باد شرق، باد غرب

۱۳۹۷/۰۴/۲۶ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۲۵۶۲۹

بهاره مهاجری| معاون سردبیر|

استراتژی جمهوری اسلامی ایران در قبال تشدید تحریم‌ها چیست؟ از زمانی که خروج ترامپ از برجام قطعی شد، بسیاری از کارشناسان این پرسش را مطرح کردند و عده زیادی درصدد ارائه راهکارهای مقابله با تحریم‌ها  برآمدند.

در این حال، پس از برگزاری نشست پارلمان اروپا و تصویب بسته ضدتحریم امریکایی که مطلوب ایران نبود و البته مورد نقد رییس‌جمهوری ایران هم قرار گرفت، صدای دوباره‌یی از میان برخی جناح‌های سیاسی برخاسته که مضمون آن «نگاه به شرق» است. «نگاه به شرق» البته نگاه جدیدی در میان دولتمردان ما نیست.

در زمانی که احمدی‌نژاد به ریاست‌جمهوری رسید، این نگاه نزد وزیر وقت امور خارجه و دستگاه دیپلماسی کشور جایگاه ویژه‌یی داشت و مورد تبلیغ زیادی واقع می‌شد. آن دوران هم ماجرای تحریم بود، هم تحریم اروپایی و هم تحریم امریکایی؛ از این رو تنها پایگاه باقی مانده، طبیعتا چین و روسیه (که همان محور شرق را تشکیل می‌دادند) بود. هرچند این مفهوم بحثی جدی‌تر را در عقبه خود می‌دید.  یکی از شعارهای انقلاب اسلامی نه شرقی، نه غربی بود و به همین دلیل نظریه نگاه به شرق با انتقادات زیادی همراه شد اما دفاع مروجین این نظریه مبتنی بر این بود که مفهوم شرق و غرب پس از فروپاشی بلوک کمونیستی تغییر اساسی کرده است. از سوی دیگر ما روند حرکت قدرت از غرب به شرق را شاهد هستیم. حجم تولید و تجارت خارجی چین و رشد اقتصادی هند مهم‌ترین نشانه‌ها از ظهور قدرت‌هایی جدید است که مفهوم سرمایه داری در غرب را هم با چالش روبه‌رو کرده است. الگوی اقتصادی این کشورها با الگوهایی که بنیان‌های امریکا به عنوان نماد اصلی غرب بر آن بنا شده است، تفاوت جدی دارد اما سوال اساسی این است، آیا در شرایط امروز (نه 20 سال بعد) می‌توان بر اساس پتانسیل‌های شرق نظریه نگاه به شرق را به عنوان استراتژی ضدتحریم ایران مطرح کرد و اصولا چنین ظرفیتی از سوی شرق وجود دارد که اگر دارد در اختیار ایران قرار می‌گیرد؟

در حال حاضر هم که ضرورت تقویت نگاه به شرق مطرح می‌شود، محور مورد نظر ایران، همان چین و روسیه است به اضافه هند. اما پرسش اصلی آن است که سه کشور قادرند چه تحولی در زمان اعمال تحریم‌ها علیه ایران به وجود آورند؛ تحریم‌هایی که دیگر اروپا در آن مشارکت ندارد و منحصر به ایالات‌متحده امریکا است. بحث قدرت شرق را باید از دو جنبه بررسی کرد که با آن بتوان مساله توان استفاده از این قدرت برای جلوگیری از تحریم‌ها را مطرح کرد. یک جنبه مساله قدرت سیاسی است و دیگری قدرت اقتصادی. منظور از قدرت سیاسی، قدرتی است که با آن بتواند اعمال زور کند و منظور از قدرت اقتصادی، قدرتی است که با آن بتواند مقرره‌سازی بکند. شناخت این قدرت می‌تواند دولتمردان و سیاست‌گذاران را در تشخیص منافع اقتصادی و سیاسی رهنمون سازد. تفاوت شرق با غرب نیز شاید در همین باشد. کشورهایی مانند چین و هند هر چند دارای تولید ناخالص داخلی بالا هستند، اما هنوز قدرت تاثیرگذاری با استفاده از توان اقتصادی خود را ندارند؛ قدرتی که بتوانند با آن مقررات یا Regulation در سطح بین‌المللی درست کنند، ابزاری که بتوانند در مقابل خواسته‌های ناحق کشوری مانند امریکا بایستند (کاری که دست‌کم اتحادیه اروپا این روزها با قانون انسداد خود درصدد آن است). در ارزیابی محور شرق، قدرت اقتصادی چین را می‌توان در جنگ تعرفه‌ها با ایالات‌متحده امریکا دید. اگر این کشور دارای قدرت اقتصادی به مفهوم واقعی آن بود، هرگز امریکا به خود اجازه نمی‌داد که در چنین حجم بالایی بر کالاهای چینی تعرفه ببندد و چین نیز اجازه چنین برخوردی را نمی‌داد.

در ماجرای تحریم‌های سال 1390 تا 1392 شاهد آن بودیم که کشوری مانند چین یا هند جز (در برابر تحریم‌های سازمان ملل که همه اعضا موظف به اجرای آن بودند)، در مقررات تحریمی که امریکا و اروپا علیه ایران وضع کرده بودند اگر خاضع نبودند، منفعل بودند و عملا هیچ کاری نمی‌توانستند بکنند. بنابراین «نگاه به شرقی» که طرف شرقی آن حداقل در شرایط فعلی و دهه دوم قرن بیست و یکم میلادی فاقد هرگونه قدرتی باشد، حتی جرات اعتراض هم نداشته باشد و فقط دنبال معافیت بگردد، چیزی را نصیب ایران نخواهد کرد. درخصوص قدرت سیاسی هم همین پارادایم باقی است. نه چین و نه هند هیچ‌کدام نمی‌توانند در مقابل زورگویی‌های امریکا مقاومت کنند چون قدرت اعمال زور ندارند. بنابراین «نگاه به شرق» که نه قدرت اقتصادی دارد و نه قدرت سیاسی چه حاصلی برای ایران خواهد داشت؟ تجربه سال‌های 1390 تا 1392 نشان داد که چین و هند (چون فاقد قدرت اقتصادی و سیاسی به مفهوم واقعی آن هستند) به‌راحتی از کنار ایران می‌گذرند و تجربه سال‌های دور هم نشان داده که روسیه طرف مطمئنی نیست و در مقاطع بحرانی اگر پشت نکرده، هیچ‌گاه در کنار دوستان قرار نگرفته است.