تاثير فقر بر افزايش خشونتهاي خانگي
صحبت كردن در اين باره مانند تكرار مكررات است. بارها و بارها جامعهشناسان، مددكاران و روانشناسان در مورد تاثيرات فقر در افزايش خشونتهاي خانگي، همسركشي، فرزندكشي و... صحبت كردهاند اما متاسفانه بيتوجهي گسترده در سطح جامعه نسبت به اين مسائل باعث شده است تا مردم وقتي به فكر بيفتند كه خبري در اين باره در شبكههاي اجتماعي منتشر شود. مرگ زن جواني كه همسرش به دليل اختلافات مالي دستور قتل او را صادر كرده بود تنها يكي از هزاران موردي است كه در طول سال اتفاق ميافتد.
صحبت كردن در اين باره مانند تكرار مكررات است. بارها و بارها جامعهشناسان، مددكاران و روانشناسان در مورد تاثيرات فقر در افزايش خشونتهاي خانگي، همسركشي، فرزندكشي و... صحبت كردهاند اما متاسفانه بيتوجهي گسترده در سطح جامعه نسبت به اين مسائل باعث شده است تا مردم وقتي به فكر بيفتند كه خبري در اين باره در شبكههاي اجتماعي منتشر شود. مرگ زن جواني كه همسرش به دليل اختلافات مالي دستور قتل او را صادر كرده بود تنها يكي از هزاران موردي است كه در طول سال اتفاق ميافتد. حالا به مدد شبكههاي اجتماعي ما اخبار بيشتري در مورد ميبينيم اما مساله اينجاست كه آيا واقعا منتشر شدن اين اخبار تاثيري هم در روند جامعه ميگذارد. اينكه پدري به خاطر نداشتن پول و درگير بودن با مواد فرزند خود را به قتل ميرساند و اينكه مردي به دليل اختلافات مالي همسر خود را ميكشد همه و همه ريشه در فقري دارد كه هر روز جامعه را بيش از پيش درگير ميكند. در هر جامعهاي قتلها به چند دسته تقسيم ميشوند اما بررسي ريشهاي قتلها نشان ميدهد كه فقر هم يكي از عمده دلايل در خشونتها و قتلهاي خانگي به شمار ميرود. حتي در دوران كرونا در كشورهاي پيشرفته هم به دليل اينكه بسياري از افراد شغل خود را از دست داده بودند و در مضيقه مالي به سر ميبردند آمار خشونتهاي خانگي افزايش پيدا كرده بود. يعني اگر يك بخشي از ماجرا به دليل خانهنشيني افراد بود بخش ديگر آن به دليل از دست دادن همان رفاه نسبي در خانواده بود كه تاثير مستقيم بر خلق و خوي افراد داشت. كشور ما هم از اين قاعده مستثني نيست مساله اينجاست كه وقتي در كشور تورم به صورت روزانه افرايش پيدا ميكند به همان ميزان خشم و نااميدي هم افزون ميشود. تضاد در درون خانواده افزايش پيدا ميكند كوچكترين موضوعات ممكن است به بزرگترين بحثها و كشمكشها تبديل شوند و در اين بين هم شايد يكي بيش از حد لازم كنترل خود را از دست داده و دست به كاري بزند كه نتيجهاي جز پشيماني ندارد. همانطور كه در خبرها آمده بود دو همسايه با هم مشاجره ميكنند و در اين بين تيراندازي ميشود چنين اتفاقيهايي طي سالهاي اخير به ندرت بوده اما حالا چند وقتي است كه متاسفانه اخبار استفاده از سلاح گرم توسط مردم معمولي در دعواهاي خياباني بيشتر شده است. اين مسائل زنگ خطري براي جامعه به شمار ميرود. مسوولان بايد با استفاده از افراد مطلع در اين زمينهها از جامعه شناس و مددكار گرفته تا روانشناس براي جلوگيري از اين وضعيت هر چه سريعتر اقدام كنند.
خشمي كه در جامعه به دلايل مختلف از جمله فقر تلنبار ميشود ممكن است باعث بروز حوادث غير قابل پيش بيني باشد. اينكه افراد دچار سرخوردگي ميشوند و آرزوهايشان را دست نيافتني ميبينند باعث ميشود تا ميزان خشم آنها افزايش پيدا كند و اين خشم ميتواند دامن هر كسي از جمله همسر، فرزندان، پدر و مادر و... را بگيرد. در واقع ما اگر ميخواهيم جامعهاي آرام و فارغ از تنشهاي مختلف داشته باشيم بايد رفاه نسبي را براي افراد جامعه فراهم كنيم. اين مساله باعث ريشه كني آسيبهاي اجتماعي نميشود اما تاثير بسياري زيادي در كاهش آمار اين آسيبها خواهد داشت.