نان بربری کنجدی و اولویت‌های اقتصادی

۱۴۰۲/۰۵/۲۴ - ۰۱:۲۰:۴۰
کد خبر: ۲۱۲۹۶۴
نان بربری کنجدی و اولویت‌های اقتصادی

«رفته بودم نانوایی تا نان بخرم؛ در صف پدری همراه با پسر حدودا ۶ ساله‌اش منتظر بیرون آمدن نان بربری از تنور نانوایی بودند؛ در این حین پسر از پدر خواست که برای او نان بربری کنجدی بخرد، پدر که نشانه‌های شرم بر سیمایش نمایان شده بود، خطاب به پسر، گفت، بابا جان، نام کنجدی گران است! آنها رفتند در حالی که پسر در راه هم نشسته گلایه می‌کرد که من کنجدی می‌خواهم و …» این روایتی واقعی از شرایط معیشتی امروز کشور است که بسیاری از ایرانیان این روزها با اشکال مختلف آن روبه رو شده‌اند. بسیاری از اقتصاددانان معتقدند، نتایج مجموعه برنامه‌ریزی‌ها، هدف‌گذاری‌ها و ترسیم راهبردها، نهایتا باید منجر به بهبود وضعیت رفاهی شهروندان جامعه شود. در غیر این صورت اساسا چه نیازی به علم اقتصاد، برنامه‌ریزی و هدف‌گذاری است.

اگر قرار باشد قدرت خرید اقشار محروم و متوسط جامعه به‌طور مستمر کاهش یابد و اقلیتی انگشت شمار از طریق دلالی و سوداگری از مواهب بسیار بهره‌مند باشند، چه نیازی به برنامه توسعه و ترسیم چشم‌انداز و... است؟وقتی در اقتصادی که حتی نان کنجدی نسبت به نان غیر کنجدی آن، کالای لوکس و لاکچری به شمار می‌رود، صحبت از توسعه و پیشرفت و امید به نظرم چندان معنایی ندارد.جامعه ایرانی در شرایطی قرار دارد که مدام از حجم طبقه برخوردار و متوسط کاسته شده و بر انبوه اقشار محروم افزوده می‌شود. قبل از لاکچری شدن نان کنجدی، اما اقلام ضروری بسیاری از سفره‌های ایرانیان حذف شده‌اند. از گوشت و مرغ و ماهی گرفته تا مواد لبنی و پروتئینی و...غایبان بزرگ سفره‌های مردم ایران هستند. قبل از اقلام اساسی، بسیاری از خانواده‌ها، هزینه‌های بهداشتی، آموزشی، تفریحی و ...خود را کاهش داده یا حذف کردند.

سیاهه‌ای که با استمرار نرخ تورم هر هفته و ماه و سال بر تعداد آن افزوده می‌شود. اما برای حل این معضلات چه باید کرد؟بارها بر این نکته تاکید شده که اولویت اول کشور باید اقتصاد باشد اما نیست! اینکه اقتصاد باید اولویت باشد در حرف و سخنرانی و وعده نمایان نمی‌شود بلکه در بطن برنامه‌های اجرایی و راهبردی است که می‌توان فهمید آیا در کشوری، اولویت با اقتصاد است یا نه؟ اولویت نبودن اقتصاد ایران، آسیب‌های فراوانی به این مردم وارد ساخته است؛ ‌در سال ۱۹۷۷ درآمد سرانه هر ایرانی ۲۳۱۱ دلار بود و درآمد سرانه هر امریکایی ۹۴۵۲ دلار .یعنی هر ایرانی یک چهارم شهروندان امریکایی درآمد سرانه داشت.

‌تاسف‌آور اینکه امروز در هر سال حدودا درآمد سرانه ایرانیان ۳۰۰۰ دلار است و درآمد سرانه امریکایی‌ها ۷۶۳۹۶دلار، یعنی درآمد سرانه امریکایی‌ها پس از نیم قرن، بیش از ۲۵ برابر ایرانیان شده است. ‌اعداد و ارقامی که واضح است و بررسی آن واقعیت‌های فراوانی را نمایان می‌کند. برای خروج از این شرایط فقط باید یک گزاره در اولویت باشد و آن اقتصاد است؛ وقتی اقتصاد اولویت است، مردم هم حق انتخاب خواهند داشت. بدون حق انتخاب، اولویت بودن اقتصاد معنایی ندارد.

این حق انتخاب هم در عرصه اقتصادی نمود پیدا می‌کند و هم در عرصه اقتصاد و اجتماع و سیاست. حق انتخاب یعنی اینکه مردم ایران بتوانند خودروی دلخواه خود را با ایمنی و استاندارد بالا به قیمت‌های جهانی و نه چند ده برابر قیمت جهانی سوار شوند. یعنی بتوانند گوشی دلخواه خود را خریداری کنند، یعنی برای بهره‌مندی از مسکن حداقلی، دچار اضطراب و استرس نشوند. یعنی بتوانند از رفاه و پیشرفت برخوردار شوند. اما این وعده‌ها محقق نمی‌شود، چرا که رتبه آزادی اقتصادی ایران 159 است. یعنی اقتصاد ایران، یکی از محدود‌ترین اقتصاد‌ها برای مصرف‌کننده است. وقتی اقتصاد اولویت است، بساط تورم باید برچیده شود.

وقتی اقتصاد اولویت باشد یعنی بساط انحصار به نام تولید ملی باید برچیده شود. وقتی اقتصاد اولویت باشد یعنی بساط نرخ بهره حقیقی منفی باید برچیده شود. وقتی اقتصاد اولویت باشد یعنی بساط ارز ترجیحی و چند نرخی باید برچیده شود. وقتی اقتصاد اولویت باشد یعنی بساط اعمال ریسک‌های سیستمی به اقتصاد باید برچیده شود. همه این بایدها و نبایدها فاصله اقتصاد ایران را با اقتصاد جهانی ترسیم می‌کنند، فاصله‌ای که برای پیمودن و طی کردن آن از همین امروز باید اقدام کرد، چرا که فردا بسیار دیر است.