خانوارهای کوچک آپارتمانهای نقلی
محمدعلی مهری
کارشناس ارشد شهرسازی
امروزه تغییر و اصلاح الگوی مصرف به عنوان امری بدیهی یکی از راههای دستیابی به توسعه و صرفهجویی در زمان و هزینه است. هر چند که روشهای ساختاری در تمام زمینهها به مرور زمان دستخوش تغییرات در استفاده بهینه از الگوهای مناسب و کار سازتر شده است.
اصلاح الگوی مصرف فقط مختص به کالا و خدمات نیست و در طراحی و برنامهریزی شهری میتواند اثرات مثبت و سازندهای داشته باشد. درشهرها ممکن است یک توزیع نامنظم جمعیتی وجود داشته باشد، با گذشت زمان تراکم جمعیتی در منطقه داخلی شهر که جمعیت فروانی داشت، کاهش یافته و این تعداد جمعیت به نواحی حاشیهای کشیده شد و به تفسیری شهرها خود را به طرف خارج گسترش دادند. در محلات مرفه نشین به علت گرانی مسکن و زمین گرچه جمعیت رو به فزونی است، ولی تراکم جمعیتی نسبت به مراکز شهری و حاشیهها بسیار کم و ناچیز است.
شهرسازی و ساخت مسکن ابتدا با الگوی خانههای ویلایی شهرها ایجاد شدند. به فراخور زمان با ساخت واحدها به صورت طبقاتی معمولاً تا 4 طبقه این روند ادامه داشت. اما با رشد جمعیت شهرها که عموماً با دو عامل افزایش طبیعی جمعیت شهری و مهاجرت روستا شهری اتفاق افتاد، اگر این رویه اصلاح نمیشد، باید تمام مناطق اطراف شهرها به سکنی دادن جمعیت شهرنشین اختصاص مییافت.
با تغییر الگوی زندگی شهری از خانههای ویلایی به آپارتماننشینی اصلاح الگوی مصرف در عرضه زمین و نیز کاهش در هزینههای مدیریت شهری اتفاق افتاد، گرچه رشد شهرها تغییری است که از یک نقطه شروع شده است و نقطه پایانی برای آن قابل تصور نیست، ولی با این رویکرد رشد شهرها از حالت افقی به عمودی تغییر ماهیت داد و امروزه با تراکمسازی، شهرها متحول شدهاند. در این میان، ماهیت فرهنگی شهرنشینان نیز به فراخور پیشبُرد تکنولوژی تغییر یافته است.
اما آنچه که در این برهه اثر محسوس دارد، کاهش بُعد خانوار و به دنبال آن کاهش متراژ واحدهای مسکونی برای سُکنی گزیدن است. برابر اعلام مرکز آمار هماکنون بُعد خانوار در ایران به 3/3 کاهش یافته است. با توجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی، گرانی و هزینههای نگهداری مسکن، بیشتر متقاضیان موثر مسکن نیز، متقاضی واحدهای میان متراژ یا کوچک هستند. با توجه به اصلاح الگوی مراودات و معاشرتها، همچنین کوچک کردن بعد خانوار و نهادینه شدن آن (شاید هر چند اشتباه)، این واحدها جوابگوی نیاز حجم عظیمی از جوامع شهرنشین در تمام ادوار زندگی آنها نیزخواهد بود. در این برهه که نیاز مسکن به عنوان مشکل و حتی معضلی گریبانگیر جوامع شهری خصوصاً شهرهای بزرگ شده است، برطرف کردن این مشکلات در گرو تدوین سیاستهای جدید و کارگُشا است.
راهحلهای معتبر و موثر در اصلاح ساختارهای اجتماعی و فرهنگی بر تغییرات شهری با تغییر رویکرد مناسب در ساخت واحدهای کوچکتر با مصالح سبکتر و ارزانتر بهطوری که متقاضی قادر به تأمین هزینههای خرید آن باشد از اولویتهای اساسی است.
بنابر این اگر برنامهای جامع برای سازندگان در جهت اصلاح ساختار تأمین واحدهای کوچک با کمک گرفتن از زمینهای موجود خانههای قدیمی و فرسوده سطح شهر تدوین شود، میتوان تا حدودی در رفع مشکل متقاضیان مسکن کمک کرد.
در تدوین این مدل از ساخت و ساز ضرورت دارد با توجه به پیدایش اشکال فرهنگی جدید در شهرها برخاسته از نیاز اجتماعی شهروندان و الگوپذیری از بُعد فرهنگی و شرایط اقتصادی و نیز در نظر گفتن مقاومت سازهای در این زمان که بیش از همیشه زلزله به عنوان تهدیدی جدی هر روزه با لرزه و پس لرزههای متعدد، سازهها را به لرزه در میآورد و علاوه بر به بار آوردن خسارات استرس و اثرات روانی در پی دارد.
بیشترین ناپایداری مقاومت سازهای در بافت فرسوده و حاشیه شهرها است و دلیل این ناپایداری، ابتدا بافت فرسوده به علت قدمتی که دارد اصول سازهای خیلی مد نظر نبوده است و نوع مصالح بهکار رفته معمولا ناپایدار است.
حاشیهها هم با توجه به اینکه عموما به صورت شبانه و بدون مجوزهای قانونی و با کمترین هزینهها و مصالح ناپایدار ساخته شدهاند. حاشیهها به عنوان دروازه ورودی شهرها بیشترین نقش در اسکان و مهاجرتپذیری روستاییان و مهاجران جویای کار را دارند و اغلب با بیشترین تراکم جمعیتی همواره به عنوان معضلی برای مدیریت شهری گریبانگیر شهرهای بزرگ شدهاند.