نقدی بر آسیبشناسی سیاستهای حمایتی کشاورزی
باور نگارنده همواره این بوده که برای ارتقای بخش محوری کشاورزی باید که در گام نخست از صاحبنظران اقتصاد کلان کمک گرفت. صاحبنظرانی که البته توانایی تصمیمگیری را داشته تا که بتوانند این قطار را در ریلی شایسته است جابهجا کنند. متخصصان و دارندگان مهارت در شاخههای مختلف تولید در شرایطی میتوانند در اعتلای بخش کشاورزی نقش آفرین باشند که این قطار در راستای درست و منطبق با منافع ملی خود در حال حرکت باشد. بنابراین نشستهایی از قبیل آنچه به آن اشاره شد گرچه بسیار دیرهنگام اما باید آن را از نشانههای امید بخش تلقی کرد، اما آنچه در خلاصه سه گزارش میزگردهای تخصصی بخش کشاورزی انعکاس یافته است بنظر میرسد دارای حلقههای مفقودهیی است. نقاط کوری که اگر در تداوم این هماندیشیهای تخصصی مورد توجه قرار نگیرد چهبسا کشاورزی در برنامه ششم توسعه نیز در ادامه غربت تاریخیاش قرار خواهد گرفت. در این گزارشها در خصوص تصویر کلی از آسیبشناسی سیاستهای حمایتی کشاورزی به موارد متعددی اشاره شده که نه تنها برای حاضرین در این نشستهای تخصصی که برای بسیاری از تولیدکنندگان عادی نیز قابل لمس و بیان است.
آنچه از چنین ترکیبی انتظار میرود اینست که بسیاری ازعوامل دیگر از جمله ضعف شدید بخش مستقل خصوصی در عرصه کشاورزی مورد اشاره و واکاوی قرار بگیرد. دیگر آنکه تمامی آسیبهای بیان شده در کنار هم و بدون تاکید بر اولویت و اهمیت تقدم و تاخر آنان ارائه گردیده است. مهمتر از همه اینکه این سه گزارش فاقد ارائه نقشه راه و شیوههای کاربردی و سهمی که دولت در برنامه ششم باید برای دستیابی به اهداف آن ایفا کند است. نکته دیگر آنکه برای هویت دادن بیشتر به بخش کشاورزی در یک برنامه توسعه پنج ساله تنها بیان و شناسایی آسیبها کفایت نمیکند. برنامهریزی برای بهبود و توسعه نیاز به سازوکارهای نوین ابداعی و البته بومی شده دارد که الزاما با حذف عوامل بازدارنده به دست نمیآید. از آنجا که طی چندین دهه حضور اعتبارات عمومی در بخش کشاورزی در جامعه تولیدکنندگان یک فرهنگ نهادینه شده از عدم تکیه به خود ایجاد نکرده است به نظر میرسد برای زدون این فرهنگ جای جامعه شناسانی که به نظامهای تولیدی دیرین و جدید و چگونگی این فرهنگ زدایی احاطه دارند در این نشستها تاکنون خالی بوده است.
توضیحات مربوط به خرید تضمینی گندم و جو و به عنوان رقمی از سیاستهای حمایتی نیز فاقد تبیین آسیبهای آن و بیشتر به آنچه در حال انجام است و مشابه یک جزوه آموزشی ارائه شده بود. اساسا خرید تضمینی کالاهای اساسی مانند دانههای روغنی و به خصوص گندم را نبایستی به حساب سیاستهای حمایتی در بخش تولید تلقی نمود. چنین خریدهای تضمینی که بار سنگینی را بر دوش وزارت جهاد کشاورزی میگذارد عمدتا در جهت حمایت از مصرفکننده است. آنچه این صاحبنظران محترم باید برای بخش کشاورزی در نظر بگیرند تلاش برای سمت و سو دادن مسیر کلی این بخش با جایگاه شایستهاش در بدنه اقتصاد کشور است. جایگاهی که از وابستگی بخش به دولت کاسته و به سوی تشکلهای مستقل تولیدکنندگان سوق پیدا کند. مسیری که هرگونه انجام هزینهها یا سرمایهگذاریهای کلان دولتی در برنامههای توسعهیی بایستی در آن ماهیتی پاسخگو داشته باشد. از طرفی از آنجا که انتظار جابهجایی اساسی بخش کشاورزی از ورای تداوم این هماندیشیها در برنامه ششم وجود دارد ای کاش که این برنامهریزان از ارائه نمایی پرجاذبه از نتایج برای برنامههای خود در چشمانداز آینده بپرهیزند.
نمایی که بیشتر از آنکه واقعی باشد به آرزوهای برنامهریزان نزدیکتر است. در شرایط دگرگونیهای اقلیمی حال حاضر که منابع تولید و از جمله خاک و آب کشور دستخوش فرسایش و نابودی است باید که نگاههای ارزیابی پرسشگران را در برنامه ششم تصحیح کرد. هرگونه برنامهریزیهای بازار و بازرگانی که در گزارشات به عنوان اصلیترین چالشها به آن اشاره شده بود بایستی تحت تاثیر شتاب فرسایشهای منابع تولید دیده شود. برنامهریزان باید که برای نمایندگان و افکار عمومی تشریح نمایند که حفظ و نگهداری ظرفیتهای موجود، چه بسا کاری بزرگتر و دشوارتر از افزایشها در وضعیت پایدار است.