آیا برجام به آخر خط رسیده است
روز پنجشنبه سنای امریکا تمدید تحریم 10ساله ایران را از تصویب گذراند و یک روز بعد از آن هم خبری از کاخ سفید به بیرون درز کرد که باراک اوباما مصوبه کنگره را امضا خواهد کرد. این اتفاق در ایران بازتاب بسیار جنجالی داشت. همانطور که پیشبینی میشد اصولگرایان تندرو بر طبل پاره کردن سند برجام کوبیدند و حتی سخن از طرح سه فوریتی شد که ایران را به پروسه هستهیی قبل از برجام رجعت میدهد و اصلاحطلبان میانهرو هم با محکوم کردن این رویداد خواستار واکنش دولتی به حرکت امریکا شدند. با نگاهی گذرا به رسانههای دو جناح میتوان همسویی نسبی این دو را در محکوم کردن حرکت امریکا دید؛ کنشی که بدون شک باید محکوم کرد و آن را نقض برجام دید، اما سوال این است که آیا این حرکت امریکا به معنای نقض کل برجام است یا بدعهدی یکی از اعضای 1+5؟ آیا با حرکت امریکا کل برجام زیر سوال رفته؟ به عبارت دیگر برجام به آخر خط رسیده است؟
پاسخ به این سوالات عملا نیازمند بازگشت تاریخی به مذاکرات هستهیی ایران است. غفلت از این تجربه تاریخی میتواند تاثیر بسزایی در تصمیمسازی نمایندگان و دولتمردان ما داشته باشد. در اصل، تاریخ مذاکرات هستهیی ایران نشان میدهد که این مذاکرات در سه فاز تاریخی صورت گرفته است. یک فاز مذاکره میان ایران و سه کشور اروپایی بریتانیا، فرانسه و آلمان بود که به تروییکا معروف شد. این مذاکره در دولت هشتم صورت میگرفت و نتایجی هم به بار آورد که اکنون مجال بررسی آن نیست. فاز دوم مذاکره در دولتهای نهم و دهم صورت میگرفت که 5 کشور در آن حضور داشتند. 3 کشور تروییکا به اضافه روسیه و چین. در دو فاز از مذاکرات، امریکا هیچوقت حضور نداشته و فقط در فاز سوم که در اواخر دولت دهم بود، امریکا توانست خودش را به خاطر برخی شرایطی که برای ایران در عرصه بینالمللی به وجود آمده بود -یعنی تحریمهای بینالمللی- بر مذاکرات تحمیل کند. این تحمیل را میتوان در خاطرات علیاکبر صالحی که در دولت سابق وزیر امور خارجه بود، مشاهده کرد. در آنجا که او گفته بود امریکا پیغام داد بدون ما مذاکرات شما با اتحادیه اروپا و روسیه و چین به نتیجه نمیرسد. درواقع
مذاکره با امریکا از همان زمان دولت دهم آغاز شد. اما آیا تا پیش از تحریمهای بینالمللی که بخشی از آن هم به سازمان ملل مربوط میشد ایران نتوانسته بود در مذاکرات هستهیی گامی بردارد و توفیقی حاصل کند؟ به نظر چنین نمیآید. ایران در زمانی که تحت تحریم امریکا و همین قانون داماتو بود، توانست در مذاکرات با تروییکا که شامل آلمان، انگلیس و فرانسه میشد مباحث مربوط به هستهیی را پیش ببرد و در همین حال رابطههای تجاری پیشرفتهیی با جهان داشته باشد بهطوری که شرکتهای امریکایی بهویژه شرکتهای نفتی که محروم از سرمایهگذاری در ایران شده بودند با لابیهای گستردهیی که در دولت بهوجود آورده بودند در حال شکاندن قانون تحریم 10 ساله داماتو بودند که دولت نهم بر سر کار آمد و مسیر تحریمهای بینالمللی را هموار کرد. فیالواقع اگر دولت نهم درایت بیشتری به خرج میداد و ایران هراسی را در دنیا جا نمیانداخت، شرایط مذاکرات هستهیی به اینجا ختم نمیشد و خسارت کلان اقتصادی هم به کشور وارد نمیشد. اکنون شرایط سیاسی و بینالمللی ایران با نیمه اول دهه 1380 تفاوت چندانی ندارد. اجماع جهانی علیه ایران شکسته شده و سند برجام به عنوان یک سند
اقتصادی، سیاسی و تاریخی در سازمان ملل به ثبت رسیده است.
پس از امضای این سند اتحادیه اروپا، بریتانیا، روسیه و چین بارها اعلام کردهاند که دیگر با امریکا در تقابل با ایران همسو نیستند مگر آنکه ایران زیر سندی که امضا کرده است، بزند. بنابراین اگر امریکا هم بخواهد بهطور یکجانبه به زیر تعهدات خود در قبال برجام بزند بهخوبی میداند که در این عرصه تنهاست و هیچ کشور قابل مطرحی با او دیگر همراه نیست. انتخاب ترامپ هم در واقع نمیتواند تاثیری بر روند تغییر سند برجام بگذارد زیرا این یک سند امضا شده حقوقی-بینالمللی است و اگر امریکا هم بخواهد یکجانبه گامی بردارد دست ایران برای شکایت از آن کشور در مجامع بینالمللی باز است. بنابراین برجام به آخر خط نرسیده است.