رکورد اقتصادی بینظیر دولت مصدق
به گفته دکتر فرشاد مومنی، در صورتی که «رابطه حکومت و مردم» به عنوان یک شاخص کلیدی توسعه تضعیف شود، طمع خارجیها برای دخالت در کشور افزایش مییابد. در این شرایط، درس شماره یک نهضت ملی کردن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد این است که ابزارهایی مثل حمله نظامی، کودتا و تحریم همه در واقع یک روح در سه بدن است.
همه آنها ابزارهای تداوم سلطه زورگویانه کشورهای قدرتمند کم تعداد بر بقیه دنیا است. درس دوم نیز این است که عنصر اصلی این هدفگذاریها به ضعف کشاندن بنیه تولید ملی است. آنگونه که این استاد اقتصاد تشریح کرده است، در چنین شرایطی است که معجزه دولت 27ماهه مصدق علیرغم تحریم نفتی رخ میدهد و بنیان تولید داخلی به قدری قدرتمند میشود که «رکورد تراز تجاری مثبت بدون نفت او تا امروز» تکرار نشده است.
به گزارش جماران، دکتر فرشاد مومنی در نشست «وجوه ملی و بینالمللی اقتصاد سیاسی کودتای 28 مرداد» که 26 مرداد در موسسه مطالعات دین و اقتصاد برگزار شد، گفت: «داگلاس نورث» در کتاب «ساختار و دگرگونی در تاریخ اقتصادی» استدلال میکند که اگر چرخهای اقتصاد، سیاست و جامعه در کشوری خوب نچرخد، دو گروه را به طمع برمیانگیزد. او برانگیخته شدن طمع رقبای داخلی دولت و مردم و رقبای خارجی را در این راستا مورد توجه قرارداد و نوشت که این مساله از دریچه تحلیلهای سطح توسعه، افقگشایی خارقالعادهای به همراه دارد، اما به اندازه اهمیتی که دارد در مباحث جاری و متداول توسعه در ایران به آن توجه لازم نشده و با کمال تاسف این بیتوجهی تا مرز بیتوجهیها و بیدقتیهای مشکوک در اسناد برنامه میانمدتی که به نام توسعه در ایران جریان دارد مشاهده شده و این مشاهده منحصر به برنامه هفتم بعداز انقلاب هم نیست.
این استاد دانشگاه علامه طباطبایی، ادامه داد: با کمال تاسف این غفلت بزرگ در تاریخ برنامهریزی ایران مشاهده میشود. طمع قدرتهای خارجی یا به تعبیر «داگلاس نورس»، رقبای خارجی هر کشور، زمانی جدی میشود که رابطه اولی دچار تزلزل و سستی شده باشد. آن رابطه اولی، رابطه میان مردم و حکومت است. اگر به هر دلیلی، با هر قصور و تقصیری و از هر طرفی، رابطه مردم و حکومتشان دچار اختلال شود، یکی از پیامدهای اجتنابناپذیر آن برانگیخته شدن طمع خارجیها است.
استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه یکی از منتقدان کممایه و کم انصاف، این ایده را مطرح کرد که اگر واقعا مصدق آنگونه که میگویید موفق بوده، چرا حکومتش دوام نیاورد! اظهار کرد: به سهم خود، به عنوان پژوهشگر مسائل توسعه در ایران، صرف نظر از ماهیت این فرد و نیت او و غرضآلودگیهای پرشماری که در مباحث او دیده بودم، گفتم این پرسش بنیادی است و باید بررسی شود. بررسی کردم و دیدم چقدر خوب شد که ایشان آن را گفت. دوره حدود 27 ماه صدارت مصدق، براساس یافتههای فخرالدین عظیمی، خودش مانند معجزه است! اگر این نقد مطرح نمیشد، ذهن من حساس نمیشد که این مساله را رمزگشایی کنم. فخرالدین عظیمی در کتاب «بحران دموکراسی در ایران»، مطرح میکند که در دوره 1320تا 1332، 12نخستوزیر، 17 کابینه تشکیل دادند و 23بار هم کابینههاشان را ترمیم کردند. قدرت تزلزل و بیثباتی در ساخت سیاسی ایران بیداد میکرده است.
اگر ترمیم کابینهها را در نظر نگیریم، عمر متوسط هر کابینه در آن دوره 8ماه بوده است. اگر ترمیم کابینهها را در نظر بگیریم عمر متوسط هر کابینه در آن دوره 3.5ماه بوده است. اگر در آن دوره، رییس دولتی در آن وضعیت، علیرغم آن حجم از بحرانسازیهای داخلی که بخش اعظم آن مشکوک بود و بحرانهای وابسته به خارج هم کم نبود، و آن همه فشارهای بیرونی توانسته به جای میانگین 3.5ماه 27.5ماه دوام بیاورد، بسیار معجرهآسا است. اگر بتوانیم از آن دوره خوب درس بگیریم، خواهیم دید که چگونه میشود آن معجزه را تداوم بخشید. به گفته این استاد دانشگاه، در قرن بیستم، سه بار در سه نقطه عطف، رابطه مردم با حکومت به جای اینکه مبتنی بر ستیز و حذف باشد، مبتنی بر اعتماد و همکاری شده و علیرغم اینکه در این سه دوره ایران با پرفشارترین توطئههای داخلی و خارجی و آشوبناکسازیها و تشنجمحوریها روبرو بوده، بیسابقهترین رکوردهای عملکرد اقتصادی و اجتماعی آن، در این سه مقطع کوتاه ثبت شده است. به جای اینکه مباحث حاشیهای را بها دهیم از این رمزگشایی کنیم که چرا این سه تجربه با همه دستاوردهای درخشانی که داشتند، تداوم نداشتند.
مصدق اصلا رادیکال نبود
مومنی در بخشی از سخنان خود گفت: مهندس لطفالله میثمی در مصاحبهای که با مجله نسیم بیداری شماره 68 که اسفند 89 منتشر شده است واقعا مظلومیت مصدق را نشان میدهد و در پاسخ به آنها که میگویند تلاش برای ملیسازی مصدق کاری رادیکال بوده است، میگوید مصدق اصلا رادیکال نبود در آن زمان، دولتهای پس از جنگ دوم در انگلستان و فرانسه، بخش بزرگی از معادن را ملی کردند و ملیسازی در کشورهای صنعتی کاملا متداول بود. در همین راستا آندره فونتن در کتاب تاریخ جنگ سرد خود مینویسد «در دوره پس از جنگ جهانی دوم اگر کسی میگفت امور را به بازار بسپارید به او مثل یک آدم مجنون نگاه میکردند» یعنی جمعبندی این بود که دو جنگ جهانی جزو تبعات بازارگرایی افراطی بوده است و روح زمانه روح ملی کردن بود و این در اروپای غربی هم انجام میشد.
بعد میگوید در کشورهای در حال توسعه این مساله وجود داشت. میثمی در مصاحبه خود میگوید همزمان با مصدق در ایران، مکزیکیها هم نفت خود را ملی کردند اما قدرتهای بزرگ آنقدر روی مکزیک حساس نبودند که درباره ایران و ملی شدن نفتش حساسیت به خرج دادند.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی گفت: به گفته آقای میثمی مصدق اعلام کرده بود که حاضر است غرامت ملی شدن نفت را هم حتی بیشتر از مکزیک بپردازد اما انگلیسیها نپذیرفته بودند و بر رفتن مصدق و جلوگیری از ملی شدن نفت تاکید داشتند. چون شرکت نفت ایران، انگلیس بیش از مقدرات نفتی ایران روی مسائل سیاسی و اجتماعی و امنیتی ایران مداخله داشت و تعداد و آشفتگیآوریهایش از حدود متعارف فراتر رفته بود، زندهیاد انورخامهای در کتاب خود با عنوان اقتصاد بدون نفت، این مداخلهها را با جزییات توضیح داده و مستنداتش را هم آورده است.
او گفت: آقای دکتر محمدعلی موحد در مصاحبهای که درباره مصدق کرده است، میگوید همان زمان که ملی شدن نفت در جریان بود ایدههای دیگری هم مطرح شد مثلا یکی از ایدهها ایده رزمآرا بود. رزمآرا پیشنهاد کرد که میپذیریم از ملی کردن نفت صرفنظر کنیم در مقابل شما استاندارد 50 – 50 را در سهمبری ایران بپذیرید چنانچه این ایده در مکزیک پذیرفته شده بود. اما انگلیسیها در برابر این پیشنهاد آنچنان توپ و تشری به رزمآرا زدند که دیگر آن را تکرار نکرد. موحد توضیح میدهد که در کمیسیون 5 سناریوهای دیگر هم مطرح شد و همه به جمعبندی رسیدند که کم آسیبترین و پر دستاوردترین سناریو ملیسازی صنعت نفت بود و بزرگترین هنر مصدق این بود که حتی شاه را هم با این مساله همراه کرده بود.
او افزود: انورخامهای در کتاب اقتصاد بدون نفت فصلی را اختصاص داده به اینکه سرمایهداران امریکایی و دولت امریکا گفته بودند که نباید هیچ سازشی با مصدق کرد. اکنون برخی میگویند کاش مصدق وام بانک جهانی میگرفت یا با پیشنهاد امریکاییها برخورد دیگری میکرد در حالی که این حرفها خیلی سست است ولو با حسن نیت زده شود. این تحلیلها که از موضع شرایط امروز زده میشود خیلی سست است.
برخورد امریکاییها با مصدقبراندازانه بود
به گفته مومنی، در صفحات 333 و 334 کتاب خون و نفت، نوشته منوچهر فرمانفرماییان و ترجمه مهدی حقیقتخواه آمده است که برخورد امریکاییها با مصدقبراندازانه بود در برابر تمام آن اقدامات مثلا آرامکننده و نرمی که مصدق داشت میگوید واکنش این بود که میخواستند مصدق را به زانو درآورند و بدنام کنند و شما میبینید که آن استراتژی بدنام کردن الان هم علیه مصدق با اینکه مثلا بیش از شصت سال از فوت او گذشته همچنان ادامه دارد.
او افزود: فرمانفرماییان در کتاب خود میگوید اینها طراحی چهار مرحلهای را بلافاصله در دستور کار قرار دادند و با بازی مذاکره میخواستند وقتکشی کنند اول مرحله برنامه آنها تحریم گسترش یافته بود که مشمول جلوگیری از فعالیت تمام نفتکشهایی شد که به هر نحوی از جمله معاوضه، نفت ایران را حمل میکردند بعد میگوید امریکاییها و انگلیسیها در همان روزها یک آگهی دادند که در 33 روزنامه در بیست کشور دنیا منتشر شد. آنجا نوشته بودند مالکیت ایران بر نفتش یک مالکیت غصبی است و هر نفتکشی که نفت ایران را حمل کند عمل غیرقانونی انجام داده است. بر این اساس بود که قراردادهای مصدق با هند و ترکیه و ایتالیا بعد از اطلاعیه این دو کشور از طرف آن کشورها فسخ شد.
بعد فرمانفرماییان میگوید برای روشن شدن خطر چالش با انگلستان، بازرسان انگلیسی یک نفتکش ایتالیایی حامل نفت ایران را در دی ماه 1331 در بندر عدن توقیف کردند و محموله را ضبط و بلافاصله با تشکیل دادگاه علیه شرکت ایرانی شکایت کردند و از آن رای گرفتند. این محور اول بود. این استاد دانشگاه گفت: محور دوم این بود که به کارشناسان فنی و حقوقدانان و حسابدارانی که به استخدام شرکت ملی نفت ایران درآمده بودند اجازه خروج از کشورهایشان برای رفتن به ایران داده نشد. حتی به دولتهایشان فشار آورده شد تا به اتباع خود روادید خروج از کشورشان را ندهند.
در ایالات متحده سفارت انگلیس از نصب یک آگهی از جلوی ساختمان کمیته روابط خارجی که شرکتهای نفتی امریکایی را تشویق میکرد که کارشناسان فنی به ایران بفرستند جلوگیری کرد و وزارت خارجه امریکا حتی کارشناسان فنی امریکایی را که در سایر نقاط کار میکردند، از گرفتن روادید منع کرد. او افزود: حالا ببینید آنها که میگویند دنیا دنیای روابط متقابل است چقدر دور از واقعیت نگاه میکنند و بدیهیترین چیزهایی که در گذشته و حال و قطعا در آینده در این زمینه وجود دارد را مورد بیاعتنایی قرار میدهند. در مرحله سوم بانک انگلیس تمام ذخایر ارزی ایران را مسدود کرد و این تعرض به حقوق مالکیت کشور بود. انگلیس همچنین از پرداخت حقالامتیازهای معوقه مربوط به قبل از ملی کردن نفت هم خودداری کرد و در مرحله چهارم وقتی دیدند در موضع مصدق کوچکترین تغییری حاصل نشد تدارک یک حمله نظامی به نام عملیات آژاکس را در دستور کار قرار دادند که هدفش ساقط کردن دولت مصدق بود.
یعنی قبل از کودتا میخواستند با حمله نظامی این کار را انجام دهند و بعد امریکاییها انگلیسیها را متقاعد کردند که کودتا از حمله نظامی کمهزینهتر است. مومنی گفت: مساله مداخله خارجی در شرایطی که قدرت نامتقارن است اجتنابناپذیر است و آنچه تفاوت و شکاف قدرت با خارجیها را میتواند پر کند این است که حکومت روابط خود را با مردمش خوب کند. شما به یاد دارید وقتی که اوایل انقلاب، ایران را تهدید به حمله هوایی و نظامی میکردند رهبران ایران به طعنه میگفتند فوقش ماها را میکشید ولی با کل جمعیت ایران طرف هستید. تنها چیزی که به یک حکومت که از نظر بنیه تولیدی و توان نظامی از قدرتهای بزرگ ضعیفتر است، قدرت چانهزنی میبخشد روابط صمیمانه و مبتنی بر اعتمادش با مردم است و من میخواهم این را بگویم این یکی از بزرگترین درسهایی است که من از مطالعه تجربههای تاریخی ایران گرفتهام و آن هم این است که حمله نظامی یا کودتا یا تحریم همه یکی از اهدافش این است که در مناطق استراتژیک که قدرتهای بزرگ مطامع بزرگ دارند نباید حکومتهای ملی قدرتمند شکل بگیرد.
مصدق اهل شوکدرمانی نبود
او با بیان اینکه «مصدق به توازن قوا اهتمام داشت اما آن را به شیوه غیرشتابزده دنبال میکرد» در ادامه گفت: به تعبیر امروزی به شیوه غیرمبتنی بر شوک درمانی. مثلا به جای شوک اصلاحات ارضی تحت اراده خارجیها که در زمان شاه پدیدار شد به صورت درونزا و مبتنی بر اندیشه توسعه برنامه هشت محوری بازآرایی مناسبات زراعی و توسعه روستایی و کشاورزی ایران را دنبال میکرد. مصدق عمیقا توجه داشت که مالک در ماجرای مناسبات روستایی و کشاورزی ایران فقط مالک نیست. او حداقل هشت مسوولیت دیگر هم بر دوش دارد و تا زمانی که ما تمهیدات نهادی برای جایگزینی به صورت نهادمند و توسعه گرا را انجام ندادهایم، اگر صرفا مالکیت زمین را جابهجا کنیم این دستاورد نخواهد داشت.
یا میگوید که مالک به غیر از اینکه مالک زمین است سرمایهگذار در زمینه جامعه روستایی و تولید کشاورزی هم هست. به گفته فرشاد مومنی، در نگاه مصدق مسوولیت بعدی مالک این است که مدیر تولید هم هست مسوولیت بعدیاش این است که مسوول تقسیم کار عقلایی در ماجرای تولید کشاورزی هم هست. مسوولیت دیگر مالک تعیین نوع کشت است و همچنین مسوولیت تعیین زمین مناسب برای هر کشت معین هم به عهده مالک است و او علاوه بر اینها مسوولیت حفاظت از سرمایههای اقتصادی اجتماعی روستاها را هم بر عهده دارد.
نگاه متفاوت مصدق به اصلاحات ارضی
او ادامه داد: مصدق میگوید اگر شما یک باره نهاد مالکیت را بزنید اینها را بلاتکلیف نگه دارید بحران ایجاد میشود من در کلاسهایم هم گفتهام و ادعای من این است که اگر کسی ارزیابی انتقادی توسعهگرا از نقاط قوت و ضعف اصلاحات ارضی از نقطه عطف 1341 به این سو در ایران نداشته باشد گویی 30 درصد از آنچه برای فهم اقتضائات یک برنامه توسعهگرا لازم است را نمیداند واقعا پدیده اصلاحات ارضی خیلی خارقالعاده است و به عنوان یک کارشناس کوچکی که روی آن وقت گذاشته به شما عرض میکنم که این دقتهایی که مصدق در این زمینه داشته است، فوقالعاده است.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: توصیه میکنم کتاب خاطرات و تألمات مصدق را بخوانید در این کتاب دقیقا توضیح داده شده که مصدق چقدر با دقت و با جزییات از طریق قوانین و مقرراتی که وضع میکرد مثلا آرام آرام چطور یک قوانین و مقرراتی وضع میکرد که قدرت زمیندارها را کم کند و بخشهایی از سود آنها را به صورت مالیات بگیرد و و مقید بود که در آن زیرساختهای فیزیکی و نهادی هشت محوری که توضیح دادم در همان مناطق روستایی هم اینها هزینه شوند و اینکه چقدر از این منابع، صرف آموزش سواد و مهارت کشاورزان شود. این اقدامات یک راهبرد توازن بخشی و مشارکت محوری سیاسی و اقتصادی او واقعا بینظیر است. یا مثلا مصدق در زمینه توازن بخشی بین ساختار قدرت و جامعه دانایان ببینید چه اختیارات ویژهای به دانشگاهها داده برخلاف اکنون که خیلیها فکر میکنند که دانشگاهیان را تحقیر و مصلوبالاختیار کنند و بترسانند و تصور میکنند با این کارها خیری برای جامعه ایجاد میشود ببینید که مصدق با چه تاملاتی دقت داشته است که نهاد علم نهادی مدنی و صاحب قدرت چانهزنی در برابر حکومت باشد. بنابراین اختیارات ویژهای به دانشگاهها داده بود و دست حکومت را از دست اندازی به مقدرات دانشگاه تا جایی که توانست کوتاه کرده بود و واقعا این دقتها و حساسیستهایش عالی بود.
مصدق به آزادی مطبوعات اهتمام داشت
او گفت: «ماجرای ملی شدن نفت را به شرطی میتوانید خوب و دقیق بشناسید و برخورد انتقادی عالمانه و اعتلابخش در برابر آن داشته باشید که در آن به نرم افزارهایی که مصدق برای اداره حکومت در ایران و به کار گرفته بود هم توجه داشته باشید. مثلا یکی از اهتمامهای حیرتانگیز مصدق آزادی مطبوعات بود.» او ادامه داد: تعابیری وجود دارد از مشاهیر متخصصان رسانهها در ایران که میگویند آزادی مطبوعاتی که در دوره مصدق تجربه شد نه در دوره قبل از او و نه در دوره بعد از او هرگز تا امروز تکرار نشده است. ما از جنبه اقتصادی میگوییم که رکورد تراز تجاری مثبت بدون نفت او تا امروز تکرار نشده است اما رکوردهای از این دست او واقعا خارقالعاده است و اینکه چقدر نرم و لطیف و آرام آرام برنامههایش را پیش میبرد. مثلا زور دربار را کم کرد و بودجه دربار را کاهش داد و به خوبی مراقبت بود که تجربه میرزا تقی خان امیرکبیر تکرار نشود، چون میرزا تقی خان رادیکال عمل کرد و همه را علیه خودش برانگیخت.
درسهای نهضت ملی کردن صنعت نفت
این استاد دانشگاه درباره درسهای نهضت ملی کردن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد گفت: به نظر من درس شماره یک این است که ابزارهایی مثل حمله نظامی و کودتا و تحریم همه در واقع یک روح در سه بدن است همه آنها ابزارهای تداوم سلطه زورگویانه کشورهای قدرتمند کم تعداد بر بقیه دنیاست. درس دوم این است که عنصر اصلی این هدفگذاریها به ضعف کشاندن بنیه تولید ملی است. جالب است که احمد اشرف در کتاب «موانع تاریخی رشد سرمایه داری در ایران، عصر قاجاریه» میگوید در کل دوره قاجار تمام کوششهایی که در حکومت یا از سوی مردم با باغیرت برای رشد تولید بوده است با مداخله خارجی شکست خورد و در این شکست عنصر مداخله خارجی در کنار جهل و فساد حکومت نقش تعیینکننده داشته است.
گردن صنعت در ایران را بزنید
او در ادامه گفت: احمد سیف در کتاب بسیار درخشان «اقتصاد ایران در قرن 19» برای یکی از فصول عنوان «تجارت آزاد رقابت و گردن زدن صنعت در ایران قرن 19» انتخاب کرده است این عنوان یک آدرس میانبر است تا بفهمید چرا من ادعا میکنم که همه ماجرا محوریتش ضعف بنیه تولیدی بوده است چون اساس اقتدار و قدرت نظام ملی، تولید فناورانه است سیف در کتاب خود شواهدی را میآورد که نشان میدهد به هر راهی متوسل شدند تا راه را برای سلطه کالاهای خارجی و واردات محور کردن اقتصاد ایران هموار کنند و اجازه شکل گرفتن صنعت ملی را در ایران ندهند. مومنی اظهار کرد: «با توجه به مطالب کتابهایی که گفتم حالا کتاب ریچارد نفیو را هم نگاه کنید آنجا که هدفگذاری از تحریم را میگوید آنجا به صراحت میگوید ما باید کاری کنیم که گردن صنعت فناورانه را در ایران بزنیم.
و آن چیزی که مساله را خیلی غمانگیز میکند ترکیب جهل و فسادی است که ما در داخل داریم که با اینها بعضی وقتها همراستایی در سیاستگذاریها میکنند.» او افزود: مثلا درست از نقطه عطف 1385 که تحریمها در ایران وارد نقطه عطف جدید شده است، سیستم بانکی ایران در پشتیبانی اعتباری از صنایع ایران و کشاورزی ایران دقیقا همراستایی با اهداف تحریمکنندهها کرده است. اینها خیلی جای درد دارد که ما میگوییم در گزینش مسوولان کوتوله پسندی را رایج کردهاند و کوتولهپروری میکنند. باب مشارکت با دانشگاهیان را به شکلهای مختلف بستهاند و بعد رسانهها را تحت فشار قرار میدهند که انتقاد نکنند، فکر میکنند اگر رسانه نقد کند دولت تضعیف میشود. هنوز به این بلوغ فکری نرسیدهاند که تضعیف دولت از طریق سیاستگذاریهای اشتباه اتفاق میافتد. نقدکنندهها که زوری ندارند بگذارید حرفشان را بزنند هر کدام به نفع خود و مصالح کشور دیدید اعتنا کن و هر کدام را هم ندیدی اعتنا نکن اینها که زوری ندارند.
کارشکنی روسیه علیه مصدق
مومنی به تناقضهای عملکرد روسیه در کودتای 28 مرداد و قبل از آن اشاره کرده و گفت: روسیه در نهضت ملی شدن صنعت نفت علیه مصدق خیلی کارشکنی کرد و بدیهیترین حقوق دولت ایران را نادیده گرفت و طلب مالی ایران را تا زمانی که کودتا نشده بود، نداد. یعنی کاملا با انگلیس و امریکا هماهنگ بودند تا بنیه تولیدی در ایران شکل نگیرد. این در حالی بود که مصدق به دنبال تنش آفرینی نبود و معتقد بود اگر تشنجآفرینی و بهانهدهیهای مشکوک به خارجیها کنار گذاشته شود میتوان به رشد اقتصادی رسید. همچنان که ژاپن و کره توانستند از این بحران سربلند بیرون بیاید. دولت مصدق در همان زمان کوتاه ظرفیتهای بالایی در اقتصاد ایجاد کرد و جالب است که بعد از کودتا برای اینکه تمام دستاوردهای دوران دولت ملی را در زمینه شکلگیری صنعت ملی از بین ببرند دقیقا همان کاری را کردند که روسها در ترکمانچای کرده بودند یعنی کاهش حقوق گمرکی و سود بازرگانی واردات از روسیه احمد سیف در کتابی که عرض کردم، نشان داده است که خودشان چه دامپینگهای وحشتناکی میکردند برای اینکه اگر احیانا تولیدکننده ایرانی هنوز بود به زانو دربیاورند.
ریچارد نفیو در کتاب هنر تحریمها میگوید ما باید درد ناشی از تحریم را در پایینترین لایههای اجتماعی هم تسری بدهیم تا مردم را به حکومتشان سرخورده و بدگمان کنیم. عین این مساله در دوره دکتر مصدق هم بوده است. مارک گازیوروسکی در کتاب «سیاست خارجی امریکا و شاه» شواهد زیادی در این باره میآورد و میگوید امریکاییها معتقد بودند تا وقتی مردم پشتیبان مصدق هستند هیچ کاری نمیتوانند بکنند و هدفشان را بدبین کردن مردم به مصدق قرار میدهند. آنجا با جزییات اسنادش را نشان میدهد و میگوید استراتژی این بود که رهبران مذهبی ایران را از مصدق با وجود درستکاری و پرهیزکاریاش بترسانند. گازیوروسکی میگوید، استراتژی آنها این بود این تصور را در مذهبیها دامن بزنند که اگر مصدق بماند کمونیستها همه کاره میشوند بعد میگوید بساطی برپا کردند با پرچم و پلاکارد حزب توده سخیفترین اهانتها را به مقدسات دینی میکردند. جز استثناهایی مثل آیتالله بروجردی یا آیتالله طالقانی یا آیتالله بهشتی، بخش اعظم روحانیون ما فریب این دسیسه را خوردند و موضع ضد مصدقی بخش بزرگی از روحانیون مطرح ما تابع بازی خوردن از این ترفند مشترک امریکاییها و انگلیسیها بود من دلم میخواهد که با این بهانه بگویم شاید کمتر کسی بداند که اولین بار که شهید بهشتی زندان افتادند به خاطر سخنرانی کوبندهشان در اصفهان در جهت دفاع از دولت مصدق بود.
حالا میخواهد عظمت اشخاص را بشناسید این طوری نگاه کنید به مساله. مومنی در ادامه گفت: در دفاع آیتالله طالقانی از مصدق به اندازه کافی مستندات هست ولی از شهید بهشتی عمدتا ما که توفیق جلسات خصوصی داشتیم را میتوانیم بگوییم که مثلا چه چیزهایی از ایشان شنیدیم و چه دقتها و ذکاوتهای کمنظیری. بنابراین حتی در میان نخبگان روحانیت این بازی را خوردند و صف خودشان را از طریق خودشان صف بخشی از مردم را از جریان توسعه خواه و ضداستبدادی و ضداستعماری مصدق جدا کردند. بنابراین بزرگترین درس کودتا این است که اگر حکومتی بخواهد در برابر حمله نظامی خارجیها، کودتای خارجیها و تحریمهای خارجیها دوام بیاورد از نظر سیاسی و اجتماعی تلطیف روابط با مردم و از نظر اقتصادی اهتمام بر ارتقای بنیه تولید ملی را باید در دستور کار خود قرار بدهد. ریچارد نفیو میگوید ما باید حکومت ایران را ترغیب کنیم به سمت سیاستهای تورمزا و اشتغالزدا.
بعد نکات جزیی را در این زمینه ذکر میکند که چطور ترکیب سیاستهای تورمزا و اشتغالزدا مردم و جوانان و بهویژه تحصیلکردگان را از حکومت سرخورده و مایوس میکند و بعد میشود هر امتیازی بخواهی از آن حکومت بگیریم. من میگویم تجربه مصدق را به عنوان آنچه تاریخ میگوید و تجربه عهدنامه گلستان و ترکمانچای و قبلیها و بعدیها را بخوانید و کتاب هنر تحریمهای ریچارد نفیو را بخوانید که همین الان هم همین کار را میکنند.
من یک بار با حکومتگران گرامی گفتم به هر دلیلی اگر شما میخواهید حرف کارشناسان داخلی را بیاعتنایی کنید حداقل بروید شیوه لقمان حکیم را در پیش بگیرید. اینهایی که عریان میگویند از چه کانالی میخواهند شما را مجبور کنند که مطامع آنها را در دستور کار قرار بدهید؟ هر چیزی که آنها گفتند باید به این سمت بکشانیم شما خط قرمز اعلام کنید. شما که خدا را شکر بلدید تند تند خط قرمز معرفی کنید اینکه ما اراده کنیم که حتما در برابر مطامع آنها ایستادگی کنیم و اجازه ندهیم آن سیاستهایی که میگویند دربر دارنده منافع آنهاست در ایران اجرا شود.