سه وجه جهانی شدن بنگاهها
تعادل |
زنجیره ارزش جهانی (GVC)، پدیدهای است ناشی از جهانیشدن که در آن، هر بخش از فرآیند تولید محصول، در کشورها و نواحی مختلف صورت میگیرد و هر یک از کشورها و نواحی مختلف جهان، زنجیرهوار در بخشهایی از مراحل این فرآیند از تولید مواد اولیه و واسطهای تا طراحی و تولید محصول نهایی و سپس بازاریابی و خدمات پس از فروش آن، مشارکت میکنند. از این منظر، مشارکت عمیقتر کشورها در GVCها موجب توسعه مستمر تجارت کشورهای درون زنجیره شده و هر یک متناسب با جایگاه خود از GVCها منتفع میگردند. این انتفاع شامل توسعه باثبات صادرات، متنوعسازی و منطبقسازی محصولات صادراتی بر اساس استاندارهای جهانی، اشتغالزایی و پررنگ شدن نقش نیروی انسانی متخصص در اقتصاد، انتقال فناوری از بنگاههای فراملی به بنگاههای داخلی، بهبود پیوند بین فعالیتهای اقتصادی در داخل کشور و از همه مهمتر افزایش درآمد سرانه است. پیوستن بنگاههای کشورها به GVCها و ارتقای آنها در این زنجیره (خلق محصولات با ارزشافزوده بیشتر در زنجیره) و حفظ جایگاه خود، مستلزم شناخت ماهیت GVCها و تغییر و تحولات آنها و سیاستگذاری در سطح بنگاه، صنعت و کلان بر اساس این شناخت است. موضوع پیشرو، به قلم مهدی رضایی، عضو هیات علمی موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی، برگرفته از «گزارش توسعه زنجیره ارزش جهانی سال 2017: اندازهگیری و تحلیل تاثیر زنجیرههای ارزش جهانی بر توسعه اقتصادی» است که توسط بانک جهانی، موسسه توسعه اقتصادی و سازمان تجارت خارجی ژاپن، سازمان همکاری اقتصادی و توسعه، دانشگاه بازرگانی و اقتصاد بینالملل و سازمان تجارت جهانی تهیه شده و حاوی آخرین یافتهها راجع به تحولات GVCها و پیامدهای آن و دلالتهای توسعهای و سیاستی در این باره است. البته نتایج این پژوهش نشان میدهد، رشد سریع بهرهوری درون GVCها GVCها شکل کارایی از تولید هستند؛ اگرچه برای ماندگاری و ابقای این مزیت، جهانیشدن حداقل به جامعتر شدن در سه وجه است.
روند رو به توسعه زنجیره ارزش جهانی
اغلب ارزشافزودههای خلقشده در داخل کشورها، هنوز هم در داخل همین کشورها مصرف میشود؛ بااینحال، سهم این بخش از GDP جهانی که در داخل خود کشورها خلق شده و مصرف میشود، تا زمان بحران مالی جهانی روندی کاهشی داشته است؛ بطوریکه از سهم 85 درصدی در سال 1995 به سهم 80 درصدی در سال 2008 کاهش یافته است. انواع مختلف تجارت، سهم خود را طی این دوره افزایش دادند؛ اما بیشترین رشد سهم متعلق به GVCهای پیچیده بوده است. بطورکلی بحران مالی 9-2008 شکافی در سرمایهگذاری شرکتها ایجاد کرد؛ اما پسازآن، تجارت به وضعیت قبلی خود برگشت. نکته جالب این است که از سال 2011 به بعد، تجارت از طریق GVCها نسبت به تجارت سنتی (تجارت غیرمرتبط با زنجیره ارزش جهانی) رشد بیشتری داشته است و این اهمیت GVCها را در تجارت جهانی نشان میدهد.
سهم ارزشافزوده خالص داخلی کشورهای جهان از سال 2008 بهآرامی رشد کرده، اما نمیتوان بطور قاطع، دلیل رشد آن را بیان کرد؛ چراکه فرآیند تعمیق یکپارچگی مرتبط با GVC، روند کاهشی داشته و یا حتی روندی معکوس از خود نشان داده است. بااینحال، طی این دوره، تجارت (GVC) ترکیب ساده و پیچیده (GVC 60 تا 70 درصد از تجارت ارزشافزوده جهانی را به خود اختصاص دادهt که اهمیت GVCها را نشان میدهد. از سال 1996 تا سال 2007، ارزشافزوده در قالب GVC پیچیده، رشد سریعتری نسبت به سایر اجزای GDP داشته است؛ مخصوصا این رشد طی سالهای 2002 تا 2008 حاکی از رشد GDPها بوده است. رشد شتابان هاGVCها بلافاصله پس از پیوستن چین به سازمان تجارت جهانی رخ داد و از این لحاظ، رشد مشارکت چین در GVCها شاید یکی از علل رشد آنها بوده است. طی سالهای 8-2002 نه تنها GVCها در حال رشد بودند، بلکه نرخ رشد ارزشافزوده اسمی جهانی نیز فزونی یافت. ارزشافزوده تمامی بخشهای تولیدی، بالا بوده که این اتفاق به خاطر رشد واقعی سریع، نرخ تورم پایین و تقویت نرخ ارز سایر کشورهای دنیا در برابر دلار امریکا بوده است.
مشارکت کشورهای درحالتوسعه
در زنجیره ارزش جهانی
سرمایهگذاران در کشورهای در حالتوسعه به دنبال آن هستند تا کشورهایشان بیشتر در GVCها وارد شوند و با گذشت زمان، به سوی فعالیتهای با ارزشافزوده بیشتر حرکت میکنند. برای مشارکت بیشتر کشورهای در حالتوسعه در GVCها، مقوله منطقه جغرافیایی بسیار حائز اهمیت است. به نظر میرسد که دنیا دارای سه هاب متصلبههم برای تجارت اجزاء و قطعات هست: یکی از آنها در کشور امریکا، یکی در آسیا (چین، ژاپن و کره جنوبی) و دیگری در اتحادیه اروپا (بهخصوص آلمان) . به غیراز چین، کشورهای درحالتوسعه معمولا در پیرامون قرار دارند و با هابی که از نظر جغرافیایی به آنها نزدیکتر است، تجارت میکنند. بسیاری از مناطق درحالتوسعه، تقریبا بههیچوجه با این زنجیره مشارکت ندارند. اغلب کشورهای آفریقایی از این هابها به دورند و در بین کشورهای درحالتوسعه، بنگاههای بزرگ هستند که در شبکه جهانی تولید مشارکت میکنند؛ مثلاً در امریکای لاتین، بنگاههای کوچک بندرت با خارج از منطقه خود تجارت میکنند.
سهم هزینه هر واحد نیروی کار
در هزینه تجارت
در بیان علل مشارکت کشورهای درحالتوسعه در GVCها
میتوان دستمزدها را مهمترین عامل دانست؛ بااینکه در تمامی کشورهای درحالتوسعه، دستمزدها پایین هستند، اما تعداد کمی از کشورهای درحالتوسعه توانستهاند در GVCها مشارکت کنند. به نظر میرسد که هزینه واحد نیروی کار پایین (نسبت متوسط دستمزدهای پرداختی به (GDP عامل مهمتری نسبت به دستمزدهای پایین در این باره باشد. درواقع، هیچ ارتباط مثبتی بین هزینه نیروی کار و مشارکت در GVC وجود ندارد؛ زیرا بهرهوری نیروی کار بین کشورهای دنیا بسیار متغیر است. کشورهای دارای بهرهوری نیروی کار بالا، دارای دستمزدهای بالاتری بوده ولی در عینحال، تولیدکنندگان با هزینه پایین نیز وجود دارند. کشورهایی که در GVCها درگیرند، همگی دارای هزینه واحد نیروی کار پایین هستند، اما لزوما دستمزدهای پایینی ندارند. برعکس، گروهی از کشورها هستند که دستمزدهای بسیار پایین دارند، اما هزینه هر واحد نیروی کار آنها بالا است که اکثر کشورهای آفریقایی شامل این موضوع میشوند. در این کشورها هزینههای فزاینده تولید ازجمله هزینه هر واحد نیروی کار، سایر مزیتهای بالقوهای را که این کشورها ممکن است در مشارکت GVC از آن برخوردار شوند خنثی میکند.
مهمترین موانع کشورهای در حالتوسعه، هزینه تجارت است. امروزه، هزینههای غیرتعرفهای تجارت (کرایه، بیمه و سایر هزینههای مرتبط با امور مرزی) بسیار تاثیرگذارتر از تعرفه بر واردات در میان مراحل مختلف تولید در بین کشورها است. این هزینههای تجارت که از یک «کشور- بخش» به «کشور- بخش» دیگر متفاوت است، دارای یک بعد پولی (ارزش پولی) نیز است؛ برای مثال، حملونقل، بیمه و سایر هزینهها. بااینحال، هزینه تجارت دارای یک بعد هزینهای عمدتا نامرئی نیز است که دربرگیرنده هزینههای کسب اطلاعات، موانع غیرپولی بر سر راه تجارت (مقررات، سیاستها و چیزهایی از این قبیل) قراردادهای بیمه و فقدان حکمرانی مناسب تجاری که منجر به نااطمینانی میشود؛ خواهد بود. این دست از موانع تجاری را نمیتوان برحسب تعرفه یا معادل ارزش تعرفهای بیان کرد چون این هزینهها معمولا بسیار بیشتر از هزینههای تعرفهای هستند. در بخشهای پیچیدهتر فرآیند زنجیره ارزش، نظیر موتور خودرو، کامپیوترها و ماشینآلات، هزینه کل تجارت بیش از چهار برابر هزینههای تعرفهای است؛ اما در مقابل، در کالاهای سنتی قابلمبادله نظیر محصولات کشاورزی، مواد معدنی و چوبی، هزینههای تجارت کمتر به عنوان یک مانع محسوب میشوند؛ ضمن اینکه زیرساختهای ضعیف حملونقل، فرآیندهای پیچیده ترخیص کالا، بروکراسی و موانع قانونی همگی مانعی برای تجارت هستند، با این حال اثرات آنها در بخشهای نیازمند کالاهای سرمایهای، زیانبارتر است.هزینه این موانع برای کشورهای مختلف، متفاوت است. کشورهای دارای هزینههای بالای تجارت، قادر نخواهند بود تا در GVCها مشارکت کنند و اقلام صادراتی آنها، عمدتا کالاهای سنتی و مواد اولیه خواهد بود. کشورهای در حالتوسعه سعی میکنند تا از طریق ایجاد مناطق پردازش صادرات که دارای لجستیک بهتر و زیرساختهای ترخیص کالای سریعتر است (همچنین از طریق کاهش هزینه تعرفه بر واردات) این مشکل را حل کنند. به این دلیل، مشارکت در GVCها به تعدادی از بنگاههای واقع در مناطق پردازش صادرات محدود میشود؛ درحالی که سایر بنگاههای داخلی، مخصوصا بنگاههای کوچکی که ممکن است بخشی از عرضهکنندگان باشند، در دنیای مملو از هزینههای معاملاتی، تنها میمانند. بهترین رهیافت در این باره، بهبود زیرساختهای تجاری برای تمامی نواحی و بنگاههای اقتصادی است.
«چین» به عنوان کشوری که اصلاحات اقتصادی خود را با چهار منطقه ویژه اقتصادی که همان مناطق پردازش صادرات بود و از زیرساختهای حملونقل و ترخیص کالای مطلوبی برخوردار بودند، شروع کرد. چیزی که در این میان کمتر بیان میگردد این است که چین طی مدت کوتاهی این دست از تسهیلات را برای بیش از 30 شهر خود فراهم کرد. رقابت بین شهرهای چین به میزان اندکی آنها را قادر ساخت تا به عنوان مکانهایی با هزینه پایین تجارت و مشارکت در GVCها نمایان شوند. تحقیقات راجع به تجارت ارزشافزوده نشان داده، که سهم اصلی ارزشافزوده داخلی چین در صادرات این کشور، از ناحیه بنگاههای خصوصی داخلی است. بنگاههای خارجی در چین اغلب به صورت پردازشگر محصول صادرکنندگان آن، نقش ایفاء میکنند؛ اما گسترش موفقیتامیز چین در زنجیره ارزش، بیشتر به خاطر ارزشافزوده خلقشده از جانب بخش خصوصی این کشور بوده است.
شواهد بیشتر در مورد اهمیت کاهش هزینههای معاملاتی، مستخرج از گزارش «شاخص عملکرد لجستیک» بانک جهانی است که به این موضوع میپردازد که چه اندازه زیرساختها و بروکراسی، میتواند کالاها را از مرحله فرآیند تولید به سمت مرحله مصرف سوق دهد. شواهد نشان میدهد، یک رابطه خوب بین بهبود لجستیک و حضور در GVC وجود دارد. آنچه بسیار حائز اهمیت است این است که هیچ کشوری با لجستیک ضعیف، قادر به ایفای نقش در GVCها نیست. کشورهایی که خواهان آن هستند تا بیشتر در GVCها مشارکت کنند، واضح است که باید سیاستهای مرتبط با تسهیل تجارت و بهبود زیرساختها را مدنظر قرار دهند.
سه وجه جهانیشدن جامعتر
رشد سریع بهرهوری درون GVCها نشان میدهد GVCها
شکل کارایی از تولید هستند. بهخصوص GVCها، کشورهای در حالتوسعه را به سمت فعالیتهای جدیدی سوق میدهد که بهرهوری آنها را افزایش میدهد. اگرچه برای ماندگاری و ابقای این مزیت، جهانیشدن حداقل به جامعتر شدن در سه وجه زیر نیازمند است:
اول: در کشورهای درحالتوسعهای که عمیقاً در GVC مشارکت دارند، کمابیش تمامی جمعیت از توسعه تجارت و رشد سریع منتفع میشوند. برعکس، در کشورهای پیشرفته، منافع توسعه تجارت بینالملل و سرمایهگذاری بهاندازه زیادی به نیروی کار بامهارت بالا و صاحبان سرمایه میرسد.
دوم: ضمن اینکه GVCها بسیاری از کشورها را قادر ساخته تا مشارکت در تجارت جهانی و بهرهوری خود را بهبود دهند، بااینحال، بسیاری از کشورها و مناطق هنوز از GVCها بیروناند. البته کشورهای شرق آسیا از فرصتهای خلقشده از جهانیشدن نفع بردهاند؛ اما بطور فزایندهای باقی کشورهای بهشدت فقیر در جنوب آسیا و آفریقا متمرکزشدهاند. این کشورها میتوانند از طریق آزادسازی بیشتر تجارت و سرمایهگذاری و بهخصوص تسهیل تجاری (که زیرساختها و فرآیند انجام تجارت را با کشورهای مختلف جهان تسهیل و بهبود میبخشد) در تحقق این هدف کوشش کنند.
سوم: تمرکز بر بنگاههای کوچک و بخشهای غیررسمی است. اغلب اشتغال خلقشده در دنیا، از ناحیه بنگاههای کوچک و متوسط است؛ بطوریکه مشارکت این بنگاهها در GVC برای بیشینه کردن تاثیرات مثبت تجارت، حیاتی است. زیرساختهای ضعیف، فساد و موانع قانونی، منجر به آسیب شرکتهای کوچکتر در مقایسه با شرکتهای بزرگتر خواهد شد.
دلالتهایی برای ایران
1. روند تحولات GVCها نشان میدهد، آن دسته از کشورهایی که از سرمایه انسانی بالاتری برخوردارند، منافع بیشتری از پیوستن به این زنجیرهها کسب میکنند؛ ازاینرو سیاستگذاری ایران برای افزایش مهارت نیروی کار از طریق آموزش طبق معیارهای جهانی و پیوند بخش آموزش با فعالیتهای اقتصادی، موجب امکانپذیری مشارکت و ارتقای کشور در GVCها میشود.
2. مقوله جغرافیا در توسعه کشورها از طریق مشارکت در GVCها بسیار اهمیت دارد. این مقوله بر این امر دلالت دارد که گروه کشورهای همسایهای که بتوانند تسهیلات تجاری مابین خود را بهبود بخشند و سپس با مشارکت یکدیگر در این زنجیرهها وارد شوند، منافع بیشتری کسب خواهند کرد. ایران باید در جهت بهبود هرچه بیشتر روابط سیاسی با کشورهای همسایه و نیز بهبود زیرساختهای لجستیکی منطقهای نظیر گمرکات و زیرساختهای حملونقل، تلاش بیشتری کند. ضمن اینکه مهمترین موانع کشورهای درحالتوسعه برای مشارکت در GVCها هزینه بالای تجارت آنها است. این هزینهها شامل هزینههایی نظیر کرایه، بیمه و سایر هزینههای مرتبط با ترخیص کالا و نیز هزینههای نامرئی همچون هزینههای کسب اطلاعات و هزینههای ناشی از مقررات ناکارا و سیاستهای نادرست اقتصادی است و لذا انجام اقدامات اصلاحی در جهت بهبود زیرساختهای تجاری و کاهش هزینههای مدیریت مرزی به منظوربسترسازی امکان مشارکت هرچه بیشتر کشور در GVCها و همچنین تقویت کلیه عواملی که موجب ارتقای شاخص توانمندسازی تجاری و کارایی هرچه بیشتر بازارهای «مالی، کالایی و کار» کشور گردد، توصیه میشود.