تابلوی بینظیر از جنگ
مرجان صادقی نویسنده
نخستین کششی که کتاب«دیدار به قیامت» با آن قوام میگیرد، تعلیقهای پیدرپی است. این کشش دست از سرتان برنمیدارد. توالی مصیبتهاست شاید که چهره جنگ را از زاویه جدیدی برایمان روشن میکند و جملهیی که این چهره را بارور میکند: «جنگ برای تجارت بسیار سودآور است. حتی پس از پایان آن»؛ بزرگترین کشتار قرن بیستم در بطن خود داستانهای زیادی داشته و ویرانههای باقیمانده از آن بیشباهت به بازماندگان جنگ نیست.
بازماندگانی که دیگر به زندگی پیشین خود باز نمیگردند و درگیر معادله ساده خیانتهای بعد از جنگ میشوند. کتاب داستان تقلب و کلاهبرداری است که از دامن جنگ جهانی اول بلند میشود و تا بعد از جنگ قد و قامتی پرهیبت پیدا میکند. ما در دیدار به قیامت با دو گروه بعد از جنگ طرفیم، دسته اول انسانهایی که جنگ به تباهیشان کشانده و زندگیشان دیگر هرگز مثل روزگار قبل از جنگ نیست و در مقابلشان گروهی که از جنگ به منفعت رسیدهاند. «پییر لومتر» در کتابش از جنگ و میدان نبرد آن چنان تصویری نمیدهد بلکه عمده تلاشی که وی کرده، بازنمایی زندگی وحشتآور دو بازمانده جنگ است که از یک قربانگاه جان به در بردهاند. شروع رمان با تصویرسازی بینظیرش از خمپارهها و سنگرهای پر از کشته شقاوت جنگ را آشکار میکند و در مقابل با ساختن هنری دولنه پرادل که با بیرحمی به تجارت خود فکر میکند:«فکر پایان جنگ، ستوان پرادل را میکشت». «پییر لومتر» رمان خود را لذتبخش و خشمگین میداند و خشم را محرک خوبی در خلق اثر. شخصیتهایی که وی خلق کرده، واضح و شفاف نیستند اما بدبختیای که دستاورد جنگ ویرانگر است آشکارا به خواننده القا میشود. او به راحتی توانسته خواننده را درگیر ماجرا کند و حتی اگر جایزه گنکور را هم نمیتوانست دریافت کند، تمام فاکتورهای یک رمان بزرگ که به طور خاص به سراغ قصه تلخ جنگ نرفته داشت. مرتضی کلانتریان این رمان بینظیر را ترجمه و نشر آگاه آن را منتشر کرده است.