فقرزدایی از مسیر سیاستهای خرد
گروه اقتصاد کلان|
یک کارشناس مسائل رفاهی و اقتصادی معتقد است که فقرزدایی را تنها باید با مطالعات و سیاستهای خرد تحقق بخشید. علی مزیکی عضو هیات علمی موسسه نیاوران، با انتقاد از برنامههای کلان موردنظر سیاستگذاران مانند توزیع یارانه میگوید: فقر موضوعی چند وجهی است و تنها به مسائل اقتصادی مربوط نمیشود، لذا برای درمان آن نباید تنها به نسخههای اقتصادی صرف مانند توزیع درآمد اکتفا کنیم.
علاوه بر این مزیکی از برنامههای کلان هم به دلیل ناکارآمدی و بیدقتی آنها انتقاد میکند و میگوید که تنها برنامهریزی و هدفگذاری دقیق برای گروههای خاص میتواند در زمینه سیاستگذاریهای فقرزدایی کارساز باشد.
محدوده تاثیرگذاری یارانهها
به گزارش «تعادل»، در هفتههای گذشته رییسجمهوری و وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی اعلام کردهاند در دولت دوازدهم فقر مطلق را از بین خواهند برد. هر چند جزئیاتی از این برنامه اعلان نشده اما به نظر میرسد یکی از اصلیترین آنها همان تغییر شکل توزیع یارانه یعنی از ثروتمندان کاستن و به فقرا افزودن باشد. این برنامه باتوجه به میزان پرداختی آن تنها میتواند دستور کاری در شکل و هدف فقرزدایی مطلق آن هم در یک تعریف یکبعدی یعنی محرومیت از مواد غذایی قرار
داشته باشد.
علی مزیکی عضو هیات علمی موسسه نیاوران، در این خصوص به «تعادل» گفت: اگر برنامه تنها بازتوزیع یارانهها باشد به هدف اصلی نخواهد رسید اما بعید بهنظر میرسد که طرح دولت تنها این یک مورد خاص باشد.
وی با بیان اینکه فقر مطلق در بسیاری از کشورها ازبین رفته است و حتی در ایران عجیب به نظر میرسد کسی در جذب کالری مشکل داشته باشد، گفت: هر چند وجود آنها هم دور از ذهن نیست و این ابراز تعجب بهدلیل تفاوت مناطق جغرافیایی ایران در رابطه با فقر است.
وی افزود: اما فقر این گروهها با توزیع یارانه حل نمیشود چون اولا بسیار هزینهبر است و بعد اینکه شناسایی گروههای هدف مشکل است. بیشترین برآوردهایی که در زمینه تعداد جمعیت فقیر در کشور وجود دارد به 12درصد میرسد. شناسایی این جمعیت باید با برنامههای خرد صورت بگیرد نه کلان.
به گفته مزیکی، فقر مطلق در تعریف تنها به محرومیت در مواد غذایی محدود نمیشود و باید در سطوح مطالعاتی و سیاستگذاریها از این تعریف تکبعدی به تعاریف دقیقتری حرکت کنیم.
اکنون مفاهیم جدید فقر وارد شدهاند و معیار درآمد نمیتواند فقر را بهطور کامل نشان دهد. بهطور مثال کسی که به کالری مواد غذایی دسترسی ندارد تنها یک تعریف تکبعدی را نتیجه میدهد. لذا در تعاریف جدید محرومیت در انواع امکانات زیربنایی و اولیه مانند حمل و نقل، سلامت و آموزش از وجوه مختلف آن محسوب میشود.
وی در ادامه با بیان اینکه در ایران ظرفیت زیادی برای فقرزدایی وجود دارد، گفت: با این حال باید پرسید در برنامه دولت فقر چه تعریفی داشته و بهتبع آن با چه برنامه دقیقی قرار است با آن مقابله شود؟
این کارشناس اقتصادی درخصوص حداقل دستمزد و ارتباط آن با فقر گفت: مطالعاتی در این زمینه در ایران انجام شده است. مثلا داوود سوری کاری انجام داده که نشان میدهد درصد فقرا بین حقوقبگیران هم بالاست. اما در کل به نظر من مطالعات عمیقی صورت نگرفته است.
مزیکی گفت اما این دلیل نمیشود که با این مشاهده نتیجه بگیریم دولت باید دستمزدها را بالا ببرد چون باید منبع این دستمزدها مشخص شود. مثلا یک بنگاه باید ابتدا درآمد داشته باشد تا بتواند دستمزد را بالا ببرد. درخصوص ریشه این موضوع هم باید گفت که ریشهیی و کارآمد عمل نشده است که توانایی اعطای دستمزد بالا افزایش یافته باشد.
به گفته مزیکی، اما در کل باید توجه داشته باشیم که افزایش دستمزد تاثیر زیادی در فقرزدایی ندارد بلکه بیشتر باعث افزایش رفاه میشود. در این خصوص باید متذکر شوم که باید بین فقر و رفاه تفاوت قائل شویم. رفاه مفهومی است که مربوط به کل افراد جامعه است، اما این درحالی است که فقر تنها به گروههای خاصی در جامعه محدود میشود. لذا در بحث فقر بیش از هر چیزی نیازمند شناسایی این گروهها هستیم. با این حال حداقل دستمزد هم در فقرزدایی اثرگذاری دارد، اما مسائل دیگری مانند امکان افزایش دستمزد و تولید و امثالهم نیز در این موضوع دخیل هستند.
وی اظهار کرد: درست است که مشاهدات نشان میدهد بسیاری از فقرا در میان کسانی که حداقلبگیر هستند، قرار دارند اما نمیتوان با این به یک حکم کلی مانند افزایش دستمزد رسید. البته اینکه دستمزد بالا تاثیرگذار است، قابل انکار نیست اما موضوع این است که این روش استدلال غلط است. چون در این زمینه مسائل دیگری هم مانند فرآیند تولید و روش بهکارگیری افراد دخیل و تاثیرگذارند.
به گفته او، اما باز هم نباید از این استدلال به این رسید که تنها رشد و تولید مهم است. درست است که بهطور کلی بسیاری از مطالعات نشان میدهد با افزایش رشد فقر کاهش مییابد اما همین فرضیه هم در ایران در برخی برهههای تاریخی برعکس بوده است. مواقعی در ایران بوده که رشد افزایش یافته اما فقر هم بالا رفته است و بالعکس. بهطور کل روندهای کلی گویای ارتباط بین رشد بالا و کاهش فقر است اما اگر بخواهیم این حکم کلی را به همه شرایط تعمیم دهیم، تقلیلگرایی محسوب میشود.
چون بهطور کل با سیاستگذاری کلان نمیشود به مقابله با فقر رفت و در این زمینه باید مطالعات خرد صورت گیرد مثلا در مناطق سیستانوبلوچستان که شکنندگی بیشتری از نظر فقر دارد باید بهصورت مستقیم، علمی و هدفمند برخورد کرد.
وی گفت از مالیات نیز که بهعنوان یکی از مهمترین ابزارهای بازتوزیع درآمد محسوب میشود باید بهصورت خرد استفاده شود. مثلا به جای اینکه افزایش و معافیتهای کلی صورت گیرد باید از گروههای خاص و با اهداف خاص صورت گیرد، یعنی باید برای گروههای خاص برنامهریزی شود نه اینکه یک ضریب کلی برای مالیاتگیری استفاده شود.
به گفته مزیکی، از سمت گروه هدف نیز افراد فقیر بهخصوص آنها که در فقر مطلق بهسر میبرند گروههای خاصی را دربر میگیرد. یعنی اینها افرادی هستند که بهطور خاص به نیازهای اولیه زندگی دسترسی ندارند و از این منظر باید گفت درست است که مالیات و توزیع درآمد بر زندگی آنها موثر است، اما درآمد مشکلشان را بهطور کامل حل نمیکند. توزیع درآمد ممکن است در یک کشور بسیار نابرابر باشد ولی فقر مطلق نداشته باشد و بالعکس. لذا باید در کلینگری در این زمینه دوری جست و مطالعات خرد را جایگزین آن کرد.
وی در جمعبندی صحبتهای خود گفت: برای سیاستهای فقرزدایی بیش از هر چیزی از مطالعات علمی استفاده شود. پیشنهاد میشود روند مطالعات به سطوح خرد و مدیریتی حرکت کند چون این باعث میشود بهتر مساله را شناسایی کنیم در حالی که دادههای کلان تنها خطوط کلی موضوع را ردیابی میکند نه بیشتر. به باور این کارشناس اقتصادی، مطالعات توسعهیی و توانمدسازی و توجه به تفاوتهای منطقهیی، مباحث مربوط به حمل و نقل ریلی و امثال آنها میتواند در زمینه فقرزدایی راهگشا باشند.