ضرورت سیاست توانمندسازی در مواجهه با بی‌خانمانی

۱۳۹۶/۰۶/۲۹ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۰۷۳۰۴
ضرورت سیاست توانمندسازی در مواجهه با بی‌خانمانی

فردین منصوری    

در حال حاضر شهرها و به‌ویژه کلان‌شهرها چه در ایران و چه در سایر کشورهای جهان به‌واسطه عوامل متعددی از جمله ناشناختگی، تراکم جمعیتی بالا، فضاهای متعدد بی‌دفاع شهری و عدم امکان نظارت کامل، از مهم‌ترین کانون‌های بروز ناهنجاری و جرایم اجتماعی هستند و به همین دلیل در فرآیند برنامه‌ریزی شهری برای یک شهر سالم، کاهش جرم و جنایت در محیط‌های شهری به‌ویژه در حومه‌های شهری جدید، یکی از مهم‌ترین اهداف در ایجاد شهر سالم به‌شمار می‌رود

(Glaser, & Strauss,1967) .

با توجه به اهمیت آسیب‌های اجتماعی و روند روبه رشد آن در شهرهای بزرگ و خصوصا کلان‌شهر تهران، مداخله در امور آسیب‌های اجتماعی نیاز به تفکری جامع دارد که فعالیت آن در سطوح مختلف پیشگیری، مراقبت، حمایت و توانمندسازی توسط سازمان‌ها و نهادهای مختلف قابل پیگیری است، اگرچه به‌نظر می‌رسد در این زمینه چالش‌های بسیاری مانند افزایش روزافزون جمعیت تهران (خصوصا براثر مهاجرت) گسترش حاشیه‌نشینی، چندبعدی بودن مسائل و آسیب‌های اجتماعی و تاثیر عوامل مختلف فردی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حتی منطقه‌یی بر روند آسیب‌ها وجود دارد اما عدم شفافیت وظایف دستگاه‌ها و سازمان‌های ذی‌ربط و همچنین ناکافی بودن قوانین و مقررات نیز کاملا آشکار است. لازم است در یک برنامه جامع‌نگر و با رویکرد کارشناسان، با همکاری تمامی دستگاه‌ها و سازمان‌های مربوطه و مشارکت مردم به‌طور شفاف و مسوولانه این مهم پیگیری شود. موضوع طرح ساماندهی بی‌خانمان‌ها و کارتن‌خواب‌ها، یک طرح ملی است و مستلزم اقدام موثر سازمان‌ها و دستگاه‌های مربوطه در حوزه شرح وظایف آنها است. سیاست‌های توانمندسازی مانند کارآفرینی، درمان، کارآموزی، ترک اعتیاد، حمایت‌های حقوقی و... در توان یک نهاد نیست و همکاری نهادها و ارگان‌های ذی‌ربط را می‌طلبد؛ اما به نظر می‌رسد طرح‌ها و سیاست‌های سازمان‌دهی بی‌خانمانی در شهر تهران که بخش عمده‌یی از آن توسط شهرداری تهران انجام می‌شود یک رویکرد مکان – خدمت (ایجاد مدد سراهای شبانه) و به‌صورت ارائه خدماتی به‌صورت موقت و محدود است. در این رویکرد تلاشی برای بازگرداندن این قشر آسیب‌دیده به زندگی عادی و توانمندسازی آنان صورت نمی‌گیرد.

(علیوردی نیا، 1389: 6) .

شهرداری تهران با جمع‌آوری متکدیان، کودکان بی‌سرپرست و افراد معتاد کارتن‌خواب سعی می‌کند این اقشار را ساماندهی کند؛ اما باید بدین نکته توجه نمود که ساماندهی باید همراه با یک توانمندسازی باشد که پروژه‌ای درازمدت است که طی آن فرد به چرخه زندگی عادی بازگردد. کودکان خیابانی، متکدیان و دیگر افراد که در مقاطع مختلف سال جمع‌آوری می‌شوند، بعد از مدتی دوباره به گوشه خیابان برمی‌گردند و ساماندهی بی‌خانمان‌ها و کارتن‌خواب‌ها نیز از این قاعده کلی مستثنا نیست. به علت عدم وجود برنامه و سیاست مشخص تدوین شده بین سازمانی و پرهزینه و مخاطره‌آمیز بودن درمان این گروه از افراد، سازمان‌ها و دستگاه‌های دولتی اختیار ابزار و امکانات لازم برای این موضوع را ندارند، ساماندهی بی‌خانمان‌ها و کارتن‌خواب‌ها به کندی انجام می‌شود و بعضی اوقات به دلیل مسائل خاصی که این قشر دارند، از پذیرش آنها خودداری می‌شود.

 وضعیت موجود بی‌خانمانی در شهر تهران

و نحوه مدیریت آن

بسیاری از کلیشه‌های ذهنی موجود درباره بی‌خانمان‌ها غلط هستند یا لااقل بسیاری از خصوصیاتی که تصور می‌شود در بی‌خانمان‌ها وجود دارند، از نظر آماری به‌طور معناداری در میان این افراد دیده نمی‌شوند یا تمایز جدی میان آنها نیست. برای مثال داشتن یا نداشتن شغل، تولد در شهر یا روستا، تاهل یا تجرد، داشتن یا نداشتن فرزند و حتی داشتن یا نداشتن سابقه حبس کیفری اثری در کارتن‌خوابی و بی‌خانمانی ندارند. از سوی دیگر شاخص‌هایی چون حمایت اجتماعی افراد، شبکه اجتماعی آنها و میزان خویشتنداری آنان همه رابطه‌یی معکوس با احتمال کارتن‌خوابی دارند. با این مرور ابتدایی به‌خوبی می‌توان فهمید که کارتن‌خوابی بیش از آنکه به متغیرهای زمینه‌یی وابسته باشد، وابسته به روابط اجتماعی و رویکرد فرد در این روابط است؛ و آنچه ظاهراً بیش از هر چیز می‌تواند در گرایش افراد به کارتن‌خوابی موثر باشد، میزان رابطه مستحکم اجتماعی آنها است. با این نتیجه باید گفت که چرخه بازپروری و توان‌بخشی بی‌خانمان‌ها هنگامی کامل خواهد شد که بتواند فرد را به شبکه روابط اجتماعی مستحکم و حمایت‌کننده‌یی وارد سازد.

در شهر تهران در زمینه سازمان‌دهی بی‌خانمان‌ها برای نخستین‌بار در سال 1378 مصوبه شورای عالی اداری، شهرداری تهران را موظف کرد که با همکاری نیروی انتظامی، متکدیان و بی‌خانمان‌ها را شناسایی و جذب کند و مجتمع‌هایی را برای نگهداری موقت آنها دایر کند. به‌موجب این مصوبه، شناسایی و اسکان موقت متکدیان و بی‌خانمان‌ها برعهده شهرداری قرار گرفت، اما طرح مشخصی در این باره تدوین و اجرا نشد. افراد شناسایی شده در چادرهای موقت در برخی پارک‌ها اسکان داده می‌شدند تا مراحل معرفی و پذیرش آنها از سوی نهادهای ذی‌ربط طی شود. نامناسب بودن این شکل اسکان موجب واکنش‌های نامطلوبی از سوی شهروندان شد و به شکل‌گیری حوادثی منجر شد که شهرداری را به اختصاص ساختمان‌هایی برای نگهداری موقت جمعیت هدف واداشت. در این میان، تاسیس اداره کل امور آسیب‌های اجتماعی از اقداماتی بود که با هدف ایفای نقش موثر در این حوزه صورت گرفت (امامی میبدی، 1392: 72-73).

با تشکیل این اداره کل در سال 1385، شناسایی و انتقال افراد متکدی و بی‌خانمان به مراکز نگهداری موقت با توجه و قاعده‌مندی بیشتری در دستور کار مدیریت شهری قرار گرفت. طرح ساماندهی متکدیان و افراد بی‌خانمان برای نخستین‌بار در این اداره تدوین و به اجرا گذاشته شد. به‌موجب این طرح، افراد متخصصی در حوزه مددکاری اجتماعی، خدمات بهداشتی و پزشکی و روان‌شناسی متولی و مجری رسیدگی به مسائل افراد بی‌خانمان شدند. طی مدتی، فرآیند ساماندهی افراد بی‌خانمان تحت عملکرد اداره کل آسیب‌ها رویکردی حمایتی – توانمند ساز پیدا کرد، اما عمر این اداره کوتاه بود. پیرو سیاست‌های کوچک‌سازی شهرداری و مصوبه شورای شهر در این رابطه، این اداره در سال 1388 منحل شد و قسمت عمده نیروهای زبده آن از کار در حوزه آسیب‌های اجتماعی کنار رفتند. اگرچه پس از آن سازمان رفاه و خدمات اجتماعی شکل گرفت، اما خلأ نهادی ایجاد شده موجب به تعویق افتادن بسیاری از اقدامات شد (امامی میبدی، 1392: 75-78) .

نکته قابل ذکر این است که گرمخانه‌ها یا اقامتگاه‌های موقت که توسط شهرداری تهران در سطح شهر ساخته‌شده‌اند چه پیامدهای مثبت و منفی با خود به همراه دارند. با توجه به بررسی چند گرمخانه (مددسرا) در شهر تهران (بعثت و لویزان) پیامدهای احداث این گرمخانه‌ها را می‌توان در سه دسته، شامل آسیب‌هایی که در پی تاسیس چنین مراکزی به محلات و مناطق اطراف وارد می‌شود، آسیب‌هایی که بر اثر تمرکز افراد بی‌خانمان در یک مکان شکل می‌گیرد و اثرات فرهنگی-اجتماعی ناشی از تداخل‌های سازمانی این طرح بر محیط اطراف آن تقسیم‌بندی کرد، تقسیم‌بندی کرد. همچنین، مساله ناامنی در این زمینه بسیار مهم است. در واقع مشخص‌شده که افرادی که در نواحی اطراف محل گرمخانه سکونت دارند، احساس ناامنی زیادی می‌کنند. این مساله با شکایت خانواده‌ها به تعطیلی برخی گرمخانه‌ها در سطح شهر نیز انجامیده است. این ناامنی احتمالا باعث می‌شود که پارک محله نیز کارکرد خود را از دست بدهد.

از طرف دیگر با نگاهی به پیامدهای مثبت احداث گرمخانه می‌توان گفت که اگر این کار صورت نگیرد، امکان پراکندگی افراد در شهر، مرگ‌ومیر یا دشواری خدمات‌رسانی به آنها در زمینه‌های مختلف، گسترش آسیب‌هایی مانند تکدی‌گری، تاثیرپذیری افراد مستعد بی‌خانمان شدن وجود دارد. این در حالی است که با تاسیس گرمخانه نیز مشکلات دیگری از جمله تمرکز فقر و تبعات ناشی از آن، تمرکز بالای این افراد در یک یا دو محله، افزایش امکان توزیع موادمخدر و مشروبات الکلی افزایش می‌یابد. تحقیقات نشان داده که ۸۰ درصد این بی‌خانمان‌ها معتاد به موادمخدر هستند و با تمرکز در یک نقطه حتی در شیوه مصرف مواد مخدر هم از یکدیگر تاثیر می‌پذیرند. در مورد مشکلات و مسائل ساکنان منطقه نیز می‌توان به نشانه‌هایی مانند جابه‌جایی بسیاری از خانواده‌های ساکن اطراف گرمخانه‌ها، به‌ویژه مستاجران و کاهش قیمت واحدهای مسکونی اشاره کرد. از سوی دیگر، با انتشار خبر ایجاد چنین گرمخانه‌یی این احتمال وجود دارد که بی‌خانمان‌های مناطق گوناگون و حتی شهرهای دیگر خود را به آنجا برسانند تا از امکانات و خدمات آن برخوردار شوند. در این شرایط باید در نظر داشت که افرادی که در این گرمخانه‌ها به سر می‌برند، عموما شناسنامه و هویت مشخصی ندارند و این اماکن می‌توانند گاه مأمنی برای فعالیت‌های مجرمانه شود. به‌خصوص که بسیاری از ساکنان این مراکز به دلیل یأس و نداشتن پشتوانه خانوادگی به‌راحتی جذب کارهای خلاف می‌شوند. از سوی دیگر، احتمال وقوع رفتارهای بزهکارانه‌یی مانند تعرض به هم‌جنسان، خودکشی، درگیری و نزاع در فضای بسته این گرمخانه زیاد است. امکان انتقال بیماری‌های مسری نیز از جمله دیگر معضلات این گرمخانه‌هاست. متاسفانه گرمخانه‌های اضطراری قرنطینه ندارند و به همین دلیل این امکان وجود دارد که فرد بی‌خانمانی که ممکن بود در یکی از پارک‌ها روز‌ها زندگی کند، با ورود به گرمخانه و قرار گرفتن در کنار یک فرد هپاتیتی یا ایدزی، مبتلا می‌شود. به همین دلیل وجود فوریت‌های پزشکی و نظارت کامل تیم‌های پزشکی و روان‌پزشکی در این مراکز بسیار ضروری است. از سوی دیگر، امکان ایجاد روحیه تن‌پروری و جذب افراد راحت‌طلبی که امکان تامین زندگی خود را دارند با وعده غذا و سیگار نیز می‌تواند از کارکردهای منفی چنین مراکزی باشد. به همین دلیل شهرداری تصمیم گرفته خبر تاسیس چنین مراکزی را چندان رسانه‌یی نکند.

این پژوهش بر چند مساله عمده تاکید دارد. مهم‌ترین آنها نقص حلقه‌های حمایتی برای مبارزه با بی‌خانمانی است. به‌علاوه پاسخگویان به این پژوهش از کمبود نیرو، رسیدگی نامناسب به وضعیت بهداشتی کارکنان، امکانات اندک سامان‌سرا و برخورد تند مددکاران با مددجویان نیز به عنوان آسیب‌های دیگر سامان‌سرا سخن گفته‌اند (دغاغله، 1389).

 تجربیات جهانی مواجهه با بی‌خانمانی

در این بخش به تجربه اقدامات مربوط به ساماندهی بی‎خانمان‎ها در سطح بین‌المللی پرداخته می‎شود.

 تجربه بریتانیا

بریتانیا تنها دولت اروپایی که مسوولیتی قانونی نسبت به بی‎خانمانی دارد و تنها کشوری است که یک گروه ضربت برای مقابله با این پدیده ایجاد نموده است. قانون مسکن (افراد بی‎خانمان) مصوب 1977، مسوولیت‎های خاصی را در جهت تهیه مجدد خانه برای خانواده‎ها و دیگر گروه‎هایی که خلاف خواسته خود بی‎خانمان شده‌اند، متوجه مقامات محلی می‎داند. قانون مسکن افراد بی‎خانمان در بریتانیا در سال 1977 به تصویب رسید. این قانون برای نخستین‌بار بی‌خانمانی را به منزله یک مشکل به رسمیت شناخت. طبق این قانون نه‌تنها فراهم آوردن خانه برای افراد و خانواده‌های بی‌خانمان را از وظایف دپارتمان‌های خانه‌سازی سازمان‌های محلی بود، بلکه آن را مهم‌ترین وظایف آن برشمرده بود. این امر بدون هیچ تغییری در قانون مسکن 1985 به تصویب رسید و تا سال 1996 که قانون مسکن 1996 جایگزین آن شد، همچنان برقرار بود. (باروز: 26)

قانون 1977 افراد بی‎خانمان را به دو قسمت تقسیم کرد. افرادی که نمی‌توانند کاری برای خودشان انجام دهند و باید به آنها کمک کرد و افرادی که می‌توانند برای خودشان کاری کنند و نباید به آنها کمکی کرد؛ بنابراین قانون افراد بی‌خانمان مستحقی (خانواده‌های بی‌خانمان و بسیاری از افراد مجرد آسیب‌پذیر) را تعریف کرد که می‌توانستند تحت این قانون مساعدت دریافت کنند و نیز افراد غیرمستحقی (افراد بی‌خانمان تنها و زوج‌های بدون بیماری یا اختلاف جدی) که باید از مساعدت به آنان خودداری کرد. (همان: 28)

قانون 1977 تکیه‌گاهی برای تدوین قانون مسکن 1985 و سومین بخش این قانون شد. در بریتانیا، یک فرد بی‎خانمان کسی است که منطقا جایی برای زندگی خود (و هر کس که با اوست) ندارد. آمارهای بریتانیا مبتنی بر افراد یا خانوارهایی هستند که به‌عنوان بی‎خانمان به رسمیت شناخته می‎شوند، یعنی آنهایی که صلاحیت لازم را دارند، عمدا بی‎خانمان نشده‌اند و به عنوان صاحب اولویت ارزیابی گردیده‌اند؛ بنابراین رویکرد بریتانیایی کسانی را که از دولت کمک نمی‎گیرند و کسانی را که دارای صلاحیت تشخیص داده نمی‎شوند، از دایره شمول برنامه خود حذف می‎کند. (2003 Jones, G. A,) .

 تجربه استرالیا

آمارهای افراد بی‎خانمان در استرالیا به هنگام سرشماری سال 2001 نشان می‎دهد که فقط 14521 نفر (2/14درصد) از افراد بی‎خانمان در مکان‎های مخصوصی که توسط دولت ایجاد شده بود، اقامت داشتند. آمارها نشان‌دهنده این است که از کل افرادی که از این اقامتگاه‎های موقتی استفاده می‎کرده‎اند، 42 درصد مردان با میانگین سنی 33 سال و 58 درصد را نیز زنان با میانگین سنی 30 سال تشکیل می‎داده‎اند (علیوردی نیا، 26: 1389) .

ارائه آمار نسبتا جامع در استرالیا، هم نهادهای دولتی و هم نهادهای غیردولتی را قادر ساخته تا به شیوه‎‌یی استراتژیک در مقابل بی‎خانمانی موضع‌گیری کنند. مهم‌ترین پیشرفت حاصله در استرالیا، ابداع رویکردهای استراتژیک به سیاست‌گذاری و برنامه‎هاست، مانند یک استراتژی ملی بی‎خانمانی و استراتژی‌های دولتی متعدد برای مبارزه با بی‎خانمانی. با این حال نگرانی‎هایی در این زمینه وجود دارد که این استراتژی ملی نه یک استراتژی (یک برنامه طولانی‌مدت) که مجموعه‎‌یی از ابتکارات و برنامه‎هاست. همچنین به‌نظر می‎رسد که واکنش‌های دولتی با این برنامه ملی ارتباط ندارد. امکان ارائه واکنشی منسجم‌تر به پدیده بی‎خانمانی در استرالیا وجود دارد. یکی از مزایای یک واکنش استراتژیک‌تر، شمول ارزیابی به‌مثابه پیش شرطی برای اجرای برنامه است. بدین‌ترتیب حکومت‌های فدرال و ملی موفق به تعیین میزان موفقیت استراتژی‌ها و پروژه‎های اجرایی می‎شوند. این امر همچنین مجموعه‎‌یی از معیارها را تعیین خواهد کرد که می‎توان با استفاده از آنها، کارایی یک برنامه را مشخص و استراتژی‎ها و واکنش‌های بعدی را طراحی نمود (2003 Jones, G. A,)

 تجربه ایالات‌متحده امریکا

به‌طور تخمینی 40000 برنامه امداد بی‎خانمانی در ایالات‌متحده وجود دارد. این برنامه‎های امدادی، در حدود 21000 محل مختلف در سراسر کشور، عرضه می‎شود. مطالعات نشان می‎دهد که در امریکا سازمان‎های غیرانتفاعی در حدود 85درصد از برنامه‎های امداد بی‎خانمان‎ها را برعهده دارد و بخش دولتی فقط 15درصد باقی‌مانده از برنامه‎ها را انجام می‎دهند. برنامه‎های سلامت جسمی، کمک‎های سلامتی روحی، کمک‌های مشروب و موادمخدر و برنامه‎های ایدز و اچ‌آی‌وی برای بی‎خانمان‎ها موجود است. (علیوردی‌نیا، 126: 1389).

در ایالات‌متحده، قانون‌گذاری فدرالی، حرکت به سوی نوعی رویکرد «سلسله مراقبت‌ها» در زمینه‎ی بی‎خانمانی و دلایل آن را نشان می‎دهد. تصویب قانون کمک به آموزش بی‌خانمان‌ها به پیشنهاد مک کینی-ونتو در سال 2001، با هدف تضمین حقوق آموزشی و محافظت از کودکان و جوانان بی‎خانمان صورت پذیرفت. هر ایالت باید یک هماهنگ‌کننده آموزشی و هر منطقه آموزشی باید یک مسوول مکاتبات برای دانش‌آموزان بی‎خانمان داشته باشد. فعالیت شورای بین نهادی بی‎خانمانی شناخت موانع موجود بر سر دستیابی افراد بی‎خانمان به خدماتی مانند بیمه درمانی، کمک مالی در زمینه ترک اعتیاد و مانند این‌هاست. همچنین تلاشی برای سرشماری افراد بدون مسکن متعارف در امریکا صورت گرفته که مبتنی بر شمارش افراد دریافت‌کننده خدمات بوده که تعداد آنها در سال 2000، تقریبا 170700 نفر بوده است؛ این اقدام برای اندازه‌گیری تعداد کل بی‌خانمان‌ها کافی نیست (Clapham, & Evans ,200).

 زمینه‌های ایجاد بی‌خانمانی

به اعتقاد کلپم (2007) فهم درست پدیده بیخانمانی نیازمند شناخت دینامیک ورود به بی‌خانمانی است. فهم این دینامیک ما را به سوی حوزه گسترده‌تر طرد اجتماعی سوق می‌دهد. در واقع کلپم و اوانز (2000) در بررسی ارتباط بی‌خانمانی و طرد اجتماعی، مدعی‌اند میان بی‌خانمانی و گستره‌یی از محرومیت‌ها که تحت عنوان کلی طرد اجتماعی قرار می‌گیرند، رابطه‌یی قوی وجود دارد. از نظر آنها این رابطه پیچیدگی خاص خود را دارد، زیرا بی‌خانمانی هم معلول طرد اجتماعی است و هم می‌تواند علت باشد. باید اضافه کرد که نمی‌توان گفت مسیر بی‌خانمانی، مسیری قطعی و از پیش تعیین شده است و طی کردن آن برحسب پیشینه فرد ضروری است. بلکه سازوکارهای طرد‌کننده و محرومیت‌ها عموما بستری را فراهم می‌کنند که وقوع کارتن‌خوابی را برای فرد محتمل‌تر می‌کند؛ اما آنچه در اینجا مورد توجه است رابطه دوسویه بی‌خانمانی و اشکال طرد اجتماعی است. کارتنخوابی تنها به یک فقدان فضایی-سرپناه-محدود نمی‌شود، بلکه همان‌طور که آنکر (2008) معتقد است، پدیده بی‌خانمانی به غیاب آن دسته از روابط اجتماعی اشاره دارد که برای افراد شکلی از حس تعلق ایجاد می‌کند؛ بنابراین فقدان سرپناه تنها به یک بعد از طرد اجتماعی گروهی از افراد جامعه اشاره دارد که اغلب با مشکلات متعدد و مرتبط اقتصادی، اجتماعی، فیزیکی و روانی مواجهند؛ از این‌رو مفاهیم (تعلق به جامعه) و (طرد اجتماعی) در اینجا از اهمیت بالایی برخوردارند. سیلور (1994) معتقد است اگرچه مفهوم «تعلق» در هر جامعه بسته به شرایط تاریخی و فرهنگی، معنای متفاوتی دارد، اما باید دانست که به هر حال در هر مقطع تاریخی هر جامعه‌یی بخشی از بدنه خود را طرد می‌کند. در واقع کارتن‌خوابی یکی از اشکال زندگی حاشیه‌یی است که در دوران مدرن شکل منحصر به فردی یافته و البته گریبان گیر بسیاری از کشورهاست. گفتمان‌های طرد اجتماعی و بی‌خانمانی مانند هر گفتمان دیگر، از مفروضاتی پایه در خصوص پدیده موردنظر، علل شکل‌گیری آن و سیاست‌های مناسب جهت مقابله با آن شکل‌گرفته است. این دو گفتمان اگرچه از یکدیگر متمایزند، اما نقاط اشتراک زیادی دارند. البته ابهامات و تناقضات متعدد در هر دو گفتمان قابل‌شناسایی است. (1994,Silver).

جیکوبز، کمنی و فائزی (1999) میان دو نوع گفتمان حداکثری و حداقلی درخصوص بی‌خانمانی در بریتانیا تفکیک قائل می‌شوند. گفتمان‌های حداقلی، مفهوم بی‌خانمانی را در معنایی محدود در نظر می‌گیرند که صرفا کارتن‌خواب‌ها را شامل می‌شود. در چنین رویکردی، در تبیین پدیده بی‌خانمانی علل بلا واسطه فردی و ناتوانایی‌های خود فرد مورد توجه قرار می‌گیرد؛ بنابراین در این رویکرد سیاست‌های اجتماعی باید به تغییر رفتار کارتن‌خواب‌ها معطوف باشد تا بتواند توانایی‌های فردی برای خروج از این وضعیت در آنها به‌وجود آورد؛ اما در مقابل، رویکرد حداکثری از بی‌خانمانی وضعیت‌های فراوانی را تحت مقوله بی‌خانمانی طبقه‌بندی می‌کند. بر این اساس تمام کسانی که از مسکن مناسب برخوردار نیستند، بی‌خانمان محسوب می‌شوند. علل بی‌خانمانی در این دیدگاه در عوامل ساختاری موثر در بازار مسکن و خدمات اجتماعی دولتی جست‌وجو می‌شود؛ زیرا افراد به این سبب بی‌خانمان هستند که توانایی پرداخت هزینه مسکن مناسب را نداشته و تسهیلات دولتی هم نمی‌تواند آنها را در یافتن مسکن مناسب یاری کند. آنچه در این تحقیق انجام خواهد شد، بیشتر مطابق گفتمان حداقلی است و نگرش محدود شده‌یی نسبت به پدیده کارتن‌خوابی دارد. این رویکرد با نوع داده‌های استفاده شده و روش تحقیق تطابق بیشتری دارد.

(2000 Clapham, & Evans,) .

 سیاست‌های مواجهه با بی‌‌خانمانی

سیاست‌های متعددی در عرصه مواجهه با بی‌‌خانمانی و کارتن‌‌خوابی مطرح شده است که علاوه بر توضیح و تبیین مساله محرومیت و طرد اجتماعی، نیم نگاهی نیز به مداخلات و راهبردهایی که می‌توانند روند محرومیت و طرد را معکوس سازند، داشته‌اند که در جدول زیر هر کدام از این سیاست‌ها بیان می‌‌شود (ایران‌دوست 1389: 139).

 سیاست مکان – خدمات

(وضعیت موجود در شهر تهران)

مکان و خدمات به مفهوم آباد کردن زمین جدید و تقسیم به قطعات مسکونی دارای خدمات‌‌رسانی است، هدف طرح‌های مکان – خدمات، ارائه قطعات زمین با زیرساخت‌های اساسی نظیر آب، راه‌ها و تسهیلات بهداشتی برای گروه‌های هدف بیان شده است که از طریق خرید یا اجاره به‌شرط تملیک زمین صورت می‌گیرد و غالبا همراه با وام با شرایط مناسب است.

به‌طور کلی روش مکان و خدمات شامل یک یا چند عامل است:

- محل (مکان): مکان ساخت با قطعات و تراکم مشخص و با دسترسی‌‌پذیری راه و پیاده‌‌‌راه‌ها.

- تسهیلات همگانی: تسهیلات اولیه مانند آب و تسهیلات بهداشتی و خدماتی مانند روشنایی و معابر.

توسعه افزایشی (اندک افزا) نیز که گاهی با شیوه‌های دیگر از جمله مکان و خدمات پیوند می‌‌خورد شامل روند ساخت تدریجی مسکن با توجه به توان و استطاعت فقرا است. این شیوه گاهی برای رفع کاستی‌‌های شیوه مکان و خدمات به‌مثابه شیوه‌های انعطاف‌پذیرتری بر پایه مکان و خدمات مورد توجه قرار گرفته است که همراه با ساخت، پس‌انداز را نیز در طول زمان امکان‌پذیر می‌کند. منطق این رویکرد ازآن‌روست که درحالی که درآمد تعداد زیادی از خانوارها به دلیل قرار گرفتن در حاشیه شهر دچار افت می‌شود، اما گسترش کسب‌وکار غیررسمی، سطح درآمد را افزایش می‌دهد و زمینه‌یی برای ایجاد پس‌انداز و تخصیص دادن آن به مسکن فراهم می‌شود. در این رویکرد مسوولان، مردم را ترغیب می‌کنند تا از طریق پس‌‌انداز به‌تدریج خدمات را تدارک ببینند (ایمان، 40: 1368).

 سیاست توانمندسازی

(ضرورت اجرا در شهر تهران)

در اواخر دهه 1970 یک شیوه جدید از جانب بانک جهانی و سازمان ملل متحد و موسسه بین‌المللی ایالات‌متحده (USAFD) به‌تدریج اتخاذ شد که براساس آن، دولت‌ها زمینه و تسهیلات بهبود شرایط فقرا و بی‌خانمان‌ها را شکل داده و این اجتماعات هستند که خود، راه ارتقای خود را می‌‌یابند در واقع توانمند‌‌سازی، ایجاد چارچوب‌‌های قانونی، نهادی، اقتصادی، مالی و اجتماعی برای افزایش کارایی اقتصادی و کار‌‌آمدی اجتماعی در توسعه بخش مسکن بی‌خانمان‌ها است. راهبرد توانمند‌‌سازی بر بسیج تمام امکانات بالقوه و منابع و تمام عوامل برای ایجاد مسکن برای فقرا و بی‌خانمان‌ها و بهبود شرایط زندگی این افراد تاکید دارد تا آنان شرایط زندگی خود را با توجه به اولویت‌ها و نیازهای‌شان بهبود بخشند. ارتقابخشی همراه با توانمندسازی اجتماعات محلی، رهیافتی نوین برای حل مساله فقر شهری است که دیگر مهندسی ساختمان و تنها، تزریق منابع مالی را راهگشا نمی‌‌داند، بلکه بر مهندسی اجتماعی با حمایت و تسهیل بخش عمومی و سازمان‌های غیردولتی و محلی و مشارکت فعال افراد جامعه محلی نیز، تاکید فراوان دارد (هادی‌زاده بزاز، 1382: 37).

در دهه 1980 مجموعه سیاست‌های متنوعی برای افزایش کارایی بخش مسکن اتخاذ شد که عمده‌‌ترین آنها عبارت بودند از: افزایش حقوق مالکیت، افزایش و ساماندهی تامین مالی هدفمند و عقلایی کردن یارانه‌ها، تامین زیرساخت‌‌ها، اصلاح مقررات و استانداردها، افزایش رقابت در بخش مسکن، خصوصی‌‌سازی تامین خدمات و همچنین فعال کردن بنگاه‌های طرف قرارداد کوچک‌مقیاس. راهبرد توانمند‌‌سازی در مسکن بی‌خانمان‌ها، بخشی از مباحث وسیع‌‌تر پیرامون حاکمیت (حکمروایی) خوب شهری و شفافیت و مانند آن است. شرایط حکمروایی خوب شهری به‌طور مستقیم با برنامه‌هایی ارتباط دارد که کارایی و اثربخشی بیشتری در استفاده از منابع از طریق تعدیل ساختاری مدیریت دولتی دنبال می‌کند. (ایمان، 40: 1368).

توانمند‌‌سازی در مفهوم عام خود سه جنبه کلی را در برمی‌گیرد. اول در چارچوب توانمندسازی بازار که در تبعیت از سیاست‌های نئولیبرالیسم، دخالت فعال دولت در تخصیص و تولید کالا و خدمات و کنترل برای ایجاد اشتغال و استفاده از درآمدها و یارانه‌ها برای ایجاد رقابت فراگیر و دسترسی برابر به خدمات را به همراه داشت. در اینجا کنترل برنامه‌‌ریزی برای دستیابی به اهداف توسعه در شهر و تامین منافع ملی و حمایت از مصرف‌کننده در برابر بازار مورد توجه است. دومین شکل توانمندسازی، توانمندسازی سیاسی است که دگرگونی ساختار و کارکردهای محلی را در ارتباط با بازار و اجتماع دنبال می‌کند. توانمندسازی سیاسی از راه تمرکززدایی اداری – اجرایی، دموکراتیزه کردن، اصلاح نهادی و مدیریتی، به‌کارگیری سازمان‌های غیردولتی و سازمان‌های مبتنی بر جوامع محلی و نیز برگزیدن راهبردهای توانمندسازی بازار و اجتماع، در پی رفع موانع سیاسی و اجرایی است (Burgess et al. 1997: 144) .

 نتیجه‌گیری

شهرداری تهران در سال 1391 قوانینی تغییراتی در سیاست اجرایی اسکان بی‎خانمان‌ها در شهر تهران به وجود تدوین کرد. سازمان رفاه، خدمات و مشارکت‌های اجتماعی شهرداری تهران با هدف تسریع در دسترسی به مدد‌سراها و عدم تمرکز و تجمع افراد بی‎خانمان در مدد سراهای تابعه سازمان که باعث بروز مشکلات و مسائل گوناگونی شده، راه‌اندازی اقامتگاه‎های منطقه‎ای با ظرفیت محدود و بر اساس استاندارد‎های اولیه را در دستور کار خود قرارداد. با اعلام سیاست‌های جدید سازمان رفاه، نام این مراکز به «مددسرا» تغییر یافت. احداث مددسرا در واقع همان اجرای سیاست مکان – خدمت است که دارای نقاط قوت و ضعفی است و نیاز به بررسی و مطالعه دقیق آن است. با نگاهی به عملکرد مدد‌سراها در شهر تهران، می‌توان گفت این مدد سراها صرفا به ارائه خدمات محدودی همچون، سرپناه، تغذیه، لباس گرم و خدمات پزشکی مختصری به مددجویان هنگام شب می‌پردازند؛ که این امر با توجه به اثرات مثبت در کوتاه‌مدت، موجب تداوم بی‌خانمانی در بلندمدت و حتی افزایش آن نیز می‌شود.

احداث مددسرا در صورتی که بر مبنای استانداردها و با هدف توانمندسازی افراد بی‌خانمان احداث شود می‌تواند در بهبود سبک زندگی و افزایش امید به زندگی آنان نقش مهمی داشته باشد؛ اما احداث آن بدون امورات حمایتی دیگر نمی‌تواند به‌تنهایی در تغییر بنیادین زندگی و سبک زندگی آنان موثر باشد. مهم‌ترین مشکلات بی‌خانمان‌های سطح شهر تهران پدیده فقر و مشکلات اقتصادی، اعتیاد، مصرف موادمخدر، فاقد سرپناه بودن بیماران روانی طردشده از سوی خانواده مشکلات خانوادگی، عدم ثبات در وضعیت زندگی، مسکن، مشکلات ناشی از یافتن شغل مناسب مهاجرت‌های بی‌رویه افرادی که به جهت کار و شغل به تهران سفر می‌کنند ولی اعتیاد یکی از ویژگی‌های مشخص و بارز بسیاری از کارتن‌خواب‌هاست.

پدیده اعتیاد آن‌قدر با کارتن‌خوابی عجین است که بر اساس عقاید قالبی موجود، کارتن‌خواب‌ها، معتادهایی هستند که از خانواده و دوستان خود طرد شده و به‌ناچار در خیابان‌ها پرسه می‌زنند و برای تامین هزینه مصرف خود به گدایی مشغولند؛ اما در واقع رابطه میان اعتیاد و بی‌خانمانی پیچیده‌تر از این است؛ زیرا اولا کارتن‌خواب‌هایی وجود دارند که معتاد نیستند و دوم در مواردی برخی کارتن‌خواب‌ها پس از بی‌خانمانی نوع اعتیادشان و مواد مخدر مصرفی‌شان تغییر کرده است. برای برخی افراد، اعتیاد شدید عامل طرد از خانواده و اجتماعی و درنهایت بی‌خانمانی است، اما برای برخی دیگر اعتیاد به مواد محصول بی‌خانمانی بوده و باعث تداوم آن شده است. در حقیقت کارتن‌خوابی و اعتیاد در موارد زیادی یکدیگر را تشدید می‌کنند و فرد را تا سرحد مرگ پیش می‌رانند. طرد از خانواده به سبب مصرف مواد مخدر یکی از شایع‌ترین موارد در میان کارتن‌خواب‌های معتاد است. همچنین اعتیاد خود می‌تواند عامل جرایم متعدد باشد، زیرا فرد معتاد برای به دست آوردن مواد در شرایط نیاز حاد، دست به هر عمل غیرقانونی می‌زند. در برخی موارد فرد معتاد دست به فروش وسایل منزل زده و رفتار وی به‌طورکلی از کنترل سایر اعضا خارج می‌شود نکته مهمی که از مطالب فوق برداشت می‌شود این است که در مدد سراها باید تاکید خاصی بر همزمان بودن درمان دارویی و درمان روانی ـ اجتماعی معتاد، انجام شود. بخشی از حمایت‌های اجتماعی شامل سم‌زدایی، خدمات حوزه پزشکی و دارویی و بخش دیگر هم‌زمان با مرحله اول درمان‌، شامل ارائه خدمات اجتماعی برای فرد در حال بهبودی می‌شود.

با توجه به اینکه بیماری اعتیاد به حمایت بیشتری نسبت به بیماری‌های جسمی نیاز دارد علاوه بر دریافت خدمات درمانی و دارویی، فرآیند حمایت‌های اجتماعی و روانی از فرد معتاد، باید بر خانواده‌ و اطرافیان او نیز تمرکز یابد، خدمات روانی و اجتماعی باید از ابتدای روند درمان همراه با درمان دارویی شروع شود زیرا عدم توجه به این بعد زمینه مصرف دوباره موادمخدر را فراهم می‌کند. حمایت اجتماعی شامل ابعاد روانی، درمانی و اجتماعی می‌شود درباره بعد اجتماعی آن، بیمه، حمایت مالی و پذیرش افراد در جامعه برخی ابعاد حمایت از معتادان در حال بهبود را تشکیل می‌دهند که توجه به این موارد در کمک به درمان معتاد اهمیت بسیاری دارد. همچنین برخی برداشت‌های غلط جامعه باعث می‌شود که حمایت اجتماعی کمتری نسبت به معتاد به عمل‌ آید که بخشی از حمایت‌های اجتماعی برای بازتوانی معتاد در جامعه تمرکز یافته است.

حمایت‌های اجتماعی باید از طرف همه اقشار جامعه و نهادها و مسوولان ذی‌ربط انجام شود تا تاثیرگذار باشد و موجب نشود که افراد آسیب‌دیده احساس ناکامی و ناامیدی مضاعف کنند. نکته دیگر در زمینه مددسرا، افزایش سلامت جسمی و روانی و جلوگیری از مرگ‌ومیر افراد بی‌خانمان است. در مددسرا بی‌خانمان‌ها و مددجویان در زمینه مهارت‌های درمانی که بحث مهارت زندگی، ارتباط سالم داشتن تزریقات سالم، آموزش پیگیری از ایدز، هپاتیت و سایر بیماری‌های مقاربتی و ارتباطی است، آموزش داده نمی‌شوند.

اسکان افراد بی‌خانمان در مددسرا از یک طرف باعث دور شدن آنها از محیط تنش‌زا و ناخوشایند و در مواردی جرم خیز می‌شود و از طرف دیگر باید سیاست اندیشیده شود که باعث افزایش اعتماد به نفس و امید در آنها برای بازگشت دوباره به زندگی شود. عدم در نظر گرفتن فضا برای زنان و کودکان در مدد سراها یک مشکل دیگری است که باید به آن توجه شود. کودکان رها یا طردشده و کودکان فراری نیز گاه به عنوان گروهی جداگانه مطرح می‌شوند؛ اما چون در بسیاری از موارد راه بازگشتی ندارند و در مدتی کوتاه به کودکان خیابانی و بی‌خانمانی تبدیل می‌شوند، ذیل مفهوم کودکان خیابانی طبقه‌بندی می‌شوند. از سوی دیگر مشاغل پست و تحقیر روزانه که این کودکان با آنها مواجه می‌شوند، سلامت جسمانی و روانی و اجتماعی آنان را در معرض خطرات جدی قرار می‌دهد. این کودکان اغلب در معرض استرس و عصبانیت قرار دارند و به شکل مستمر مورد اهانت، توهین و تحقیر دیگران قرار می‌گیرند. کودکان خیابانی و بی‌خانمان با واقعیت تلخ جدایی از خانواده و خطر از دست دادن امکانات اساسی همچون بهداشت و آموزش مواجه‌اند. مشکلات و معضلات بهداشتی و روانی که این کودکان به دلیل غیاب والدین خود با آن مواجهند یکی از اساسی‌ترین معضلات این کودکان است. کودکان خیابانی با فقر شدید و تجربه خطرهایی مواجهند که اثر مخربی بر سلامت آنها دارد. آنها با گرسنگی و تغذیه نامناسب، مشکلات بهداشتی، بیماری، حفظ سلامت روانی، تاخیرهای تحولی، مشکلات روان‌شناختی و عدم پیشرفت تحصیلی مواجهند؛ بنابراین حمایت‌های حساس و همه‌جانبه و برنامه‌ریزی‌های کارشناسی شده برای کودکان بی‌خانمان باید انجام شود.

منبع: شمس