درسهای چین و عربستان برای ایران
علی بیگدلی
طی روزهای اخیر دو خبر مثبت در فضای عمومی کشورمان، منتشر شدند که امیدواریهایی را در خصوص بهتر شدن اوضاع اقتصادی، ارتباطی، دیپلماسی و... ایجاد کردهاند. خبر نخست مربوط به سفر گروسی به تهران و ایجاد چشماندازی مناسبتر از گفتوگوها و افزایش نظارتهای آژانس است. خبر دوم هم مربوط به تفاهمی است که ایران و عربستان دست پیدا کردند و قرار شد طی دو ماه آینده با میانجیگری چین، رسما اقدام به از سرگیری روابط خود کنند. در این یادداشت به گزارههای اثرگذار این خبرها نگاهی میاندازم:
1) هرچند این دو خبر با اما و اگرهایی همراه است اما به طور کلی باید از هر نوع تعامل و تفاهمی در روابط بینالملل که مطابق منافع ملی ایرانیان باشد، دفاع کرد. ایران طی سالهای اخیر به دلیل مشکلاتی که در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی با آن دست به گریبان شده با مشکلات عدیدهای مواجه شده است. افزایش نرخ ارز، موانع فراوان در تجارت با جهان، مشکل نقل و انتقالات بانکی و... بخشی از این مشکلات اقتصادی است که نتیجه همگی آنها مستقیما معیشت مردم را تحتالشعاع قرار میدهند. بنابراین باید از هر نوع گشایشی که بهبودی در روند کلی زندگی ایرانیان ایجاد کند حمایت کرد. تحقق این گزارههای ارتباطی منجر به رونق اقتصاد ایران میشود و نتیجه آن بخشی از فشارهای وارد شده بر دوش شهروندان را کاهش میدهد.
در این میان اما و اگرهایی هم وجود دارد، نخست اینکه گروسی بهرغم چهره خندانی که در تهران داشت، وقتی به وین رسید، چهره جدیتری به خود گرفت و به گونهای متفاوت صحبت کرد. تغییری که ممکن است پشتپردهای داشته باشد. موضوع مهم بعدی، تاخیری است که در برگزاری کنفرانس خبری گروسی ایجاد شد، برخی از تحلیلگران این تاخیر را ناشی از مشورتهای افراد نزدیک به گروسی میدانستند. ممکن است این مشورتها، تغییراتی در رویکرد آژانس در مواجهه با ایران ایجاد کند. بنابراین هرچند اخبار کلی پیرامون این سفر مثبت است اما نباید غیرواقعگرایانه با این رخداد برخورد کرد.
2) با عبور از مساله آژانس اما موضوع بهبود مناسبات با عربستان خبری است که معتقدم از منظر روابط بینالملل میتواند درسهای فراوانی از آن گرفت. نخستین درس، نحوه کنشگری چین در عرصه روابط بینالملل است. چین قبلا تنها در زمین اقتصاد بازی میکرد و خود را از تحولات راهبردی و استراتژیک جهان دور نگه میداشت، برای چین مهم نبود که چه کشورهایی با هم رابطه دارند یا دچار تنازع و قطع رابطه هستند، برای چین تجارت و صادراتش مهم بود. اما چین با تحرکات اخیر خود نشان داده که در حال آزمودن راهبرد متفاوتی است.
حضور متفاوت چین در منطقه خاورمیانه به عنوان یکی از قلمروهای مهم غرب و امریکا و نقشآفرینی راهبردی در آن نشان میدهد که برای چین دوران تازهای آغاز شده است. دوران تازهای که چین از بطن آن به دنبال تاثیرگذاری در مناطق ژئواستراتژیک و ژئوپولیتیک جهان است. باید دید واکنش امریکا به این حضور تازه چین چه خواهد بود و آیا اجازه میدهد، چین یک چنین نقشی را در خاورمیانه بازی کند؟
جالب اینجاست که چین و ایالات متحده در عین تنازعاتی که با هم بر سر مسائل جهانی بهخصوص اقتصادی دارند در عرصه بینالملل، زمین رقابت را انتخاب کردهاند. این دو کشور نه با هم قطع رابطه میکنند و نه منافع ملیشان را کنار میگذارند، بلکه پذیرفتهاند با هم رقابت کنند.
3) درس بعدی که ایران باید از حوزه سیاست خارجی بگیرد، نحوع تعامل عربستان با مسائل جهانی است. عربستان که سالها رویکردهای محافظهکارانهای را دنبال میکرد، بعد از حضور بنسلمان به دنبال استفاده از موازنه مثبت و متنوعسازی روابط خود در عرصه بینالمللی است. عربستان هم با غرب روابط راهبردی ایجاد کرده و هم با روسیه و چین و... دوران تازهای از مناسبات را تجربه میکند. عربستان در عرصه دیپلماسی عمومی و تبلیغات هم برنامهریزیهای فراوانی را ترتیب داده است.
ایران هم باید این تحولات را با دقت دنبال کند و بداند اصل نخست در عرصه بینالملل، دستیابی به منافع ملی و کلان کشورهاست. اگر چنین نگاهی حاکم شود، هم اقتصاد ایران بهره خود را از تحولات جهانی میبرد و هم دیپلماسی ایرانی دستاوردهای مناسبی برداشت خواهد کرد. بدون این رویکرد همهجانبه و متنوع در حوزه روابط بینالملل همچنان باید منتظر مشکلات عدیده در بخشهای اقتصادی و راهبردی باشیم.