اتاق بهجای تشکلسازی، ارتقای تشکلی دهد
سیدحمید حسینی امروز به عنوان عضو هیاتمدیره اتحادیه صادرکنندگان فرآوردههای نفت، گاز و پتروشیمی ایران در هیات نمایندگان اتاق بازرگانی ایران حضور دارد. وی که عضویت در هیات رییسه اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی تهران همچنین عضویت در هیاتمدیره انجمن مدیران و متخصصان صنعتی و اقتصادی ایران را در کارنامه دارد به عنوان یک چهره تشکلی معتقد است که تشکلها در ایران هیچگاه نتوانستهاند سطح خود را از نسل اول به نسلهای بالاتر تشکلی ارتقا دهند. به مناسبت این پرونده به گفتوگو با حسینی نشستیم تا مشکل تناقض میان فعالیت تشکل با منافع ملی را مورد بررسی قرار دهیم.
در این پرونده تصمیم داریم به یک مشکل ساختاری در تشکلگرایی ایران بپردازیم. امروز اگر میان منافع اعضای یک تشکل اقتصادی و منافع ملی تضادی ایجاد شود، تشکل موظف است از کدام یک پیروی کند؟ منافع اعضایی که باعث ایجاد تشکل هستند و منابع مالی آن تامین کردهاند را مورد پیگیری قرار دهد یا از منافع کل کشور حمایت کند؟
قاعدتا و به صورت معمول تشکل باید عضو محور باشد. تشکل موظف است به اساسنامه خود مراجعه کند و طبیعتا در تمامی اساسنامهها منافع اعضا در اولویت کار تشکل قرار گرفته است. اما مساله این است که تشکل تنها صنفی نیست. در تمام جهان ازجمله ایران ما تشکلهای فراگیر داریم که فراتر از بحثهای صنفی به فعالیت میپردازند. در ایران ما شوراهای ملی را داریم. برای مثال در شورای ملی زعفران تمام فعالان حوزه زعفران اعم از تولیدکنندگان، صادرکنندگان، دولت و نهادهای مختلف عضویت دارند. در حقیقت تشکلی حق دارد درباره مسائل به دولت نظر دهد که تمامی جوانب در در تشکل خود لحاظ کرده باشد. وقتی همه ذینفعان یک بخش اقتصادی در تشکلی حضور دارند، طبیعی است که پیشنهادات آنها با منافع ملی همسو خواهد بود. دولت و حاکمیت هم موظف هستند زمانی که قصد مشورت دارند با انجمنها و تشکلهای ملی مشورت کنند تا منافع فردی و صنفی مورد حمایت دولت قرار نگیرد.
این بحث شما درباره یک بخش اقتصاد صحیح است ولی در نهاد شوراهای ملی هم درباره یک موضوع خاص نظر میدهند. در حقیقت آنها نمیتوانند فراتر از بخش خود به مسائل اقتصادی ورود کنند و حتی ممکن است منافع یک بخش از اقتصاد با منافع کل اقتصاد در تضاد قرار گیرد.
این چالش به این دلیل رخ داده است که تشکلهای فعال در ایران در حقیقت تشکلهای نسل اولی هستند. در جهان ما چند نسل تشکل اقتصادی داریم که هنوز در ایران شکل نگرفته است. برای مثال در نسل دوم تشکلها ما با نهادهایی روبهرو هستیم که به دنبال افزایش بازار اعضای خود میروند. تشکلهای نسل دوم نه ملی بلکه بینالمللی هستند و چنین بحثی درباره نسل دوم تشکلها اصلا مشکل محسوب نمیشود. در نسل سوم تشکلها ما شاهد تشکلهایی هستیم که در زمینه شبکهسازی فعالیت میکنند.
در کشورهای دیگر مشکلات تضاد منافع فردی و ملی کاملا حل شده ولی وقتی در اقتصاد ایران ما با تشکلهای زیاد و در عین حال نسل اولی روبهرو هستیم طبیعتا چنین مشکلاتی بروز خواهد کرد. دولت با واردات یک کالا مخالف است درحالی که واردکنندگان آن کالا اتحادیه دارند. اصولا در قانون بهبود مستمر فضای کسب و کار زمانی که قرار شد اتاق بازرگانی مسوولیت ساماندهی و ارتقای تشکلی را بر عهده بگیرد، هدف تقویت تشکلها برای تبدیل شدن به تشکل نسلهای بعدی بود ولی در اتاق بازرگانی عملا به جای این کار به سراغ ایجاد تشکلهای جدید و ثبت آنها رفتند. از اتاق بازرگانی انتظار میرفت که با ایجاد تشکلهای نسلهای بعدی این چالش را حل کند و در عین حال مواضع اتاق بازرگانی عین مواضع ملی باشد. اصولا باید ساختار تشکلی به گونهیی طراحی شود که منافع بخش خصوصی در راستای منافع ملی باشد ولی اتاق نتوانست این ساختار را ایجاد کند.
اتاق تلاش کرد تشکلها را در تشکلهایی عامتر مانند فدراسیونها و کنفدراسیونها قرار دهد. آیا این روش موفقیتآمیز بود؟
تلاشهایی شد و نهادهایی ایجاد شدند ولی واقعیت این است که نهادن نام کنفدراسیون به آنها صحیح نیست. تشکلهای ما زمانی که از صنفی بالاتر میآیند به مشکل میخورند و اصولا توان بزرگ شدن را ندارند.
در حقیقت میتوان گفت تشکلها در ایران به بلوغ لازم نرسیدهاند با وجود این اصرار زیادی بر ایجاد تشکل وجود دارد. برای مثال انجمن مدیران صنعتی زمانی که ایجاد شد بیش از 2هزار عضو داشت ولی به دلیل عدم کارایی اکنون حدود 200 تا 300عضو دارد. در این میان اتاق اصرار زیادی بر ایجاد تشکلهای جدید بدون برنامهریزی داشت و ایجاد کنفدراسیونها نیز کمکی به حل مشکلات نکرد. برای نمونه صادرکنندگان انرژی دور یکدیگر جمع شدند و فدراسیون صادرکنندگان انرژی را تشکیل دادند درحالی که این فدراسیون باید توسط تشکلها ایجاد میشد. اکنون چند کنفدراسیون در کشور وجود دارد ولی هیچ کدام نتوانستند وظایفی که برای آنها در نظر گرفته شده بود را ایجاد کنند. وقتی از سطح تشکلها بالاتر میرویم نهادهای جدید حتی نمیتوانند بدون کمک مالی به حیات خود ادامه دهند و تشکلها توان حمایت از فدراسیونها و کنفدراسیونهای بالادستی خود را ندارند. اگر واقعا به دنبال حل چالش تضاد منافع هستیم بدون شک باید به سراغ ارتقای تشکلی و حل مشکلات تشکلهای بالادستی برویم.