بررسی تجربه مصر در انتقال پایتخت
مهندس امیر طهماسبی کارشناس شهرسازی
انتقال پایتخت به معنی فرار از مشکلات است و پاک کردن صورت مساله مشکلی را حل نمیکند. همانطور که میدانید از زمان مرحوم کازرونی این مبحث بهطور جدی علنی شد اما آیا مسوولانی که بر این طرح پافشاری میکنند اطلاعی از سابقه اجرای آن دارند؟ خیر!
در تمام کشورهایی که اخیرا دست به چنین کاری زدهاند چه بسا مشکلات بیشتر شده است.
بنابراین مشکلات تهران فقط با اطلاعات بسیار دقیق و به دور از جهتگیری سیاسی قابل حل است. وقتی متخصصان شهری در راس نباشند، وقتی افرادی چون زندهیاد کازرونی دیگر پیروی ندارند؛ راهحل ما فرار از مشکل میشود و این عادی است.
بنابراین با کمی توجه و آشنایی مستند با تجربیات دیگران درخواهیم یافت انتقال پایتخت آن هم برای رهایی از فزونی جمعیت و تمرکز زیاد در هیچ کدام از کشورهایی که با این مساله مواجه بوده و هستند، مطرح نبوده و آنهایی که مانند مصریان سادهانگارانه، امکانات زیادی را با استقراض در این راه هدر دادند اکنون به اشتباه خود پی برده و متوجه شدند این کار چاره از میان برداشتن مشکلات نیست! ما با وجود این تجربیات ناموفق، آن هم در منطقه خودمان - در مصر- در پی چنین پیشنهادهای واهی و منسوخ شده هستیم! تغییر پایتخت در برخی کشورهای عمدتا در حال توسعه که اغلب در نیمه اول یا اوایل نیمه دوم قرن گذشته انجام شدند (البته به استثنای قزاقستان که تغییر پایتختش در سالهای اخیر انجام شد)، همگی بدون استثنا بهدلیل امنیتی و مرکزیت دادن پایتخت نسبت به کل قلمرو ملی این کشورها بود. کافی است به موقعیت مکانی پایتختهای قدیم این کشورها در رابطه با موقعیت استقرارشان در قلمرو ملی این کشورها توجه کنیم. ترکیه، استرالیا، کانادا، برزیل، قزاقستان و ... حتی در این کشورها هم با انتقال پایتخت آنچنان که میپنداشتند،
انتظارات برآورده نشد. آگاهی «واقعگرایانه» در این زمینه ضروری است، چون مسائل شهری مسائل پیچیده و واقعا چند بعدیاند. راهنمای جامع در این زمینه -البته در زمینههای دیگر هم- علیالقاعده مسوولان، دستاندرکاران، پژوهشگران، حتی گروههای سیاسی و بالاخره از همه مهمتر مراکز دانشگاهی هستند که با مقوله شهر و مشکلات کلانشهری سروکار دارند. بدین صورت که این نهادها و مراکز باید به شکلگیری خواستهها و مطالبات واقعی مردم در این زمینه بهگونهیی مستدل و مشخص، یاری رسانند. یعنی مردم نظر میدهند، ولی چنین بحث پیچیدهیی همچون مشکلات کلانشهری، نخبگان و صاحبنظران باید نظر خود را اعلام کنند تا جمع امکان اظهارنظر صحیح و سازنده را داشته باشد. حال در شرایط کنونی، آیا مسوولان کشور در تعامل با متخصصان شهری اقدام قابل ذکری انجام دادهاند؟ یا قدم قابل ملاحظهیی در این راستا برداشتهاند؟ مراکز دانشگاهی نیز عملا در محور تصمیمگیری نیستند. در برخی کشورها کلانشهرها مسائل و معضلات مشابه دارند که آن هم ناشی از توسعهنیافتگی، ضعف و کاستیهای وسیع ساختاری آنهاست. مشکلات مشخصی که از آن سخن
میگوییم مخصوص مشکلات شهری معاصر کشورهای توسعهنیافته است که عمدتا مربوط به دهههای اخیر است. نمونهیی بسیار نزدیک به ما؛ در کشور مصر از اوایل دوره رییسجمهوری سادات تصمیم به انتقال قاهره را گرفتند. قاهرهیی که بیش از نیمی از جمعیت 16میلیونی محدوده شهری آن دارای سکونت غیرمجاز هستند و بیش از یک میلیون نفر در گورستان شهر زندگی میکنند.
در مصر، حد واسط میان قاهره و اسکندریه به فاصله 100کیلومتری از قاهره کنونی شهر جدیدی بهنام مدینهالسادات که باید پایتخت اداری سیاسی کشور باشد، با استقراض وامهای مختلف و به کمک طراحی مهندسان مشاور امریکایی، ساخته شد. لازم به ذکر است که مصریان پایتخت جدید مصر را از نو بنا نهادند.
یعنی مساله نیشابور باشد یا سمنان، اینجا باشد یا آنجا را، پشتسر گذاشتند و تا آنجا پیش رفتند که در سال 2007 دستور انتقال امور اداری و سیاسی کشور به این شهر جدید، در مجلس مصر تصویب و آماده ابلاغ شد و رییسجمهور مصر آن را غیرعملی و غیرمنطقی و مسالهساز دانست و کلیه مصوبههای انتقال را باوجود شهر ساخته شده، لغو کرد. شهر مدینهالسادات که برای 500هزار نفر ساخته شده اکنون با انواع یارانهها، تشویقها و ترفندها پس از 30سال کمی بیش از 100هزار نفر ساکن دارد، دقیقا شبیه شهرهای جدید روی دست مانده خودمان که هماکنون کاندیدا برای پایتخت شدن نیز هستند.
اگر زمان حدود 20 سال تا 30 سال که برای احداث پایتختی جدید باید زمان و هزینه بگذاریم را نادیده بگیریم، شهرهایی که برای این کار درنظر گرفته میشوند باید به دور از جهتگیریهای سیاسی انتخاب شوند تا شاید بتوانیم به معایب انتقال پایتخت بیش از این اضافه نکنیم.