ظرفیت استراتژیک ایران برای الحاق به شانگهای
امروز مجموعه تحولات و رقابتهای استراتژیک و تلاش قطب های منطقهای قدرت به خصوص چین و هند برای حفظ دست بالا و جایگاه مسلط در این رقابت ها، ظرفیتی استراتژیک برای جمهوری اسلامی ایران ایجاده کرده به این معنا که اولا «پروژه چابهار» را از یک «پروژه ملی» به یک «پروژه آسیایی» تبدیل کرده و ثانیا عضویت یا عدم عضویت ایران در پروژه موازی بندر چابهار یعنی پروژه یا کریدور اقتصادی چین- پاکستان را به یک تمنای مهم برای محور چین – پاکستان تبدیل کرده است.
یک پژوهشگر مسائل چین وآسیا این مطلب را در یادداشتی برای سایت دیپلماسی ایرانی نوشت.
محمد زارع، نوشته است: امروز قدرتیابی چین و تلاش هند و امریکا برای مهار این فرایند میزان تعاملات متقابل سه مجموعه امنیتی شرق و جنوب شرق آسیا، جنوب آسیا و آسیای مرکزی را بیش از هر زمانی افزایش داده تا جایی که به جرات میتوان گفت که مرزهای این سه مجموعه امنیتی در حال نزدیکی و تداخل بیشتری به نسبت گذشته است و هر چه زمان به جلوتر میرود بر حجم رقابت های استراتژیک در این سه مجموعه امنیتی هم افزوده میشود.
فعال شدن تقریبا سه پروژه همزمان «گروه چهار» در مجموعه امنیتی شرق و جنوب شرق آسیا، پروژه «گوادر و چابهار» در مجموعه امنیتی جنوب آسیا و پروژه «جاده ابریشم» در مجموعه امنیتی آسیای مرکزی همه نشاندهنده آن است که اولا یک همآوردی استراتژیک در این سه مجموعه امنیتی در جریان است و سرعت آن هم در حال افزایش است و دوم اینکه بخش زیادی از سرنوشت آینده نظم آسیایی هم در حوزه اقتصادی و هم در حوزههای امنیتی به صورت کاملا مشخصی به جهت و آینده تحولات این سه مجموعه امنیتی مربوط میشود.
به بیان دیگر هر گونه تغییری که بتواند توازن قدرت در هر یک از این سه مجموعه امنیتی را دستخوش تغییر و تحول کند به صورت خودکار دو مجموعه امنیتی دیگر را نیز متاثر خواهد ساخت و با حساسیت بیشتر قطب های قدرت در منطقه روبه رو خواهد شد.
طبیعتا این مساله یک روی دیگر مغفول مانده هم خواهد داشت و آن این است که با کارت بازی و سرمایههای استراتژیکی که هر یک از این بازیگران در این سه مجموعه امنیتی دارند میتوان برخی چالش ها یا موانع موجود در روابط دو یا چندجانبه در دیگر مجموعههای امنیتی را هم به نوعی حل و فصل کرد.
امروز مجموعه این تحولات و رقابتهای استراتژیک و تلاش قطبهای منطقهای قدرت به خصوص چین و هند برای حفظ دست بالا و جایگاه مسلط در این رقابتها، ظرفیتی استراتژیک برای جمهوری اسلامی ایران ایجاده کرده به این معنا که اولا «پروژه چابهار» را از یک «پروژه ملی» به یک «پروژه آسیایی» تبدیل کرده و ثانیا عضویت یا عدم عضویت ایران در پروژه موازی بندر چابهار یعنی پروژه یا کریدور اقتصادی چین- پاکستان را به یک تمنای مهم برای محور چین – پاکستان تبدیل کرده است.
با توجه به آنچه در فوق بیان شد و همچنین با توجه به اینکه حل مسائل مربوط به هر مجموعه امنیتی به صورت خودکار به انجام انتخابهای استراتژیک در دیگر مجموعهها نیز منجر خواهد شد باید گفت که جمهوری اسلامی ایران با دو انتخاب استراتژیک مواجه است که انتخاب استراتژیک اول خود را انجام داده و زمینه را برای حضور هند در چابهار فراهم کرده و در انتخاب راهبردی دوم خود که پیوستن یا نپیوستن به کریدور اقتصادی چین – پاکستان است نیز تردید دارد.
هر چند برخی کارشناسان معتقدند که عضویت و پیوستن ایران به کریدور اقتصادی چین - پاکستان باعث تضعیف جایگاه و موقعیت چابهار خواهد شد که طبیعتا باید کارشناسان و نخبگان فنی در این زمینه بررسیهای بیشتری انجام دهند لیکن نگارنده این سطور معتقد است که اگر دستگاه تصمیمسازی و سیاستگذاری در جمهوری اسلامی ایران ما به ازای پیوستن ایران به این پروژه را (در کنار همه امتیازات و ظرفیتهایی که خود میدانند و میتوانند با چین و پاکستان مطرح کنند)، عضویت دایم ایران در سازمان همکاری شانگهای قرار دهند، یقینا هم بخش مهمی از تمایلات جمهوری اسلامی ایران محقق خواهد شد و هم تداوم و توسعه پروژه 60 میلیارد دلاری چین و پاکستان که طبیعتا اینقدر برای این دو کشور به خصوص چین ارزش دارد که تلاش کنند تا همراهی بیشتری برای عضویت دایم ایران در این سازمان انجام دهند.
آنچه در قالب مطلب فوق و قرار دادن ما به ازای عضویت دایم ایران در سازمان همکاری شانگهای در برابر پیوستن ایران به کریدور اقتصادی چین – پاکستان بیان شد ایده شخصی نویسنده است و طبیعتا جای بحث و بررسیهای بیشتر توسط اساتید و صاحبنظران امر را دارد.