مزایا و خطرهای رایانش ابری
مازیار معتمدی
اکونومیست
بریتانیا و اروپا - اتحادیه اروپای بیمیل
شش ماه پیش احتمال خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا بسیار کم بود. امروز، بیشتر به خاطر بحران مهاجرت اروپا و مشکلهای بیپایان یورو، نظرسنجیها نشان از چیز دیگری دارند. برخی از نظرسنجیهای جدید نشان میدهند که اکثریت بریتانیاییها خواستار خروج هستند. دیوید کامرون هم تا حدودی مسوول است. نخستوزیر که به تازگی در انتخابات برنده شده، میخواهد چیزی که به گفته خودش مشکلات اتحادیه اروپاست را حل کند و متعهد به برگزاری رفراندوم ماندن و رفتن تا پایان سال2017 است. آقای کامرون امیدوارست بتواند از هرولد ویلسون نخستوزیر سابق حزب کار پیروی کند که توانسته بود با اتحادیه اروپا مذاکره کند و برنده رفراندوم عضویت بریتانیا در سال1975 هم بشود. اما اینبار اعضای پارلمان توری بیشتری خواستار خروج و روزنامههای بیشتری هم بدبین هستند. آقای کامرون ناگهان دارد نسبت به خطر رای خروج بیدار میشود چون اگر این اتفاق بیفتد، او مسلما باید استعفا بدهد و یک رهبر توری خواستار خروج جایگزینش شود. در اسکاتلند هم وزیر اول دوباره کاملا به وضوح گفته که اگر بریتانیا از اتحادیه اروپا خرج شود، او خواستار رای استقلال خواهد شد (که احتمالا میتواند برنده هم
بشود). آقای کامرون باید برای جلوگیری از خروج و پیامدهای جدی آن تلاش بسیار بیشتری کند.
رایانش ابری - محدودیتی وجود ندارد
در گذشته، الکتریسیته همانجا که مورد استفاده قرار میگرفت، تولید میشد؛ حالا از شبکه میآید. قدرت رایانش هم همینطور است؛ زمانی رایانش قلمرو پردازندههای مرکزی و کامپیوترهای شخصی بود و حالا دارد به سمت «ابر» حرکت میکند: شبکههایی از مراکز دادهیی که از اینترنت برای فراهم کردن مجموعهیی از خدمات، از ایمیل و شبکههای اجتماعی گرفته تا ذخیره و تحلیل داده استفاده میکند. منتقل کردن قدرت رایانش به سمت رایانش ابری سودهای بسیار دارد، اما نباید خطرهای آن را هم نادیده گرفت. ظهور رایانش ابری سریع و توقفناپذیر است و دارد صنعت تکنولوژی را تغییر میدهد. اعضای اصلی و قدیمی دارند رنج میبرند: معامله ادغام 67میلیارد دلاری این هفته بین کمپانیهای دِل و ایامسی ازدواجی اجباری بود که به خاطر ابر به وجود آمد. رایانش ابری مزیتهای بسیاری به کاربرانش ارائه میدهد، اما آن را با یک نوع بهشت دیجیتال اشتباه نگیرید.
انتخابات کانادا - خطرناک زندگی کردن
کاناداییها مردمان افراطگرا نیستند. خودشان به شوخی میگویند: «چرا آن کانادایی از جاده عبور کرد؟ چون میخواست به وسطش برسد». میانهروی در بحران مالی جهانی هم خوب به آنها خدمت کرد. سازمانهای مالی محتاط این کشور به کار خود ادامه دادند و کمک زیادی هم از مالیاتدهندگان دریافت نکردند. اقتصاد این کشور به سرعت به کمک قیمت بالای نفت که یکی از صادرات اصلیاشت، دوباره خود را پیدا کرد. اما اخیرا اتفاقی غیرکانادایی افتاده است. در حالی که اقتصادهای بعد از بحران دنیا دارند برای خروج از قرض تلاش میکنند، کاناداییها به انباشته کردن آن مشغول بودند. قرض به میزان رکوردشکن 165درصد درآمد قابل تصرف رسیده که خیلی با درجه قرض امریکا پیش از بحران فاصله ندارد. بیشتر این پولهای قرضشده روی خانهها خرج شدهاند. قیمت خانههای کانادا حالا 34درصد گرانتر از میزان متوسط گذشته در مقایسه با درآمد قابل تصرف است. نخستوزیر بعدی این کشور باید با یک اقتصاد لرزان روبهرو شود و در کوتاهمدت، کار زیادی نیست که او بتواند برای مقابله با خطرهای اقتصادی انجام دهد. در نتیجه برنده انتخابات بیش از همهچیز، باید رقابت، نوآوری و شکلدهی یک زیرساخت جدید را ترویج دهد.