فکت شیت روابط کهن
بهاره مهاجری
معاون سردبیر
27 فوریه سال 1848میلادی در کشور انگلستان جزوه 23صفحهیی به زبان آلمانی منتشر شد که مژده تفکر نوینی را میداد. این جزوه که در قالب یک بیانیه بود را دو جوان آلمانی به تحریر درآورده بودند که امیدوار بودند جهان نوینی را میسازند. 170سال از انتشار مانیفست کمونیست که کارل مارکس و فریدریش انگلس نوشته بودند، میگذرد. این مانیفست با بیانی شیوا که بدون شک از عهده مارکس برمیآمد، پیشبینی کرده بود که «تمام مناسبات اجتماعی کهنه و زنگار گرفته... که قرنها مهر تقدیس بر آنها خورده فرو میپاشند و مناسبات تازه پدید میآیند» یا آنکه «سلاحی که بورژوازی، فئودالیسم را با آن سرنگون کرد، اکنون متوجه خود بورژوازی است» و نیز «بورژوازی نه تنها سلاحی را که برایش مرگ میآورد، ساخته بلکه کسانی را که این سلاح را علیه او به کار خواهند برد یعنی کارگران امروزی یا پرولترها را نیز پدید آورده است» مارکس که در زمان نوشتن این مانیفست 30 سال عمر داشت، حدود دو هفته پیش 200 امین سالگرد تولد او جشن گرفته شد. نقش مارکس و یار باوفایش انگلس در تحول اقتصاد سیاسی نوین جهان انکارناپذیر است. کاهش ساعات کار هفتگی، تعطیلات آخر هفته، سندیکاهای کارگری و درخواستهای سندیکایی فقط بخشی از ایدههای او بود که در عمل پیاده شد. اقتصاددانان بزرگ جهان معتقدند که علم نوین اقتصاد مدیون سه شخصیت است: آدام اسمیت، کارل مارکس و جان مینارد کینز که خاستگاه ایده هر سه نفر انگلستان است. اگر سری به کتابخانه بریتانیا در لندن بزنید هنوز صندلی که کارل مارکس روی آن نشسته بود و کتاب «سرمایه» را مینوشت، میتوانید با پرداخت 5 پوند ببینید. این افراد غولهای اندیشه نوین اقتصاد و سیاست جهان هستند.
اگر ایدههای مارکس نتوانست به دلیل به سر عقل آمدن سرمایه داری کاملا تحقق یابد اما یک نکته را به درستی فهمید و آن اینکه تمام مناسبات اجتماعی کهنه و زنگار گرفته فرو میپاشند و مناسبات تازه پدید میآیند. در واقع ذات سرمایهداری و در کل هر سیستم اقتصادی چنین است که تضاد را در خود میپروراند. پدیدهیی که هم اکنون در مناسبات اقتصادی خود شاهد آن هستیم. در حال حاضر اقتصاد ایران به دلایل مختلف دچار یک «غلیان» شده است. بخش عمدهیی از این «غلیان» شاید بیرونی باشد اما بخش دیگر آن مربوط به روابط و سیاستهای کهنهیی است که متاسفانه در طول سالیان گذشته با وجود هشدارهای کارشناسان و دلسوزان وقعی به آن نهاده نشد. این روابط کهنه عملا نه تنها سبب اختلال بسیاری از سیاستگذاریها بلکه باعث شد که تصمیمگیریها در زمانه خود قاعدهمند و متناسب با شرایط داخلی و بیرونی نباشد. نخستین رابطه کهنهیی که هشدار داده شد، انتخاب سیاستگذاران اقتصادی بود که مناسب شرایط اقتصادی پسابرجام و نیز «دولت فعلی امریکا» نبودند. واقعیت آن است که یک سال و نیم پیش وقتی ترامپ روی کار آمد، تقریبا همه میدانستند که او از برجام خارج میشود؛ بنابراین خروج این کشور با توجه به فراگیر بودن ارز رایج (دلار) و قدرت بلامنازع اقتصادی آن میتواند اقتصاد را دچار چالش کند، از اینرو عرصه اقتصادی کشور افرادی را برای سیاستگذاری اقتصادی میطلبید که بتوانند این هجمههای اقتصادی که آثارش را در اواخر سال گذشته و امسال دیدیم، پیشبینی و در مقابل آن سیاستگذاری کنند.
دومین رابطه کهنه، قوانین و مقرراتی است که متاسفانه طی سالیان متمادی با شرایط نوین اقتصادی همسان نیست. اصلاح قانون تجارت با توجه به ظهور استارتآپها، اصلاح قوانین بانکی با توجه به شرایط نوین سیاستهای بانکی در جهان از موضوعات مهمی است که باید به آن پرداخته شود. قائم مقام فراهانی در کتاب منشات خود موضوعی را طرح میکند که شکل دیگری از همان «مناسبات کهنه اجتماعی» کارل مارکس است. او مینویسد: «بساط کهنه را برچینید و طرحی نو در اندازید» به نظر میرسد زمان طرح نو واقعا فرارسیده که اگر دیرتر جنبیده شود، شاید دیگر کفاف نکند.