برلین، توکیو و مسکو؛ ایالاتمتحده و شرکای آن را برانگیخت تا اختلافات خود را کنار بگذارند، بر وسوسه تمرکز بر مسائل داخلی غلبه کنند و نظم لیبرال جهانی را به وجود آورند.
وی با اشاره به اینکه دموکراسیها دو انتخاب داشتند باهم یا جدا از هم باشند بیان کرد: واشنگتن به ایجاد نهادهایی مانند سازمان ملل، صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) کمک کرد. ایالاتمتحده به کشورهای دوست دسترسی به بازار خود و همچنین کمکهای اقتصادی از طریق طرح مارشال را ارایه کرد. بهنوبه خود، شبح در حال ظهور ارتش سرخ، متحدان را تشویق کرد تا حضور نظامی طولانیمدت امریکا در خاک خود را بپذیرند و کشورهای اروپایی را تشویق کرد تا اقتصادهای خود را در جامعه اروپایی (که به اتحادیه اروپا تکامل یافت) ادغام کنند.
وی با بیان اینکه همه این ابتکارات دارای یک هدف ایدئالیستی بودند، اما هیچیک از آنها بدون تهدید امنیتی رخ نمیداد عنوان کرد: خطر شدید در دهه ۱۹۴۰ نیز سیاست داخلی ایالاتمتحده را متحول کرد. امریکاییها انزواگرایی بین دو جنگ را کنار گذاشتند، از کارزار جنگ جهانی دوم و همچنین مبارزه جهانی علیه کمونیسم حمایت کردند، در یک عصر استثنایی دوحزبی گرد هم آمدند و از گسترش عظیم دولت فدرال (که در طول جنگ جهانی دوم ۱۰ برابر شد) حمایت کردند.
خطر فاشیستی و کمونیستی تأثیر بسیار قدرتمندی بر محافظهکاران امریکایی داشت؛ محافظهکارانی که بر نگرانیهای خود در مورد دولت بزرگ در داخل و شرکای ناسپاس در خارج غلبه کردند و پذیرفتند که برای شکست دادن شرور هر باری را به دوش بکشند.
وی اظهار کرد: ازقضا، ناپدید شدن تهدید شوروی در سال ۱۹۹۱ ممکن است نظم لیبرال جهانی را تضعیف کرده باشد. بدون وجود ارتش سرخ برای تمرکز ذهنها، دموکراسیها در سراسر جهان فشار یکسانی را برای محافظت از سیستم احساس نمیکردند. کشورهای غربی گاهی همرزمان سابق خود را «مفتخورهایی» میدیدند که حتی از نهادهای بینالمللی بریده بودند. امریکاییها علاقه خود را به نظم جهانی از دست دادند، مشکلات داخلی را در اولویت قراردادند و سپس رییسجمهوری مخالف این نظم (دونالد ترامپ) را انتخاب کردند. پایان اتحاد جماهیر شوروی به این معنی بود که «پایان تاریخ» وجود نخواهد داشت. البته تهدید بهطور خودکار برای نظم لیبرال جهانی خوب نیست.
وی عنوان کرد: جهانیزدایی ناشی از جنگ، تأثیر ماندگاری بر بازارهای انرژی خواهد داشت، یکی از اثرات طولانیمدت بر بازارهای انرژی، همانا جابهجایی و تحرک جریان سوختهای فسیلی به سمت منطقهایسازی است؛ یعنی جهانیزدایی از بازار. دو عامل یا محرک اصلی مرتبط با جنگ در اینجا وجود دارد. اول، کشورها اکنون هیدروکربنی را که از کشورهای نسبتاً نزدیک و «دوست» میآید بیشتر ترجیح میدهند.
وی تصریح کرد: شوکهای واردات و قیمت در بحران اوکراین این انگیزه را بسیار تقویت کرده است. دوم، ایالاتمتحده و اتحادیه اروپا، در حال حاضر نفت و گاز «خوب» را بر نفت و گاز «بد» ترجیح میدهند؛ البته متمایز از جهتگیری سیاسی کشور تأمینکننده.
وی بیان داشت: نقش ایالاتمتحده در تأمین گاز موردنیاز اروپا، حتی با توجه به این واقعیت که مصرف گاز اروپا در حال کاهش است، به طرز چشمگیری افزایشیافته است. ایالاتمتحده به شریک استراتژیک اروپا در این زمینه تبدیلشده است. اروپا عملاً خط لوله گازی «بد» روسیه را جایگزین گاز طبیعی مایع «خوب» امریکا کرده است.
پیوند گستردهتر «ایالاتمتحده، کانادا و امریکای لاتین» بهخوبی تثبیتشده است. کانادا مقادیر زیادی نفت خام به ایالاتمتحده میفرستد. تولیدکنندگان امریکای لاتین نیز عمدتاً ایالاتمتحده را تأمین میکنند، اما ادغام با امریکای لاتین بهطور کامل با صادرات بنزین و گازوئیل ایالاتمتحده به بازارهای آنها ایجاد میشود. این جریانهای «خوب» انرژی ادامه خواهند داشت.
وی تصریح کرد: دومین گروه قوی «روسیه - چین» است. درحالی که جریانهای قابلتوجهی بین این دو کشور به دلیل نزدیکی جغرافیایی و روابط سیاسی نزدیک در حال جابهجایی است، چین در گذشته وسعت دامنه این رابطه درزمینه انرژی را محدود کرده بود؛ زیرا به دنبال تنوع بخشیدن به منابع بوده است.
وی در پایان اظهار داشت: بااینحال، از زمان شروع جنگ، چین خرید نفت با تخفیف روسیه را تقریباً ۳۰۰هزار بشکه در روز افزایش داده است و با توجه به اینکه روسیه دسترسی به بازار اروپا را ازدستداده است، این تجارت احتمالاً گسترش خواهد یافت.