دولت بودجه برای توسعه زیرساختها ندارد
شاید بهدنبال تئاتر ملی و فاخر بودن در این دورهیی که این هنر از نبود زیرساختها و شرایط استاندارد رنج میبرد، نگاهی آرمانی و دور از واقعیت بهنظر برسد اما بهعقیده بسیاری از پیشکسوتان، برای بهبود حال این حوزه از هنر، باید چارهیی اندیشید. باید ترتیبی اتخاذ کرد که این هنر بهدور از سودجویی و منفعتطلبی، نمود فرهنگ و هنری ملتی با چنین پیشینه تاریخی باشد. باوجود اتفاقهای مثبتی که در این حوزه افتاده و وایجاد برخی زیرساختهای مناسب، تئاتر از دیدگاه بسیاری از بزرگان این هنر، هنوز با ایدهآل فاصله بسیاری دارد. قطبالدین صادقی در همین رابطه به بررسی احوال امروز تئاتر در دنیای امروز پرداخته است. صادقی، نویسنده، کارگردان تئاتر و بازیگر سینما و تلویزیون است. او لیسانس رشته هنرهای نمایشی از دانشکده هنرهای زیباست و دوره فوقلیسانس و دکترای خود را در همین رشته از دانشگاه سوربن پاریس گرفته است.
همواره، از مهمترین دغدغههای اهالی تئاتر، نبود سالنهای مناسب برای تمرین و اجراست. نظر شما در این رابطه چیست؟
ما فضای استانداردی برای تئاتر نداریم. تالار وحدت برای اپرا ساخته شده و تئاتر شهر مخصوص اجرای موسیقی بوده است. اصلا آکوستیک تئاتر شهر، به عنوان معروفترین بنای اجرای نمایش برای تئاتر غلط است. نقاطی در صحنه وجود دارد که نقطه کور محسوب میشود. در آن نقاط، صندلیهای ردیف اول هیچ صدایی نمیشوند. سالنهایی مثل نیاوران کم داریم که آن هم تئاتر مستقل نبوده و برای فرهنگسرا ساخته شده است. شاید در بین تالارهای تهران فقط بتوان از تالار سنگلج به عنوان سالن مناسب و استاندارد نام برد که دید و آکوستیک خوبی دارد اما اطراف و پشتصحنهاش فقیر است.
در مورد تئاترهای خصوصی هم که اخیرا ساخته شده، باید بگویم که خواستند با هزینه کم و زمان اندک سالنی بسازند تا درآمدزا باشد، بر این اساس سالنهایی در حد آپارتمان ساخته شده است. تماشاخانه تعریف خاصی دارد. اینها از سر ناچاری ساخته شدهاند.
این ساختو ساز و تغییر کاربری بناها نمیتواند با توجه به کمبود فضا در شهرها، مفید باشد؟
در برلین دیدم که بعد ازیکی شدن برلین شرقی و غربی بسیاری از ساختمانهای کهن جنگ جهانی دوم که آلمان شرقی پول نداشته و بیاستفاده مانده، به دست هنرمندان برلین غربی افتاده و به کمک شهرداری تبدیل به صحنه تئاتر، گالری و سالنهای اجرای موسیقی با بهترین استاندارد شدند. در فرانسه نیز در اوایل 70 گروههای مترقی و معترض فرانسه، که برآمده از جنبش 68 بودند، سولههای رهاشده کارخانههای فشنگسازی را بازسازی کردند و به بهترین سالنهای تئاتر تبدیل کردند. ما این دانش و تجربهیی که معماران، نظریهپردازان و کارگردانان اروپا در مورد ساختار یک تماشاخانه دارند، نداریم. تجربه ما از آنها بسیار کمتر است. در طول تاریخ اقشار و طبقات گوناگونی را دیدند و به نوعی در حوزه تئاتر دستشان آمده چه کنند.
راهکار مرتبط چیست؟ کدام نهاد موظف است به زیرساختهای هنر توجه کند؟
مشکل ما این است که دولت بودجهیی برای توسعه زیرساختهای فرهنگی اختصاص نمیدهد. وزارت ارشاد بعد از انقلاب تاکنون تنها 2 سالن تئاتر ساخته است. یکی تالار حافظ و یکی هم فردوسی؛ یک مقداری هم ضعف مدیریت است که راهبرها و آینده خود را نمیشناسد. بهعلاوه دولت آنقدر بحرانهای مالی داشته و دارد که نمیتواند بودجهیی به توسعه سالنهای خود اختصاص دهد. در نتیجه به جبران نبود تامین امکاناتی که کار دولت و شهرداری است، افراد به ساخت سالنهای کوچک روی میآورند. از آنجایی میگویم این تامین امکانات از وظایف شهرداری است که هنر یک امر مردمی است و بزرگترین تجلی مردمی بودن، شهرداری است. در حال حاضر شهرداری جز تماشاخانه ایرانشهر یکی دو سالن دیگر هم ساخته که بسیار کم است و اصلا تابع زیرساختهای مناسب و استانداردهای جهانی تئاتر نیست. هرچند پردیس خاوران شرایط بهتری نسبت به سایر تماشاخانهها دارد.
دولت بودجه ندارد که در این زمینه به خوبی سرمایهگذاری کند یا اگر داشته باشد دغدغههای مهمتری دارد. شهرداری هم شتابزده، فرهنگسراهایی ساخته که هیچ کدام از سالنهایش به درد اجرای تئاتر نمیخورد. شاید با همین هزینهیی که برای ساخت فرهنگسراها شده بود، اگر مهندسی درست اعمال شده بود و با کارشناسان و هنرمندان مطلع مشورت میشد، اقدامات موثرتری صورت میگرفت.
شاید راهحل، بازنگری در زیرساختهای هنری است که این بازنگری، نیاز به مدیریت و اتاق فکر دارد. مدیران و کارشناسانی که در همین زمینه صاحب تخصص و نظر باشند. در شهرستانها در مجموعه فرهنگسراها نیز سالنهای نمایش ساختهاند که واقعا استاندارد نیست. ایرادهای مهم فنی در زیرساختهای تئاتر ما به چشم میخورد که بیشتر دست و پای هنرمند را برای اجرای مناسب میبندد.
با این شرایط مالی دولت، چرا از بخش خصوصی کمک نمیگیرند؟
اتفاقا ایراد اصلی همین واگذار کردن به بخش خصوصی است. چراکه در بخش خصوصی، نگاه اقتصادی و بازگشت مالی در اولویت است. هیچ سرمایهگذاری حاضر نمیشود بیدلیل و بدون منفعت سرمایه خود را به کار بیندازد. در نتیجه در این حالت، تابع گیشه بودن آنقدر اهمیت پیدا میکند که نمیشود بهروزرسانی و استاندارد کردن تجهیزات را از بخش خصوصی پیگیر شد. برای اینکه آثار ملی و فاخر از بین نرود دولت باید وارد کار شود و بخشی از بیتالمال را صرف امور فرهنگی کند.
با اینحساب پس تئاتر تجاری و سرگرمکننده نباید وجود داشته باشد؟
بگذارید اینطور بگویم. در اروپا سالنهایی شخصی وجود دارد که به تئاتر تجاری میپردازد. اما در کنار این سالنها، اجراهای مختلف گروههای دیگر هم هست. به این معنا که تئاتر ملی کشور، تحتالشعاع تئاتر تجاری قرار نمیگیرد. بخشی از هنر همیشه تجاری بوده است و این مربوط به کشور خاصی نیست اما تئاتر ملی هم وجود دارد که دولت قاطعانه از آن حمایت میکند. من ایرادی به گروههای تجاری نمیگیرم. چون برای همه اقشار باید تئاتر داشته باشیم اما جایی که در اختیار تئاتر ملی باشد، نداریم.
تئاتر با این وضعیت - هم نگاه سطحی و هم نبود زیرساخت- تا چه زمانی میتواند سرپا بماند؟
این دوره باید طی شود. دورهیی که حامیان اصلی هنر دنبال رفاه و سودجویی هستند. دولت با تمام توانش به میدان بیاید و تحول اجتماعی رخ دهد. عدهیی کنشگرا پا به عرصه بگذارند و با پرسشها و علایقشان در انتخاب نوع تئاتر سختگیری کنند. شاید اینطور بتوان فکری برای تئاتر کرد.