گردهماییهایی بدون نفرت افسار گسیخته
مترجم امین لطیفی
آنچه ترامپ دارد از قیدوبند آزاد میکند، نفرت افسارگسیخته است، همانطور که اخیرا ملاحظه کردید، این امر مردم، خشونت و نفرتشان را آزاد میکند و این مردم ممکن است ثروتمند باشند، فقیر باشند یا ساکن طبقه متوسط؛ آنها احساس میکنند که با دستان چپها، فمینیستها، جنبشهای حقوق و برابری مدنی با ریاستجمهوری اوباما که اجازه داد یک سیاهپوست نماینده ملت باشد، سرکوب و سانسور شدهاند. جودیت باتلر، فیلسوف و نظریهپرداز امریکایی در مصاحبهیی درباره قصدش از انتشار کتاب جدیدش به نام «یادداشتهایی به سوی نظریهیی کرداری از گردهمایی» به یک نشریه آلمانی گفته: زمان بهار عربی بود که گردهماییهای عمومی فکرم را مشغول کرد. آن موقع جروبحثهایی بر سر اینکه گردهماییهای عمومی شکل نابی از دموکراسی هستند یا خیر درگرفته بود. میگفتند: «اینها مردماند و دارند یک رژیم نامشروع را به زیر میکشند.» و البته چنین اظهارنظری انواع و اقسام مسائل را پیش میآورد، از قبیل اینکه مردم واقعا چه کسانی هستند؟ آیا به خیابان ریختن مردم مهم است؟ این بدنهایی که وسط خیاباناند نماینده همه مردم هستند؟ آنهایی که به خیابانها نیامدهاند چطور؟
باتلر درباره نقش تن آدمی در گردهماییها توضیح میدهد: بحث دیگری هم در ارتباط با جنبش اشغال وجود داشت، مردم میگفتند: «هیچ مطالبهیی ندارند، فقط میخواهند فضا اشغال کنند.» خب سعی من بر آن بود که بگویم: «خیر، این خودش شکلی از طرح مطالبه است، راهی است برای گفتن اینکه این فضا به ما تعلق دارد یا این فضا باید متعلق به عموم باشد.» اما لزومی ندارد برای طرح این ادعا آن را در قالب کلمات ریخت. من فکر میکنم آنها داشتند با بدنهایشان این کار را انجام میدادند، یا بدان شکل که بدنهایشان فضا اشغال میکرد. من میخواستم به هواخواهی از این امر درآیم که کنشها و ایما و اشارات تنانی هم به لحاظ سیاسی معنادار هستند. این کنشها و ایما و اشارات فضایی را اشغال میکنند که مدعیاند متعلق به آنهاست و بنابراین آن ادعا را کالبدینه میکنند.
نویسنده همچنین در مورد وحشت مردم از گردهماییها میگوید: شاید این خود واژه گردهمایی است که باید دربارهاش تاملکنیم. ممکن است توده مردم جمع شوند، ممکن است جنبشهای تودهیی به راه افتد، ممکن است شورشهایی به پا شود، ممکن هم هست اراذلواوباش تجمع کنند. اراذلواوباش احتمالا همان کسانی هستند که هم من و هم مردم از آنها وحشت داریم. انگار واقعا از پس اراذلواوباش میتواند خشونت سر دربیاورد. تجمع اراذلواوباش یک حرکت حسابشده نیست و با دغدغه سیاسی هم صورت نمیگیرد. گردهماییها فرق میکنند. در گردهمایی آدمها دورهم جمع میشوند و میاندیشند. و مهم این است که گرد هم جمع میشوند، محض خاطر یکدیگر میآیند. منظورم این است که بهزعم شخصی مثل هانا آرنت، گردهمایی در یونان و روم [باستان] بخش مهمی از عقد نطفه دموکراسی بود. و بهزعم من ما برای تحقق بخشیدن به دموکراسیها کماکان به گردهماییها نیازمندیم. ما باید بتوانیم بین آن دسته از گردهماییها که بازتابنده خود هستند و فراگیر- که در پی آناند تا نمایشگر اسلوب مشارکت و مباحثه دموکراتیک باشند - و آن دسته که امیدشان از دموکراسی ناامید شده تمایز قائل شویم.
این فیلسوف اهمیت گردهماییها را در حضور مردمی میداند که قبلا از فضاهای عمومی طرد شده بودند و میافزاید: در آن دسته از گردهماییهایی که موردحمایت من هستند، یک سری اصول رادیکال دموکراسی در معرض خطر قرار دارد. اگر گروهی از نژادپرستان راستگرا دورهم جمع شوند و ادعا کنند که از فضای عمومیای که دربرگیرنده نژادپرستان نیست حذفشدهاند، آنوقت آنها در واقع دارند حق حذف کردن دیگران را مطالبه میکنند. آنها میکوشند تا جمع شوند و فضای عمومی را برای مقاصد آشکار یک نژادپرست و پروژه حذف دیگری به چنگ بیاورند. سخت بتوان نیات و نتایج چنین هدفی را دموکراتیک دانست. به نظرم گردهماییها برای افراد مختلف خطرهای مختلفی به همراه دارد. اگر شما زن باشید یا ترنس یا مهاجر بهاحتمالزیاد در گردهماییهای عمومی در معرض خطر خواهید بود. دلیلش هم این است که گردهمایی عمومی مشتمل بر حضور فیزیکی و جمعی است. آدم همیشه نمیداند در کنار چه کسی ایستاده، یا اینکه چه کسی قرار است از آن حس همجواری بهقصد آسیب رساندن به ما یا به بغلدستی ما یا به کسی در آنسوی جمعیت، سوءاستفاده کند. پس گردهمایی همیشه با خطری همراه است. به همین خاطر گمان
نمیکنم هرچه تن و بدنهای بیشتری در خیابان باشد وضع زندگی ما هم رو به بهبودی برود. در ضمن فکر نمیکنم بتوان فعلی که بدنها انجام میدهند را از زبان منفک کرد. بدنها بیانگر هستند. بدنها دلالت میکنند.
باتلر معتقد است؛ گردهماییها هم میتوانند دموکراتیک و هم ضدارزش باشند و از این بابت اصرار دارد که میتوان آنها را از هم تفکیک کرد. وی میگوید: شما صرفا نمیتوانید حرکات و ایما و اشارات را از بسترشان جدا کنید. مساله چگونگی وابسته به بستر شدن اینهاست. گردهمایی امثال پگیدا عموما نژادپرستانه و ضدمهاجر است و با سیاستهای خاص. ما باید اول سر از کار آنها دربیاوریم و بعد به طبع کاری که میکنند به قضاوت آنها بنشینیم. این زمین تا آسمان فرق دارد با مهاجران تازهواردی که برای حق اقامت ریختهاند در خیابان. اگر شما را از حضور در تجمع عمومی منع کردهاند، آنهم به این دلیل که تجمع عمومی خلاف قانون است، آنوقت حضور در تجمع عمومی باید ربط و نسبتی با آن قانون داشته باشد. البته این را هم میگوییم که خشونت حکومتی و سانسور حکومتی و جنبشهای نژادپرستانه عامهپسند همگی علیه داعیه دموکراسی عمل میکنند. آنها که مدعی برتری سفیدپوستان هستند ممکن است مثلا ادعا کنند که مهاجران آنها را «حذف» کردهاند، ولی آنها درواقع نگران از دست دادن امتیاز خودشان هستند. این فقط و فقط بستر است که ما باید به میانجی آن تمام این ایما و اشارات و حرکات و دعاوی کلامی را فهم کنیم. او در پایان بر تفکیک هانا آرنت بین سپهر خصوصی و عمومی نقد وارد میکند و تاکید دارد: مسائل سیاسی زیادی هستند که از اساس به معاش جسمانی و تحرک جسمانی ربط دارند. ما بدون فرض حیات کالبدینه نمیتوانیم آزادی اجتماعات یا گردهمایی یا حتی آزادی بیان داشته باشیم.