آیا ظهور ابرتورم نزدیک است؟
آیا ظهور ابرتورم در اقتصاد ایران نزدیک است؟ این پرسشی است که این روزها به کرات از اقتصاددانها و کارشناسان و حتی مسوولان پرسیده میشود. برخی به این ابهامها پاسخ مثبت میدهند و برخی دیگر از مسوولان و تحلیلگران هم معتقدند فعلا نشانهای از ابرتورم در اقتصاد ایران مشاهده نمیشود.
اما من معتقدم ابتدا باید دید زمینههای بروز تورم چیست و پس از آن تحلیل کرد آیا شرایط اقتصادی ایران، ظهور یک چنین گزاره ای (ابرتورم) را محتمل میکند یا نه؟ اینکه احتمال ظهور ابرتورم را کاملا رد کنیم، اشتباه است، وقوع حتمی آن را هم نمیتوان تضمین و تایید کرد. بنابراین نیازمند تحلیل شرایط اقتصادی و زمینههای ظهور تورم 3رقمی هستیم.
1) مهمترین ویژگی اقتصاد ایران در شرایط فعلی، شرایط عدم اطمینان یا نااطمینانی است. بر اثبات این گزاره کافی است نگاهی به وضعیت هفتههای اخیر بازار سرمایه انداخته شود. علی رغم اینکه دو ویژگی بازار سرمایه (حجم بازار) و نسبت p-e (قیمت به درآمد احسن) اصلا قابل مقایسه با سال 99 نیست، اما چند خبر ساده یا برخی اظهارنظرهای عادی، بازار بورس را (به خاطر سقوط یکشنبه و دوشنبه هفته قبل) بدل به بازاری سیاه کرد. این مثال را ذکر کردم تا مشخص شود شرایط به گونهای است که اظهارنظر دو یا سه مقام، بازار سرمایه را با مهمترین سقوط اخیر خود روبهرو کرد. روندی که بعد از چند روز به حالت عادی بازگشت. سوال این است که چرا چنین اتفاقی در بورس افتاد؟
پاسخ در شرایط نا اطمینانی اقتصاد ایران است که هر بازاری با احتمال صعود و سقوط مواجه میشود. همین روند را درباره بازار خودرو یا مسکن و... میتوان انتظار داشت. ضمن اینکه وقوع آن برای شاخصهای پولی هم محتمل است.
2) وقتی تورم ماهانه اسفندماه و فروردین ماه توسط بانک مرکزی منتشر شد، مشخص شد این نرخ تورم که بین 5 تا 6درصد است، به تنهایی معادل تورم سالانه حدود 30الی 40کشور جهان است. یعنی در شرایطی که برخی کشورها در طول یک سال هم تورم 4الی 5درصدی را تجربه نمیکنند، نرخ تورم ماهانه ایران، این عدد و رقم است. این در حالی است که تورم نقطه به نقطه در اقتصاد ایران به حدود 70درصد رسیده است.
جالب اینجاست از نیمه دوم سال گذشته، شوک جدیدی به اقتصاد ایران وارد نشده است، شوک مهم سال1401 در اردیبهشت ماه به وقوع پیوست که ارز 4200 تومانی حذف شد.
باید دید چرا علیرغم میرا شدن این شوک، همچنان تورم ماندگار است؟
3) پاسخ را باید در سیاستهای پولی و مالی و ارزی و مهمتر از همه در بخش تجارت خارجی دید. رشد نقدینگی از یک سمت و از سمت دیگر رشد 40درصدی حجم بودجه نسبت به سال قبل در کنار نااطمینانی اقتصاد و نبود چشمانداز ریشه مشکلات مرتبط با تورم است.
هیچکس در ایران نمیتواند بگوید که تحریمها چه زمانی پایان مییابد؟ این در حالی است که دولت با افتخار اعلام میکند کشور را بدون برجام و با تحریمها اداره میکند.
مساله مهم در این میان، برجام یا عدم برجام نیست، مهم این است که تجارت خارجی کشور به روال عادی بازگردد و متعاقب آن مبادلات پولی کشور به روال عادی باز گردد. وقتی که اصرار دولت در نپیوستن به fatf است و از سوی دیگر، منابع کشور معادل مصارف نیست و ناترازیها در بخشهای مختلف مشاهده میشود، همگی ظرفیت ایجاد تورم بالا را شکل میدهند.
البته این ظرفیت تورم بالا، در قالب تورم ماهانه 6درصدی و تورم نقطه به نقطه 70 درصدی در حال نمایان شدن است. اگر این روند تداوم داشته باشد، ظرفیت ایجاد ابرتورم که تورم 3رقمی است، دور از انتظار نیست.
4) در این میان انتظار میرود که سیاستهای کشور در بخش دیپلماسی و برجام به سرانجام مناسبی برسد. نشانههای آن هم در بهبود ورابط با عربستان، مصر و سایر کشورهای منطقهای ظهور میکند.
البته ایران باید با اقتصادهای برتر دنیا بدون مانع ارتباط داشته باشد. نباید از طریق دور زدن تحریمها با چین رابطهای را شکل داد و هزینههای هنگفتی مبادله را پرداخت.
5) با این توضیحات هم صورت مساله اقتصاد ایران مشخص است و هم راهکارها مشخص هستند. بخشی از این راهکارها، سیاسی هستند، بخشی هم اجرایی و اقتصادیاند. راهکار سیاسی، بازگشت روابط خارجی به روال عادی است. در حوزه داخلی هم اصلاح سیاستهای پولی، مالی، بودجهای و مهمتر از همه انتخاب مدیران کارآمد است. اهلیت مدیران بر بنگاههای اقتصادی، مهمترین پارامتر برای بهبود بهرهوری در اقتصاد ایران است. لذا اگر مجموعهای از سیاستهای اصلاحی اگر اجرایی شود میتوان از ابرتورم جلوگیری کرد. در غیر این صورت هر احتمالی وجود دارد.