بهشت خشک شده
ریحانه جاویدی|
نه خبری از خروش کارون است و نه پیچ و خم مارون ردی از آب را در خود دارد. کرخه و زهره نیمه جان و بیرمق ماندهاند. مرگ طبیعت جلگه خوزستان را در هم میشکند؛ جلگهیی که میزبان طبیعی و خدادادی این رودها بود، همواره وابسته به آبگیرهای فصلی و سیلابها و سیراب شدن علفزارها بوده است و تا زمانی که آب بود و علف بود خبری از ریزگرد در دشتها و آبگیرهای فصلی نبود.
آب سالی یک یا چند بار در دشتهای وسیع خوزستان حتی با عمق چند سانتیمتر گسترده میشد، آن قدر که از اهواز به سمت جنوب خوزستان، تمام زمین پوشیده از آب میشد. این مناطق نه تالاب و هور بلکه آبگیر فصلی و علفزار بود که امروز دیگر وجود ندارند و این پاسخ معمای ریزگردهای داخلی خوزستان است. دردی که چندین سال است به جان خوزستان افتاده، آسمانش را تیره و تار میکند و را نفس کشیدن را بر مردم میبندد، تنها یک درمان دارد، پادزهرش تنها آب است و بس. کارون زمانی سالانه بیش از ۳۰ میلیارد مترمکعب آورد آب به خوزستان داشت. آبی که شریان حیات بود و به زمینهای کشاورزی جان میداد اما امروز نه آب هست و نه چیزی از زمینهای کشاورزی باقی مانده است. پرویز کردوانی پدر علم کویرشناسی ایران معتقد است از وقتی کشاورزی در خوزستان جان داد، ریزگردها قد علم کردند، ریزگردهایی که چون آغشته به کود شیمیایی هستند، سرطان را با خود حمل کرده و بذرش را در جان خوزستان رها میکنند. از طرف دیگر با حفر چاههای عمیق و نیمه عمیق غیرمجاز آب به غارت رفت و خوزستان به خشکی نشست. در خوزستان همه چیز به یک واژه ختم میشود و آن آب است. کردوانی میگوید: «وقتی در زمین زراعی، کشت نکنیم مشکل به وجود میآید، ریزگرد تولید میشود. این ریزگردهایی هم که بلند میشود اغلب سرطان زا هستند. چون به زمینهای زراعی، کودهای ازت و فسفات دادهاند. ابتدا که میخواهند در زمین کشت کنند کود فسفات میدهند و در طول کشت کود ازت به زمین میدهند. حدود ۷۰درصد کود فسفات در زمین میماند و ۳۰درصد آن توسط گیاه جذب میشود. زمینهای ما از کود فسفات اشباع هستند. وقتی زمین خشک میشود و ریزگرد بلند میشود این فسفاتها هستند که راه میافتند. فسفاتها نیز سرطانزا هستند.» البته از نظر او رها شدن زمینهای کشاورزی تنها عامل بحران ریزگرد در خوزستان نیست، بلکه نفت هم بلای جان شده، او درباره این موضوع افزود: «یک عامل دیگر هم چاههای نفتی است که در خوزستان حفر میکنند. یک بخش از ریزگردها مربوط به گازهایی که در در لولهها و فلرهای گاز آتش میزنند. آن بالا مثل دوده بخاری است. آن هم به ریزگرد تبدیل میشود. مثل ریزگردی که از ماشینها و در ترافیک ایجاد میشود.»
کارون مقصر نیست
پرویز کردوانی معتقد است از بستر رود کارون، ریزگرد بلند نمیشود، چرا که بستر آن ریگ است. او بیان کرد: «وقتی رودخانه خشک شود بیابان درست نمیکند. پایین دست سدهایی هم که ساختهاند ریگ و شن و ماسه است. با این کار بیابان ایجاد نمیشود. در خوزستان ریزگرد داریم ولی همراه است با شرجی و خاموش شدن برق و نداشتن آب. در استان خوزستان، چاههای آب زیادی تاسیس کردهاند. در دشتها نیز چاههای زیادی ایجاد کردهاند.
به همین دلیل سطح آب پایین رفته است و دشتها خشک شدهاند. قبلا در استان خورستان، چاه وجود نداشت. یکسوم آب ایران به خوزستان میریخت. آب رودخانههای کارون، کرخه، دز، جراحی و زهره به خورستان میریخت. در سال ۱۳۷۲ این قدر آب کارون زیاد بود که خیابانهای اهواز زیر آب رفته بود. در سالهای اخیر چاه ایجاد کردهاند. وقتی چاه میزنند باعث میشود دشتها خشک شود. یکی از پیامدهای تاسیس چاه این است که پوشش گیاهی را خشک میکند و باعث بیابانزایی میشود. پس یکی از علل بروز ریزگرد، تاسیس چاه است. حدود ۲۷۰ دشت را به عنوان دشت ممنوعه اعلام کردهاند. یعنی کسی حق ندارد برای کشاورزی چاه بزند ولی برای مصرف شهر و روستا میگذارند. قبلا از چاه نیمه عمیق استفاده میکردند ولی بعدا گفتند بیشتر آب میخواهیم. چاهها از نیمه عمیق به عمیق تبدیل شد و در حقیقت آب را غارت کردند.»
صنایع آببر، خوزستان را خشکاند
از طرف دیگر برخی کارشناسان دلایل دیگری را برای وقوع بحران ریزگرد در خوزستان مطرح میکنند، از تغییرات اقلیمی تا استقرار صنایع آببر در این استان.
کرامت حافظی فعال محیط زیست درباره این موضوع میگوید: «امروز به علت تغییرات اقلیم شدید بارشها در زاگرس مرکزی در استان چهارمحال و بختیاری بسیار کم شده است و این استان حالا جزو 10 استان خشک کشور به حساب میآید. کارونی که زمانی ۳۰ تا ۴۰ میلیارد متر مکعب آورد آب به خوزستان داشت حالا سالانه حدود ۵ تا ۱۰ میلیارد متر مکعب آورد دارد که این به خودی خود فاجعهیی است. حالا در چنین شرایطی به جای صورت دادن اقدامات عقلانی و منطقی با انتقال آب کمر به تشدید این بحران بستهایم. آن هم انتقال آب برای مصرف غیرشرب. دهها و صدها کارخانه و کارگاه آببر در سالهای اخیر در فلات مرکزی تاسیس شدهاند و فهرست بلندبالایی در صف افتتاح هستند. اقداماتی که بر برنامه انتقال آب از سرشاخههای کارون آن هم در اوج بیآبی منطقه استوار است.»
او افزود: «بزرگترین کارخانههای آببر خاورمیانه از فولاد تا پتروشیمی در اصفهان و یزد و کرمان با تکیه بر آب سرشاخههای کارون شکل گرفته و در حال گسترش هستند، بهطوری که هفتمین مورد انتقال آب سرشاخههای کارون یعنی اجرای طرح تونل سوم کوهرنگ با هزینه صنایع فولاد اصفهان هماکنون در اوج بیآبی کارون در حال انجام است. آن هم در حالی که مسوولان فولاد اصفهان اعلام میکنند فولاد اصفهان تاکنون هرگز منفعت اقتصادی نداشته و قیمت فروش محصولات فولادی همواره کمتر از هزینه تولید بوده چرا که هزینه تولید با آب انتقالی بین حوضهیی بسیار بالاست.»
حافظی بیان کرد: «اما موضوع دیگر این است که در سالهای اخیر زاگرس مرکزی کمآبتر از همیشه شده هر ساله تولید آب در آن کاهش مییابد. بهطوری که نه سهم کارون را تامین میکند و نه از پروژههای انتقال آب دردی دوا میکند.
همین سبب شده تونلهای انتقال آب بسیار کمتر از ظرفیت شان تولید آب داشته باشند و تجربهیی شکستخورده به حساب بیایند. کارون امروز با آوردی که به شدت کاهش یافته به جویی نحیف بدل شده که حتی توان راه یافتن به دریا را هم ندارد و حالا این آب دریا است که وارد مسیر کارون میشود، بهطوری که مسیر کارون در خرمشهر و بهمنشیر که از انشعابات کارون است امروز از آب دریا پر است: آب شوری که نه قابل شرب است نه قابل استحمام و نه مناسب کشاورزی.»