سایه روشنهای بحران «مهاجرت» در ایران
زهرا سلیمانی|
«آمارهای مهاجرت در ایران بالاست.» این گزارهای است که طی سالهای اخیر بارها در فضای رسانهای و تخصصی کشور منتشر و بازنشر شده است. هر سال هزارانهزار ایرانی بنا به دلایل گوناگون کشور را ترک میکنند تا اهداف و آرزوهای خود را در سایر کشورها دنبال کنند. بر اساس اعلام نهادهای بینالمللی از جمله موسسه گالوپ، یکی از دلایل نرخ بالای مهاجرت ایرانیان تحصیلکرده آن است که سیستم امکان اشتغالزایی برای آنها را ندارد. حتی آندسته از افراد متخصصی که فرصت بهرهمندی از شغلی خاص را دارند، معتقدند دریافتیشان به اندازهای است که تکاپوی ایجاد یک زندگی استاندارد و حداقلی برای آنها را نمیدهد.
بنابراین صاحبان مشاغل مختلف از جمله پزشکان، پرستاران، کارآفرینان، تکنسینها و... اقدام به مهاجرت میکنند. مشکلاتی چون؛ تورم بالا، کاهش ارزش پول، نوسانات بازارها، افزایش فقر، تحریمهای بینالمللی و... از جمله مهمترین دلایل برای مهاجرت نخبگان عنوان شده است. اما در کنار این عوامل مشکلات دیگری چون به رسمیت نشناختن سبک زندگی هم به عاملی مهم برای مهاجرت ایرانیان بدل شده است. به گفته رییس کمیسیون بهداشت، درمان و آموزش پزشکی مجلس یازدهم؛ آمار مهاجرت پزشکان متخصص و فوقتخصص طی دو سال اخیر به ده هزار نفر رسیده است. همین آمارهای بالا در خصوص پرستاران، صاحبان استارتاپها و... هم وجود دارد. طبق گزارشهای رسمی، در سال 2022، حدود 1100 مدرس دانشگاه کشور را ترک کردند؛ مهاجرتی که اکثرا به دلیل پایین بودن پرداختها در ایران صورت گرفته است.
اما یکی از اخبار مهمی که طی روزهای اخیر منتشر شد و در فضای عمومی و رسانهای کشور توجهی به آن نشد، گزارشی بود که مرکز پژوهشهای مجلس در خصوص آمارهای نگرانکننده مهاجرت در ایران منتشر کرد. بر اساس اعلام بازوی پژوهشی مجلس، هر سال بیش از ۱میلیون ایرانی دست به مهاجرت داخلی میزنند.
مطابق دیدگاههای تخصصی، مهاجرت اشکال و شکلهای متفاوتی دارد؛ یک دسته مهاجرتها که در فضای عمومی از آن ذیل عنوان فرار مغزها هم یاد میشود، زمانی است که یک نخبه، استعداد، فعال اقتصادی، کارشناس، کارآفرین، سرمایهگذار، ورزشکار و... بنا به هر دلیلی جلای وطن میکند و راهی سایر کشورهایی میشود تا امکانات بیشتر و مناسبتری در اختیار آنها قرار بگیرد. این شیوه مهاجرتی است که ایران دهههای مستمر با آن دست به گریبان بوده است. اما مهاجرت ایرانیان طی سالهای اخیر شکل و شمایل دیگری هم پیدا کرده که زنگهای خطر متفاوتی را برای سیاستگذاران و تصمیمسازان به صدا درمیآورد، در واقع این شیوه مهاجرت، مهاجرت از شهرهای داخلی کمتر برخوردار و کمتر توسعهیافته به سمت شهرها و کلانشهرهای بزرگتر، پر امکاناتتر با ظرفیتهای بیشتر ایران است.
چرا مهاجرتها در ایران بالاست؟
علی مزیکی در خصوص گزارش مرکز پژوهشهای مجلس و چرایی افزایش مهاجرتهای داخلی میگوید: «موضوع مهاجرت چه در بعد داخلی و چه در ابعاد خارجی بسیار مهم است و باید بدانیم، هرچند در ایران ابعاد نگرانکنندهای پیدا کرده، اما تنها مساله ایران نیست. اساسا بسیاری از کشورها با این بحران دست به گریبان هستند. همه انواع مهاجرتها را در یک دستهبندی کلی میتوان ذیل عنوان فرار مغزها قرار داد.
حتی کشوری مانند آلمان هم با اشکالی از مهاجرت دست به گریبان است. شاید عجیب به نظر برسد، آما حتی آلمان هم با این گرفتاری دست به گریبان است. در واقع پس از جنگ جهانی دوم و تغییر ناخودآگاه جمعی مردم آلمان، طی دهههای اخیر آلمانیها از مهاجرت به امریکا و کانادا استقبال میشود. اما کشورهای اروپایی با افزایش زمینههای رفاهی و اقتصادی تلاش میکنند نخبگان خود را به ماندن تشویق کنند. پرداختیهای بیشتر، امکانات افزونتر، ظرفیتهای مالی افزونتر بخشی از تلاشهای دولت آلمان برای تشویق افراد به حضور در آلمان است.»
این اقتصاددان در پاسخ به «تعادل» در خصوص چرایی زمینههای شکلگیری مهاجرت میگوید: «مهاجرت ابعاد و زوایای گوناگونی دارد، بخشی از دلایل بدون تردید اقتصادی است؛ هر انسانی به دنبال پیشرفت و توسعه است. زمانی که مهاجرت در ابعاد داخلی و استانی شکل میگیرد، ناشی از تلاش برای رشد و پیشرفت است. متاسفانه طی سالهای متمادی، امکانات کشور در استانهای برخوردار و برخی کلانشهرها متمرکز شد و مردم ساکن در شهرهای کوچک و محروم، تصور میکنند برای رشد، پیشرفت و بهبود زندگی باید ترک خانه کنند.»
او ادامه میدهد: «بخش دیگری از دلایل مهاجرت چه داخلی و چه خارجی، فرهنگی و اجتماعی است. متاسفانه هنوز برخی افراد و جریانات در کشور هستند که سبک زندگیهای مختلف را به رسمیت نمیشناسند. فردی که صاحب تخصص یا نخبه است، شیوههای زیست متفاوتی را دارد. او دوست دارد تفکرات و شیوه زندگیاش به رسمیت شناخته شود. مثلا ممکن است فردی بخواهد حیوان خانگی داشته باشد اما سبکهای زندگی مختلف در ایران به رسمیت شناخته نمیشوند.
این مشکل باعث شده تا حتی افرادی که از منظر سیاسی و اقتصادی هم مشکلی با سیستم ندارند، دست به مهاجرت بزنند. مهاجرت زمانی خطرناکتر میشود که افرادی دست به مهاجرت میزنند که ذیل مشاغل مهم و کلیدی جامعه قرار دارند. مثلا بر اساس اعلام برخی نمایندگان، صدها عضو هیات علمی دانشگاهی، هر سال از کشور مهاجرت میکنند. بخشی از این اساتید اقتصادی هستند؛ متاسفانه پرداختیها به اعضای هیات علمی و اساتید دانشگاهی به اندازهای پایین است که این قشر چارهای جز مهاجرت پیش روی خود نمیبیند.»
مزیکی در پاسخ به این پرسش «تعادل» که چرا در ایران برنامهای برای جذب این ظرفیتها وجود ندارد، میگوید: «یکی از دلایل آن بدون تردید تحریم است. دولت به دلیل تحریمها، منابع کافی ندارد. از سوی دیگر همین کمبود منابع باعث میشود تا کسری بودجه در کشور بیشتر شود و دولت نتواند، توازن در بخشهای مختلف ایجاد کند. ماحصل کسری بودجه، افزایش تورم، رشد فقر و افزایش آسیبهای اجتماعی است.
حداقل دریافت حقوق در ایران کمتر از 200 دلار است، این رقم در امارات بین 1500 تا 2 هزار دلار است. در ترکیه حدود 650 دلار است. در عربستان حدود 1300 دلار است. طبیعی است که با این روند اقتصادی میل به مهاجرت بیشتر میشود. این روند هم نهایتا منتج به افزایش مهاجرت در کشور میشود. اما باید توجه داشت وقتی یک استعداد از کشور خارج میشود، بخش مهمی از ظرفیتهای کشور تلف میشود. باید توجه داشت بنیان توسعه، نیروی انسانی است؛ زمانی که کشوری از نیروی انسانی متخصص و ماهر خالی شود به همان میزان از توسعه دور میشود.»
شاخصهای زیست محیطی یکی از دلایل اصلی مهاجرت است
محمد درویش یکی از چهرههایی است که از منظر دیگری به بحث ورود میکند و مهاجرتهای داخلی را نتیجه مستقیم فقدان سیاستگذاریهای درست راهبردی و زیست محیطی میداند. درویش با اشاره به عدم تزریق حقابههای هیرمند به «تعادل» میگوید: «بر اساس قوانین دوجانبه و بینالمللی، افغانستان باید سالانه بین 850 میلیون تا یک میلیارد مترمکعب آب به هامون تزریق کند که این امر صورت نگرفته است. کمبود آب و گسترش بیابانها، یکی از دلایل مهاجرت مردم شهرستانهای مختلف سیستان و بلوچستان از جمله خاش است.» او ادامه میدهد: «تمدنها در کناره رودها و دریاچهها شکل گرفتهاند. هر زمان که منطقهای دچار خشکسالی شود با مشکل مهاجرت مردم هم مواجه میشود. این مشکل دقیقا در خصوص استان سیستان و بلوچستان و برخی دیگر از شهرستانهای جنوبی و جنوبی شرقی کشور رخ داده است. اگر هرچه سریعتر فکری به حال بهبود وضعیت نشود، آسیبهای بیشتری با مهاجرت مردم این مناطق متوجه کشور میشود. این مهاجرتهای داخلی، تبعات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی گستردهای باقی خواهد گذاشت.»
این کنشگر محیطزیست همچنین هشدار داد که در صورت رفع نشدن این بحران، ایران با یک مهاجرت ۴۰۰ هزار نفری داخلی تنها در سیستان و بلوچستان روبرو خواهد شد. سیامک قاسمی، دیگر اقتصاددانی است که موضوع مهاجرتهای داخلی را بسیار کلیدی ارزیابی کرده و میگوید: «یکی از مهمترین و ترسناکترین خبرهای این روزها که کسی عین خیالش هم نیست، خبر مهاجرتهای داخلی در ایران است. مرکز پژوهشهای مجلس گفته سالانه یک میلیون نفر از برخی استانها به استانهای دیگر مهاجرت میکنند. ایرانی را تصور کنید که مازندران و گیلان و تهران و البرز در آن مملو از جمعیت است و یزد و کرمان و اصفهان و خوزستانش خالی از جمعیت! بحران اقتصاد و بحرانهای زیست محیطی مثل کمبود آب، آینده را بسیار نگرانکننده میکنند و آنها که باید به فکر باشند، به دنبال منافع کوتاهمدت خودشان هستند.»
چه باید کرد؟
اخیرا نگرانیهای فراوانی در خصوص مهاجرت صاحبان کسب و کار و استارتاپها و شرکتهای دانشبنیان مطرح شده است. از سوی دیگر، محمد رییسزاده، رییس کل سازمان نظام پزشکی نسبت به خروج پزشکان از ایران هشدار داده و گفته که ادامه این روند، منجر به وارد کردن پزشک خارجی خواهد شد. بر اساس گزارش برخی از خبرگزاریها طی 4 سال گذشته بیش از 16 هزار پزشک و متخصص ایران را ترک کردهاند.
آن طور که دکتر ایرج خسرونیا، رییس هیاتمدیره جامعه پزشکان متخصصان داخلی ایران میگوید مسائل مالی و اقتصادی پررنگترین دلیل میل به مهاجرت پزشکان به حساب میآید. مطابق گزارشهای بانک جهانی، سازمان ملل و سازمان بینالمللی مهاجرت، جمعیت مهاجران ایرانی خارج از کشور در سال ۱۹۹۰، ۸۲۰ هزار نفر بوده که این رقم در سال ۲۰۲۰ به بیش از یک میلیون و ۸۷۰ هزار نفر رسیده است. طبق اعلام شورای عالی ایرانیان خارج از کشور در سال ۲۰۲۰، ۴ میلیون و ۴۰ هزار نفر ایرانی در خارج از کشور زندگی میکنند که نشاندهنده رشد افزایشی سیر مهاجرت به خارج بوده است.
از طرف دیگر، طبق آمار سرشماری سال ۱۳۹۵، کل مهاجرانی که طی ۵ سال گذشته به ایران وارد شدهاند، ۱۱۰ هزار نفر بوده که ۷۰ هزار نفر از افغانستان، ۶ هزار نفر از عراق و مابقی از کشورهایی چون امارات، پاکستان و... بوده است. در واقع نیروهای ماهر و متخصص از ایران خارج شده و جای خود را به نیروی انسانی بدون تخصص و فاقد سواد و تخصص لازم میدهند. این روند در شرایطی هر روز ابعاد تازهای پیدا میکند که نحوه تصمیمسازیهای تقنینی و اجرایی به گونهای است که کمکی در راستای توقف این روند مهاجرتی چه در داخل و چه در خارج از کشور ایجاد نمیکند. کوچ شرکتهای اقتصادی، هنرمندان، ورزشکاران و... سکانسهای تلخی از مهاجرت نیروی انسانی کشور است. باید دید آیا سیاستگذاران تلاشی برای معکوس ساختن این روند میکنند یا اینکه طی سالهای آتی باید منظر افزایش این روند باشیم.