درس مهم ایران از نسل سوم راهبرد جبرانی امریکا
محمود جوادی|
پژوهشگر مرکز تحقیقات استراتژیک|
مقدمه
از دهه 1950 میلادی، ایالات متحده امریکا دو نسل از راهبردهای کلان در حوزه دفاعی تحت عنوان راهبرد جبرانی را پشت سر گذاشته است و در حال حاضر ساختار دفاعی کشور را برای ورود و تکمیل راهبرد جبرانی سوم آماده میکند. بطور خلاصه، راهبرد جبرانی اشاره به این موضوع دارد که ایالات متحدهامریکا بهجای تقویت توانمندیهای دفاعی-نظامی خود در حوزههایی که رقیب/حریف/دشمن این کشور دارای توانمندیهای نسبی است، باید به سمت آن دسته از ابزاری برود که سرمایهگذاری در آنها باعث تغییر صحنه رقابتی به سود امریکا شود. تحقق موفقیتآمیز راهبردهای جبرانی امریکا بهمنزله تضعیف توانمندی بالفعل طرف مقابل بوده و متعاقباً هزینههای عکسالعمل و واکنش رقیب/حریف/دشمن نسبت به تحرکات امریکا را افزایش میدهد. یگانه عامل تاثیرگذار در برتری دفاعی-نظامی امریکا علیه رقبا/حریفان/دشمنان در طول اجرای سه راهبرد جبرانی از دهه 1950 تا به امروز، برخورداری و بهرهمندی از مولفه «فناوری» بوده است.
راهبردهای جبرانی اول و دوم امریکا
نخستین راهبرد جبرانی امریکا مربوط به دهه 1950 میلادی و در اثنای تقابل این کشور با شوروی در جنگ سرد است. در آن زمان، این دیدگاه در سطح حاکمیت امریکا به وجود آمد که تنها عامل تضعیف پیمان ورشو (بلوک شرق) برتری امریکا در حوزه سلاحهای هستهیی است. این استراتژی ضمن تغییر نگرشها از سلاحهای متعارف به سلاحهای هستهیی و تبدیل امریکا به یک بازیگر برخوردار از مزیت غیرمتقارن نسبت به شوروی، زمینهساز بازدارندگی این کشور را فراهم آورد. دومین راهبرد جبرانی امریکا مربوط به دهه 1980 میلادی است؛ دورهیی که شوروی نیز در حوزه تسلیحات هستهیی همتراز با امریکا شده بود. لذا، الزامات راهبردی ایجاب میکرد که امریکا استراتژی جبرانی دوم را اتخاذ نماید. در این استراتژی که تقریباً تا اوایل دهه جاری استمرار داشته است، تنوع، پیچیدگی و دقت تسلیحات در دستورکار امریکا قرار گرفت تا بتواند برتری کیفی خود نسبت به رقبا/حریفان/دشمنان را حفظ نماید. انواع هواپیماهای بدون سرنشین (پهپاد)، جنگندههای رادار گریز، موشکهای قارهپیما و نظایر آن در کنار بهروزرسانی و دقیقتر کردن آنها مصداقهای بارز استراتژی جبرانی دوم امریکا بهمنظور برتری
دفاعی-نظامی در قالب تسلیحات متعارف نسبت به قدرتهای متخاصم بوده است.
استراتژی جبرانی سوم
دو عامل کاهش منابع مالی وزارت دفاع امریکا و تحلیل برتری امریکا در حوزه سلاحهای متعارف با فناوری بالا که در سه دهه گذشته سرمایه عظیمی صرف تقویت آن شده، باعث حرکت این کشور به سمت اتخاذ سومین راهبرد جبرانی شده است. نکته جالب آنکه مسوول بخش تحقیق و مهندسی وزارت دفاع امریکا در جلسه استماع سنای امریکا مورخ 12 آوریل 2016 (24 فروردین 1395) اذعان میکند که قدرتنمایی نظامی روسیه در کارزار سوریه، مهر پایانی بر استراتژی جبرانی دوم بوده است (2)، بدین معنی که کشورهای دیگر توانستهاند که سطح توانمندی دفاعی-نظامی خود را همتراز با توانمندیهای پنتاگون کرده و برتری کیفی ایالات متحده در حوزه دفاعی-نظامی را با چالش روبرو سازند.
هدف ایالات متحده امریکا از پیگیری استراتژی جبرانی سوم (همانند دو راهبرد پیشین) برتری کیفی این کشور در حوزههای دفاعی-نظامی علیه رقبا/حریفان/دشمنان است. همچنین، همانند دو راهبرد پیشین، مولفه «فناوری»، نقش اصلی در ایجاد مزیت برای امریکا ایفا کرده و میکند. در این راستا، پنج حوزه موردتوجه امریکا قرار گرفته است که در قالب راهبرد جبرانی سوم بهکار برده خواهد شد:
1) سیستمهای یادگیرنده خودمختار؛ کارویژه اصلی این سیستمها، پردازش سریعتر حجم وسیعی از اطلاعات و تصمیمگیری خودکار در ارائه پاسخ مناسب بدون دخالت عامل انسانی است.
2) همکاری میان انسانها و ماشین؛ هدف از این مورد (که تا حدودی همپوشانی با مورد قبل دارد) بهرهگیری از توانمندیهای جدید سیستمهای اطلاعاتی و پردازشی در کمک به نیروی انسانی بهمنظور تصمیمگیری سریع و بهتر است.
3) تجهیزات کمکی نیروی انسانی؛ استفاده از تجهیزات پیشرفته از سوی نظامیان در صحنههای عملیاتی (مانند لباسهای دارای جریان برق و...) شاکله اصلی راهبرد جبرانی سوم است.
4) تیمهای نظامی انسان پایه و ماشین پایه؛ بدین معنی که سیستمهای تحت کنترل نیروهای نظامی و سیستمهای تحت کنترل ماشینهای دارای هوش مصنوعی اقدام به پردازش اطلاعات و ارائه تصمیم مشترک در صحنه عملیاتی نمایند.
5) سلاحهای نیمه خودمختار سایبری و الکترونیکی در بستر شبکههای مجازی و میدان عملیاتی؛ این سلاحها بدون دریافت دستور از سوی عامل انسانی، شرایط را برای اجرای عملیات تدافعی یا تهاجمی در بستر سایبر مورد ارزیابی و سنجش قرار داده و برای پاسخ به هرگونه تهدید، تصمیم مستقل میگیرد. شایان توجه است که از مجموع بودجه پیشنهادی 583 میلیارد دلاری پنتاگون برای سال مالی 2017، تنها 0.6 درصد (3.6 میلیارد دلار) اختصاص به حوزه تحقیق، نوآوری و عملیاتیسازی در عرصه توانمندیهای فناورانه نظامی دارد.
استراتژی جبرانی سوم امریکا و درسهایی برای ایران
براساس دکترین دفاعی ایران، موضوع امنیت سرزمینی برای ایران در منطقه پرآشوب خاورمیانه با کنشگری چندین بازیگر متخاصم قدرتمند حائز اهمیت راهبردی بوده و تامین این امنیت منوط به تقویت دایمی بنیه نظامی است. در این راستا، توسعه و تقویت تسلیحات متعارف در دستورکار نهادهای دفاعی-نظامی ایران قرار دارد. این رویکرد، دقیقاً از سوی دیگر قدرتهای منطقهیی نیز پیگیری میشود و میتوان مدعی بود که ایران و قدرتهای منطقهیی به یک میزان از برتری کیفی نظامی برخوردار هستند.
پیام ماهیت استراتژیهای جبرانی امریکا به کشورهای امثال جمهوری اسلامی ایران، تقویت آن دسته از ظرفیتهای بالقوهیی است که دیگر کشورهای منطقه، توجهی به آن نداشته یا حداقل سرمایهگذاری اندکی بر روی آن انجام دادهاند. با وجود آنکه این رویه از سوی کشورهای منطقه مورد غفلت واقع نشده، لکن حرکت ایران به سمت اینگونه توانمندیها باعث برتری کیفی نظامی در سطح منطقه شده و قدرت بازدارندگی کشور را بطور گستردهیی افزایش میدهد. تردیدی نیست که جمهوری اسلامی تحلیل مناسبی از توانمندیها و ضعفهای نظامی رقبا/حریفان/دشمنان خود دارد و بر این اساس میتواند به تقویت آن دسته از توانمندیهای نظامیای مبادرت ورزد که دیگر قدرتها دارای ضعف راهبردی در آن هستند.
منبع: شبکه مطالعات سیاستگذاری عمومی