افزایش موجودی سرمایه و پسانداز بهنفع کفه هزینهها
گروه اقتصاد کلان مرضیه امیری
صندوقهای بازنشستگی که قرار بود، عصای دست پیران باشد حالا تبدیل به چالشی بزرگ برای دولت و بازنشستهها شده است. از یکطرف هرسال بر حجم بدهی دولت به این صندوقها افزوده میشود و از طرفی برخی از این صندوقها همچون صندوق بازنشستگی فولاد توان پرداخت مستمریبگیران را ندارد. صندوقهای بازنشستگی کشوری، لشکری و فولاد حالا هریک با معضلات فراوانی روبهرو هستند که بسیار مناقشهبرانگیز است. بحران صندوقهای بازنشستگی دیگر بهقدری تشدید شده که خود مسوولان هم هر روز شکایت تازهیی از نابسامانی این وضعیت دارند؛ تا جایی که در سیاستهای ابلاغی برنامه ششم توسعه سروسامان بخشیدن به وضعیت این صندوقها همردیف بحران محیطزیست و آب در دستور کار قرار گرفته است. به گفته احمد میدری، معاون رفاه وزارت تعاون، کار و رفاه، نصف بودجه افزایش رفاه کاهش فقر بهصندوقهای بازنشستگی لشکری و کشوری تزریق میشود؛ بهطوریکه در قانون بودجه 93 مقرر شده بود، 500هزارمیلیارتومان صرف هزینههای افزایش رفاه و فقر شود، درحالی که حدود 250هزارمیلیاردتومان آن به این دو صندوق تعلق گرفت و دولت 75درصد به صندوق
کشوری و 100درصد به صندوق لشکری کمک کرده است.
همین آمارها و ارقام هم است که برخی مسوولان را بهستوه درآورده است. همچنانکه محمدرضا پورابراهیمی، نماینده مجلس بهتازگی اعلام کرده است: «برخلاف آنچه مردم تصور میکنند که صندوقهای بازنشستگی نهادهای اجتماعی هستند، جنس این صندوقها اقتصادی است و درحالحاضر صندوق بازنشستگی کشوری یکی از بزرگترین بنگاههای اقتصادی است.» با اینهمه همچنان این صندوقها برای تامین منابع خود دست در جیب دولت دارند و از پس مصارف خود برنمیآیند. برای حل این بحران تاکنون راهحلهای بسیاری از سوی جامعه دانشگاهی و نهادهای علمی دولت ارائه شده است اما میان همه آنها تاکید بر افزایش تعداد ورودیهای صندوقهای بازنشستگی و بیکاری دیده میشود؛ برخی برای افزایش موجودی سرمایه این صندوقها از افزایش حجم فعالیتهای اقتصادی این نهادها سخن میگویند و برخی هم حل معضل بیکاری را راه برونرفت از این وضعیت میدانند. اما نتایج یک پژوهش اقتصادی که در فصلنامه پژوهشی وزارت اقتصاد منتشر شده است، نشان میدهد مهمترین راهکاری که به رفع این بحران کمک میکند، بهکارگیری ابزار نرخ جایگزینی بر عرضه نیروی کار،
پسانداز و افزایش سرمایه است. حسین راغفر و سپیده اکبربیگی در این مطالعه با بررسی وضعیت صندوقهای بازنشستگی در مقابل نوسانات اقتصاد کلان و تحولات جمعیتی، تحولات اقتصادی در سالهای اخیر و تاثیر آنها بر میزان و نوع اشتغال، همراه با تاثیر تورم را جزو عوامل محوری کاهش ارزش ذخایر صندوقهای بازنشستگی میدانند که مستلزم انجام اصلاحات پارامتری در این صندوقهاست. یافتههای این مطالعه نشان میدهد که پس از کاهش نرخ جایگزینی در صندوق بازنشستگی تامین اجتماعی، عرضه نیروی کار شاغلان با توجه به آیندهنگری افراد و جبران کاهش مستمری افزایش یافته و بهتبع آن پسانداز فردی نیز افزایش مییابد. از طرفدیگر موجودی سرمایه کل، برابر مجموع پسانداز افراد جامعه افزایش مییابد. افزایش موجودی سرمایه کل موجب رونق تولید میشود و این امر به افزایش تعداد شاغلان و ورودیهای صندوق تامین اجتماعی میانجامد و دوباره تعادل مالی صندوق که با کاهش ورودیها در اثر سالمندی جمعیت و بیکاری بهنفع کف هزینهها برهم خورده بود، برقرار میشود. در ایران پس ازجنگجهانی اول و آغاز مرحله سرمایهگذاریهای عمومی و
استفاده از کارگران بهطور دستهجمعی توجه مقامات حکومتی به مساله حمایت از کارگران در برابر مخاطرات شغلی جلب شد. نخستین اقدام در این زمینه در سال 1309خورشیدی با تشکیل«صندوق احتیاط طرق و شوارع» صورت گرفت. از آن تاریخ تاکنون روند تحول و تکامل این رشته قوانین و مقررات حمایتی ادامه دارد و دهها قانون، نظامنامه و مقررات دیگر تدوین و تصویب شده است. تحولات اقتصادی و تغییرجمعیتی، تحولات در بازار کار و نرخهای بالای تورم از جمله عوامل بسیار تعیینکننده در کارکرد و تعادل و منابع و مصارف صندوقهای بازنشستگی در ایران هستند. بهمنظور رویارویی با تاثیرات منفی تحولات اقتصادی و جمعیتی بر عملکرد صندوقهای بازنشستگی انجامیافتن دو دسته از اصلاحات در این صندوقها توصیه میشود.
از جمله اصلاحاتی که در این پژوهش بر آن تاکید شده است، اصلاحات پارامتری است که شامل تغییر سن بازنشستگی، نرخ حق بیمههای بازنشستگی، نرخ جایگزینی و از این قبیل میشود. دوم اصلاحات ساختاری که به تغییر ساختار صندوق بازنشستگی از بیذخیره به اندوخته کامل یا ترکیبی از این دو میپردازند. سناریوی کاهش نرخ جایگزینی اثرات مثبتی در بلندمدت دارد. کاهش نرخ جایگزینی که بهمعنی کاهش نسبی مستمری بازنشستگان است، موجب افزایش پسانداز فردی میشود زیرا پس از اعلام سیاست کاهش نرخ جایگزینی، افراد که در مدل نسلهای همپوش رفتارشان عقلایی فرض میشود، اقدام به پسانداز شخصی بیشتری میکنند و از آنجا که ذخیره سرمایه در اقتصاد حاصل جمع پساندازهای فردی است بنابراین افزایش در ذخیره کل سرمایه در بلندمدت اتفاق میافتد. از سوی دیگر به علت ارتباط نرخ جایگزینی و نرخ مالیات در قید بودجه تامین اجتماعی، پس از اعمال این سیاست کاهش نرخ مالیات رخ میدهد که منجر به افزایش عرضه کار میشود. زیرا در این وضعیت جدید بهعلت کاهش مالیات انگیزه افراد برای کسب درآمد بیشتر میشود در صورت کاهش نرخ جایگزینی در
سازمان تامین اجتماعی ایران، میزان عرضه نیروی کار افزایش مییابد زیرا افراد ناچار به پسانداز بیشتر برای گذران دوره سالمندی میشوند و در نتیجه سرمایه که طبق مدل از جمع پسانداز فردی حاصل میشود، در جامعه افزایش یافته که اثرات مثبت انکارناپذیری بربخش تولید دارد. کاهش ورودیهای سازمان تامین اجتماعی که به دلیل سالمندی جمعیت و مشکلات بخش اشتغال رخ داده است، سبب به هم خوردن تعادل منابع و مصارف صندوق شده است. بنابراین اصلاحات در این نظام اجتنابناپذیر است. با توجه به نتایج به دست آمده از مدل مقاله و قیاس نرخ جایگزینی در نظام اجتماعی ایران با سایر نقاط جهان از جمله کشورهای اروپایی، به این نتیجه میرسیم که کاهش نرخ جایگزینی به عنوان یک اصلاح پارامتری در نظام تامین اجتماعی، نتایج مثبتی به دنبال دارد. با این حال برای تصمیمگیری در مورد چگونگی اصلاح نظام تامین اجتماعی ایران، باید مسائل مهم دیگری را نیز لحاظ کرد. یکی از مهمترین این موارد تورم است. تورم عامل برونزایی است که اگر کنترل نشود حتی با کاهش نرخ جایگزینی به میزان بیش از آنچه در این پژوهش پیشنهاد شد، موجب بروز مشکلات
میشود، زیرا تورم هر ساله بهشدت از قدرت خرید درآمد میکاهد و به این ترتیب نمیتوان بدون توجه به وضعیت معیشتی گروههای بازنشسته امروز، به کاهش نرخ جایگزینی برای حفظ تعادل نظام پرداخت.
همچنین یکی از مشکلات عمده نیروی کار در ایران کمبود شغل است. با توجه به بحثهای جمعیتی که در این پژوهش به آن پرداختیم، اگر ظرفیت جذب این حجم قابل توجه جمعیت جوان را در اقتصاد ایجاد کنیم که به معنی افزایش ورودیهای صندوق است، آنگاه مشکلات عدم تعادل صندوق با افزایش قابل توجه منابع آن از طریق دریافت حق بیمه این شاغلان تازه وارد حل میشود.
سپس میتوان با اصلاحات ساختاری مثل فردی کردن حسابها و سرمایهگذاری منابع صندوق که موجب شفافسازی در این حوزه میشود، بدون کاهش رفاه گروههای بازنشسته، تعادل منابع و مصارف صندوق را فراهم کرد. همچنین میتوان با کاهش نرخ جایگزینی متناسب با درآمد، پس از اجرای اصلاحات مقدماتی به قابلیت بازتوزیع درآمدی نظامهای تامین اجتماعی افزود.