نقطه تعادل صندوقهای بازنشستگی زنگ خطر فزونی منابع بر مصارف
گروه اقتصاد کلان الناز خجسته
صندوقهای بازنشستگی چندین سال است که در شرایط بحرانی به سر میبرند. صندوقهای بازنشستگی لشکری و کشوری و فولاد، سالها است که به دلیل کاهش سرمایه خود، با معضل پاسخگویی به تعهدات خود نسبت به بازنشستگان روبهرو هستند و از طرف دیگر مطالبات معوق خود را از دولت دریافت نکردهاند. برای دریافت جزییات بیشتر از چرایی وضعیت نابسامان این صندوقها سراغ محسن ایزدخواه کارشناس تامین اجتماعی رفتهایم که بهتازگی پروژه مطالعاتی را در این باره در مجمع تشخیص مصلحت نظام انجام داده است. او عدم پرداخت بهموقع تعهدات دولت به صندوقها را مهمترین عامل ایجاد بحران صندوقهای بازنشستگی میداند و میگوید: «متاسفانه در دولتهای هشتم و نهم با وجود وفور درآمدهای ارزی و شعارهای عدالت خواهانه هیچ اقدام معنی داری در کاهش بدهیهای دولت به سازمان تامین اجتماعی صورت نگرفت؛ بهطوری که برآورد میشود، حجم این بدهیها تا پایان سال1394 بهرقمی بالغ بر یکصد هزار میلیارد تومان برسد.» به گفته ایزدخواه در این دولت نیز ارادهیی برای کاهش حجم بدهیها به ویژه در سازمان تامین اجتماعی وجود ندارد و
این سازمان برای کتمان کسری بودجه خود بدون توجه به ارقام مندرج در ردیفهای بودجه کل کشور، برای بالانس منابع و مصارف ارقامی به عنوان کمک دولت گنجانده است. متن گفتوگو با محسن ایزدخواه را در ادامه میخوانیم.
در حال حاضر حدود یک قرن از تاسیس نخستین صندوق بازنشستگی تامیناجتماعی در کشور ما میگذرد؛ اما این صندوقها همواره در کشور با چالشهای جدی مواجه بودهاند، تجربه جهانی در این زمینه چگونه است؟
شکلگیری صندوقهای بیمهای محصول انقلاب صنعتی و دنیای مدرن است که با گذر زمان فرآیندهای آن کاملتر و سطح پوشش و گسترش فعالیتهای آن گستردهتر شده است. از منظر سازمان بینالمللی کار 3ویژگی برای شکلگیری صندوقهای بیمه وجود دارد. نخست آنکه صندوقهای بیمه و بازنشستگی باید از منابع مالی پایدار برخوردار باشند. در قدم بعدی برآورده کردن حداقل 9تعهد نسبت به بیمهشدگان تحت پوشش مطرح است و آخرین عنصر اصلی، شفافیت عملکرد صندوقهای بیمهیی است که باید ازسوی ذینفعان برای شرکای اجتماعی اعتماد و اطمینان کامل از روند فعالیتهای اجرایی صندوقها را فراهم آورد، به نحوی که برای شرکای اجتماعی، یعنی کارگران و کارفرمایان امکان دخالت در تصمیمگیری این صندوقها وجود داشته باشد. این مسائل روح کلی مقابلهنامههای سازمان بینالمللی کار در رابطه با اداره صندوقهای بیمهیی است که مهمترین مقابلهنامه منتشر شده در این زمینه تحت عنوان مقابلهنامه شماره102 سازمان بینالمللی کار ارائه شده و از آن به عنوان منشور تامین اجتماعی یاد میشود و چارچوب کلی شکلگیری صندوقهای بیمهیی در همه کشورها که
عضو سازمان بینالمللی کار و به تبع آن سازمان تامین اجتماعی هستند، بر این اساس ایجاد شده است.
در حال حاضر نیز، حدود 18صندوق بازنشستگی و بیمهیی در کشور داریم که از این تعداد حدود 4صندوق در بخش عمومی و فراگیر فعالیت دارند و مابقی طبقات خاصی از جامعه را که در فعالیتهای اقتصادی نقش دارند، تحت پوشش قرار میدهند. صندوق بازنشستگی بانکها، صندوق بازنشستگی فولاد، شهرداریها و شرکت نفت از آن جملهاند. از طرفی 4صندوق عمده در کشور مشغول فعالیت هستند که تقریبا 96درصد نیروهای فعال در اقتصاد رسمی را تحت پوشش قرار میدهند. نخستین صندوق مربوط به سازمان تامیناجتماعی است که 75درصد این تعداد را تحت حمایت خود گرفته و پس از آن صندوق بازنشستگی نیروهای مسلح، صندوق بازنشستگی کشوری و صندوق بیمه روستاییان، کشاورزان و عشایر کشور قرار گرفتهاند. درواقع صورت کلی شکلگیری صندوقهای بازنشستگی در کشور اینگونه است که بررسی هر کدام از این صندوقها با توجه به جامعیت و فراگیری که دارند میتواند یک حکم قابل تعمیم درخصوص وضعیت مجموعه صندوقهای بیمهیی کشور به شمار رود. برای تشکیل یک صندوق در حوزه بیمه و بازنشستگی، بطور مثال سازمان تامین اجتماعی یا صندوق بازنشستگی کشوری که از
سال1301 فعالیت خود را آغاز کرده، در ابتدا باید نرخ حق بیمه مشخصی براساس متغیرهای اقتصادی مثل نرخ اشتغال، نرخ رشد اقتصادی، نرخ اشتغال زنان، نرخ بیکاری نرخ مرگومیر و امید به زندگی و دیگر متغیرهای اساسی در نظر گرفته شود و در گام بعدی حداقل 9مطلوبیت را برای متقاضیان خود تامین کند. برای این منظور یک دوره معمولا 40ساله را درنظر میگیرند و براساس آن نرخ حق بیمه را اعلام میکنند. به این ترتیب افرادی که تحت پوشش قرار میگیرند موظفند بر این مبنا حق بیمههای خود را پرداخت نمایند که این حق بیمهها بین دولت، کارفرما و بیمهشدگان تقسیم میشود.
برنامهریزی در رابطه با صندوقهای بیمهیی و بازنشستگی در چه صورت میتواند مطلوبیت بیشتری برای افراد تحت پوشش ایجاد کند؟
برای صندوق بیمهیی باید مثل یک موجود زنده دوران کودکی، بلوغ و پیری در نظر گرفت که در هر مقطعی چارچوب ویژهیی دارد. سیاستهای راهبردی مدیریتی این دورهها نیز باید در نظام عالی تصمیمگیری کشور مورد استفاده قرار بگیرد. بدیهی است در ابتدای تشکیل صندوقهای بیمهای، تعداد ورودیها زیاد است بعد به تدریج که از عمر سازمان و صندوق میگذرد و افراد تحت پوشش آن دچار سانحه میشوند و مهمتر آنکه افراد به بازنشستگی میرسند باید نظام تصمیمگیری بتواند از درآمدهای خود که بهشدت از مصارف آن بیشتر است استفاده بهینه کرده و با سرمایهگذاریهای سودآور، به نحوی ارزش روز این ذخایر را حفظ کند تا بتواند اصطلاحا در زمان پیری صندوق و موعد انجام تعهدات خود پاسخگو باشد. بهطور طبیعی به هنگام پیری صندوقها مشکلات عدیدهیی پیشروی بیمهگذار قرار میگیرد که مهمترین آن فزونی گرفتن مصارف بر منابع است که صندوق بازنشستگی کشوری، نیروهای مسلح و تامین اجتماعی و سایر صندوقهایی که ذکر شد دچار این آفت شدهاند. نکته مهم و کلیدی در کنار سیاستهای مدیریتی، بازخوردهای محیطی است که در
این صندوقها به وجود میآید. صندوقهای بیمهیی که مهمترین آن تامین اجتماعی است همانطور که میتواند بهشدت بر پیرامون خود تاثیرگذار باشد، بهشدت از محیط پیرامونی خود اثرپذیری دارد. بهطور مثال نرخ تورم بالا در یک کشور میتواند هزینههای صندوقهای بیمهیی را بالا ببرد؛ چراکه مطابق قانون هر سال به ازای نرخ تورم حقوق بیمهشدگان افزایش مییابد و هزینههای جانبی صندوقها نیز بالا میرود علاوه بر این نرخ بالای بیکاری نیز بر روند فعالیت سازمانهای بیمه تاثیرگذار است. وقتی نرخ بیکاری بالایی وجود داشته باشد بهشدت روی منابع درآمدی یک سازمان بیمه تاثیرگذار است. در حال حاضر مطابق گزارشهای رسمی 3.5میلیون نفر بیکاردر کشور وجود دارد که اگر از این تعداد مطابق رشد اقتصادی حتی یک میلیون نفر وارد بازار کار میشدند و حق بیمه به سازمان تامین اجتماعی پرداخت میکردند این سازمان از نظر درآمدی قویتر میشد بنابراین این نرخهای اصلی و بهبود شاخصهای اقتصادی بهشدت روی کارکرد صندوقهای بیمه تاثیرگذارند.
با وجود این حتی اگر تمام بسترهای لازم فراهم باشد باز هم صندوقهای بیمهیی به نقطهیی تعادلی میرسندکه به معنای آژیر خطری برای اعلام سبقت مصارف بر منابع است.
در حال حاضر، اصلیترین چالشهای صندوقهای بازنشستگی و بیمهیی کشور چیست ؟
نرخ پشتیبانی مهمترین شاخص برای ارزیابی پایداری منابع صندوقهای بیمهیی است نرخ پشتیبانی بدین معنی که به ازای هر مستمری بگیر چند نفر حق بیمه پرداخت میکنند این نسبت در صندوق بازنشستگی کشوری کمتر از یک و در صندوقهای اختصاصی یک و پنج صدم و در سازمان تامین اجتماعی با احتساب تعهدات دولت 9/5نفر و بدون احتساب دولت حدود 5نفر است براساس تجربیات جهانی اگر این نسبت به حدود پنج تنزل کند بدین معنی است که صندوقها با بحران پیشی گرفتن مصارف بر منابع روبرو شدهاند و بدون کمک دولت قادر به ادامه فعالیت نیستند که در صندوق بازنشستگی کشوری کمک دولت به خوبی آشکار و در سازمان تامین اجتماعی نیز با رویکرد دریافت وام از بانکها برای انجام تعهدات خود، این بحران را نمایان کرده است.
علاوهبر این، عدم پرداخت بهموقع تعهدات دولت به صندوقهای بیمهیی بهویژه سازمان تامین اجتماعی یکی از چالشهای بزرگ آنان است متاسفانه در دولتهای هشتم و نهم باوجود وفور درآمدهای ارزی و شعارهای عدالت خواهانه هیچ اقدام معنی داری در کاهش بدهیهای دولت به سازمان تامین اجتماع صورت نگرفت بطوری که برآورد میشود حجم این بدهیها تا پایان سال1394 بالغ بر یکصد هزار میلیارد تومان برسد و به نظر میرسد متاسفانه در این دولت نیز ارادهیی برای کاهش حجم بدهیها بهویژه در سازمان تامین اجتماعی وجود ندارد و این سازمان برای کتمان کسری بودجه خود بدون توجه به ارقام مندرج در ردیفهای بودجه کل کشور برای بالانس منابع و مصارف ارقامی به عنوان کمک دولت را گنجانده است لازم به ذکر است دولت در بودجه سال1394 هیچ مبلغی را بابت پرداخت دیون به سازمان تامین اجتماعی اختصاص نداده است.
لازم به ذکر است که عدم توجه به استقلال اداری، مالی و حقوقی صندوقهای بیمهیی به ویژه سازمان تامین اجتماعی در دولتهای نهم و دهم و ادامه این روند در دولت کنونی بهشدت حکمروایی خوب را در قلمرو مذکور مورد تهدید قرار داده است که از چالشهای اساسی این سازمان است.
برای رفع چالشهای موجود با اتخاذ چه سیاستهایی میتوان به بهبود وضعیت کنونی امیدوار بود؟
1. مقوله سه جانبهگرایی و دخالت معنیدار کارفرمایان و کارگران به یک امر تشریفاتی تبدیل شده است بهطوری که بدون حضور آنان نیز هیات امناء میتواند تصمیمات لازم را اتخاذ نماید. همچنین به علت رویکرد ریاستی وزارتخانه متبوع متاسفانه باوجود مسوولیتهای کلیدی و اساسی که بر دوش هیاتمدیرهها قراردارد عملا هیاتمدیرهها تاییدکننده اقدامات مدیریت اجرایی گردیدهاند و در این راستا به بهانه عدم هماهنگی هیاتمدیره تعدادی از صندوقها در چندین نوبت تغییر یافتهاند. از سوی دیگر متاسفانه ازسوی وزارتخانه متبوع سیاستهایی را به صندوقهای بیمهیی تحمیل کردهاند که مغایر با اصول محاسبات بیمهیی و حاکمیت شرکتی بوده است همچنین وجوه، ذخائر و سرمایهگذاریها بهویژه در دوران رکود، تورمی علمی کشور از چالشهای اساسی این صندوقها است متاسفانه باید اذعان داشت که با وجود بند هـ ماده 15 قانون. وظائف شورای عالی رفاه و تامین اجتماعی که مقرر میدارد که این شورا موظف است ضوابط کلی نحوه مدیریت وجوه، ذخائر و سرمایهگذاریهای دستگاههای اجرایی، دولتی و عمومی سازمانها و موسسات و صندوقهای فعال در قلمرو نظام تامین اجتماعی را مشخص و سپس به تصویب هیات وزیران برساند، وزارتخانه ذیربط هیچ اقدامی در این خصوص صورت نداده است و فقط به تعیین مدیرعامل و اعضای هیات مدیرهها بهویژه در شرکت سرمایهگذاری تامین اجتماعی بسنده کرده که این اختلاف سلیقهها و نبودن راهبردهای لازم در اداره این فعالیتهای سرمایهگذاری منجر به تغییرات پیدرپی در هیاتمدیره و مدیرعامل شستا شده است و همین مساله موجب شده است که این نهاد سرمایهگذاری نتواند به تعهدات خود در مقابل سازمان تامین اجتماعی براساس مصوبات بودجه عمل کند.