درس‌هایی که باید بیاموزیم

۱۳۹۶/۱۰/۰۲ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۱۳۳۸۹

زلزله 5.2ریشتری تهران در چهارشنبه شب فقط 10 ثانیه طول کشید. این 10ثانیه رویدادهای بسیار مهمی را برای کشور ثبت کرد. اتفاقاتی که پس از 10 ثانیه روی داد، می‌تواند برای دولتمردان و حاکمیت به مثابه سال‌ها تجربه‌یی باشد که امکان اندوختن آن نه در گذشته وجود داشت و بعید به نظر می‌رسد که در آینده هم به وجود بیاید. در اصل دولت برای کسب چنین تجربه‌یی ‌باید مانوری را به اجرا در می‌آورد و میلیاردها تومان برای پایتخت خرج می‌کرد تا متوجه «نقص»‌های خدماتی و اداره شرایط بحرانی مانند بروز زلزله شود. ولی تبعات آن 10 ثانیه توانست بسیاری از «نقص»‌های مدیریت بحران را برای دولت و حاکمیت بروز دهد.

زلزله‌یی که در تهران آمد چندین حادثه را همراه خود آورد. شاید نخستین کلید این حادثه را رییس مرکز زلزله‌نگاری کشور زد. او حدود نیم ساعت پس از این حادثه به مردم توصیه کرد که در منازل خود نمانند و به فضای آزاد بروند زیرا معلوم نیست که زلزله 5.2 ریشتری زلزله اصلی باشد. مردم که تجربه 40 روز پیش زلزله کرمانشاه را داشتند – اول زلزله‌یی با 4.4ریشتر آمد و بعد از 40 دقیقه زلزله 7.3ریشتری آمد – سریعا از خانه‌های خود بیرون آمدند و ترجیح دادند که 6 ساعت بعدی را در آن هوای آلوده تهران به سر برند تا در منازل خود باشند.

گزارش‌ها حاکی است که صدها هزار نفر در شهرهای تهران، استان البرز و قم آن شب را در خیابان‌ها به سر بردند و صدها هزار نفر هم تهران را به مقصد عمدتا شهرهای شمالی تهران ترک گفتند به‌طوری که خروجی‌های تهران قفل شد. البته این تنها وجه ماجرا نبود و وجه دیگر آن را می‌توان در مصرف بنزین دانست.

گزارش شرکت ملی پخش فرآورده‌های نفتی نشان داد که از ساعت 12 نیمه شب چهارشنبه تا ساعت 12 ظهر روز پنج‌شنبه خرید بنزین در تهران به 15میلیون لیتر رسید که معادل خرید یک شبانه‌روز 24ساعت بود. اینها در واقع مقدمه‌یی بود برای درس گرفتن از یک بحران، بحرانی که هر لحظه امکان تکرار آن می‌رود و هیچ کس نمی‌تواند به‌طور قطعی زمان وقوع آن را پیش‌بینی کند.

زلزله چهارشنبه شب حدود 16درصد جمعیت کشور را در برگرفت. تهران با 8میلیون نفر، استان البرز با 3 میلیون نفر و استان قم با 1.2 میلیون نفر. خود تهران به تنهایی معادل 10درصد کشور است اما امکاناتی که برای مقابله با بروز بحران برای آن در نظر گرفته‌اند به مراتب برای مقابله با «مینی بحران» هم نیست چه برسد به بحران اصلی.

برای مثال زمانی که استاندار تهران در روز پنج‌شنبه در استودیوی صدا و سیما حاضر شد تا به تبیین ماجرا بپردازد، وقتی از او سوال شد که در صورت بروز حادثه برای اسکان مردم تهران چه تمهیداتی در نظر گرفته‌اید از دادن چادر و... صحبت کرد. این در حالی است که برای زلزله سرپل ذهاب که 40 روز از آن گذشته و 33 هزار نفر را تحت تاثیر قرار داده هنوز دادن کانکس‌های آنها تکمیل نشده و حدود یک هفته هم طول کشید تا چادر برای اسکان مردم آنجا داده شد. حال برای جمعیت 8 میلیونی تهران چه تمهیداتی دیده شده؟ به نظر با توجه به امکاناتی که وجود دارد بعید به نظر می‌آید که تمهیداتی دیده شده باشد. وقتی تعداد سوله‌های مدیریت بحران برای هر 100هزار نفر یک سوله باشد، ‌وقتی برای هر 47هزار نفر تهرانی یک آمبولانس اورژانس وجود دارد در حالی که باید در حالت عادی و غیراضطراری برای هر 10هزار نفر یک آمبولانس باشد، وقتی 49درصد بیمارستان‌های تهران در حالت عادی هم نمی‌توانند جوابگوی بیماران اورژانسی باشند چه انتظاری می‌توان از حالت‌های اضطراری داشت؟ (گزارش‌های صفحات 21 و 31 را بخوانید)

زلزله چهارشنبه شب تمام نقص‌ها را بروز و مهم‌تر از آن  نشان داد که مدیریت بحران چه ضعف‌هایی دارد و یک حقیقت مهم‌تر دیگری هم نشان داد و آن اینکه تهران دیگر نه می‌تواند جمعیت اضافی را در خود هضم کند و نه می‌تواند پایتخت باشد و دولتمردان و حاکمیت بهتر است تا هر چه دیر نشده سریع به فکر «انتقال» آن باشند.