ابرمیلیونرها قربانی لابیهای سیاسی خود میشوند
گروه جهان| طلا تسلیمی|
اقدام الکساندریا اوکاسیو-کورتز نماینده دموکرات در تعلیق طرح کاهش 70درصدی مالیات حاشیهای (افزایش مالیات برمبنای افزایش دستمزد) و طرح جدید مالیات بر ثروت پیشنهاد شده توسط سناتور الیزابت وارن از حزب دموکرات، با ناراحتی و نگرانی برخی از ثروتمندان و صاحبان کسبوکار همراه بوده است. بهنوشته بلومبرگ، اوکاسیو-کورتز اولین مرتبه در پاسخ به خبرنگار سیانان در رابطه با شیوه تامین هزینه برنامههایی همچون «توافق جدید سبز» به احتمال تعلیق کاهش مالیات 70درصدی اشاره کرد و گفت: افزایش مالیاتها میتواند بخشی از مشکلات را حل کند. (توافق جدید سبز یکی از چند برنامه محرک اقتصادی پیشنهادی در ایالات متحده است که اهداف رسیدگی به نابرابری اقتصادی و تغییرات آبوهوایی را توامان دنبال میکند.) پس از آن هم وارن با انتشار ویدیویی توضیح داد که طرح او برای «افزایش مالیات ابرمیلیونرها» در مدت زمانی 10 ساله حدود 3 هزار میلیارد دلار درآمد دولت را افزایش میدهد و این پول میتواند برای پرداخت هزینه برنامههایی نظیر مراقبت از کودکان جهان، توافق جدید سبز و بخشودگی بدهی دانشجویان مورد استفاده قرار بگیرد.
در شیوه تفکر مکتب اقتصاد کلان موسوم به «نظریه پولی نوین»، امکان پرداخت هزینههای برنامههایی همچون توافق جدید سبز وجود دارد و لازم نیست برای هر یک دلاری که قرار است روی یک برنامه جدید هزینه شود، «یک منبع جدید درآمدی» هم معرفی شود و چنین رویکردی در رسیدگی به بودجه دولت فدرال اشتباه است. اگرچه چنین دیدگاهی بهطور فزاینده مورد توجه محفلهای سیاسی قرار میگیرد، اما هنوز راه درازی مانده تا سیاستمداران در ترسیم نقشهراه اجرای طرحهای خود نیاز به اشاره به تامین منابع مالی را احساس نکنند.
ثروتمندان امریکایی نمیخواهند هزینه مراقبت از کودکان یا بخشودگی وام دانشجویان را بپردازند و اهمیتی هم به اجرای طرح چند هزار میلیارد دلاری «توافق جدید سبز» نمیدهند. بدینترتیب، اصرار دموکراتها بر اینکه ثروتمندان باید هزینه دستورکار پیشروانه آنها را بپردازند، نتیجه خوبی نمیدهد. اما دموکراتها در تلاش برای ساخت جهانی شکوفاتر، پاکتر و امنتر کاملا حق دارند. ری دالیو مدیرعامل میلیاردر صندوق مالی میگوید: «نابرابری به حدی شدید شده که باید آن را یک «فوریت ملی» اعلام و از طریق فرمان ریاستجمهوری به آن رسیدگی کرد.»
نگرانی عمده این است که باتوجه به نفوذ ثروتمندان بر فضای سیاسی ایالات متحده، طرح مالیات بر ثروت رای نیاورد. جهان میسوزد، زیرساختهای امریکا که اکنون در بسیاری نقاط به مثابه زیرساختهای کشورهای جهان سوم شده، در همین وضعیت ناامیدکننده میماند و اختلاف طبقاتی در جامعه امریکایی بهحدی شدید میشود که به نقطه جوش میرسد.
مشکل اینجاست که هر سیاستمداری در رسیدگی به هر مشکلی در جامعه با این پرسش مواجه میشود: «هزینه طرح از کجا تامین خواهد شد؟» این سوال را به این صورت هم میتوان تعبیر کرد: «چه کسی قرار است هزینه آن را بپردازد؟» این سوال اساسا برای این طرح شده که مباحثات معنادار درباره هر طرحی به جنگ بر سر منبع پول مورد نیاز تغییر شکل یابد. از آنجایی که هیچ یک از سیاستمداران شیوه درست پاسخ به این پرسش را نمیدانند، سعی میکنند به منابع جدید درآمدی برای دولت اشاره کنند در حالی که میتوانند بگویند در زمان تایید لایحه بودجه در کنگره، وزارت خزانهداری به فدرال رزرو درباره ایجاد یک حساب اعتباری برای طرح مربوطه دستور میدهد! یک سری مشکلات خودساخته همانند «پیگو/پرداخت به مرور زمان» هم وجود دارد که به معنای در نظر گرفتن امکان هزینه از بودجه موجود و نه خطوط اعتباری است و قانونگذاران را وادار میکند که هرگونه هزینه اضافی را از طریق مالیاتهای بالاتر یا کاهش بودجه در بخشی دیگر جبران کنند. چنین شرایطی تصویب هر طرحی را بهمراتب دشوارتر میکند.
به همین دلیل است که افرادی همچون اوکاسیو – کورتز و وارن برای تامین مالی طرحهای خود ابرثروتمندان را هدف گرفتهاند. در چنین شرایطی میتوان گفت فوق میلیاردرها قربانی لابیگریهای موفق خود در جلب حمایت سیاستمداران از بازارها میشوند. میلیاردرهای محافظهکاری همچون پیت پترسون چندین دهه گذشته را به شکایت از بدهیها و کسری بودجه دولت گذارنده و پول زیادی را صرف ترغیب سیاستمداران به رویگردانی از کسری ناشی از هزینه کردهاند.
حقیقت این است که تامین مالی توافق جدید سبز حتی با در نظر گرفتن افزایش اندک کسری بودجه به معنای دسترسی به مشاغل با درآمد بالاتر، جهانی پاکیزهتر و داراییهایی ایمنتر (اوراق قرضه وزارت خزانهداری) برای همه از جمله مالیاتدهندگان ثروتمند است.
برای رسیدگی به مساله نابرابری در جامعه سه راه وجود دارد: گزینه اول، دریافت بخش اعظم مالیاتها از ثروتمندان است که اگرچه بر بهبود کلی شرایط تاثیر چندانی ندارد، اما اندکی از سطح نابرابری میکاهد. گزینه دوم، توزیع رابینهودی است بدین معنا که مالیاتی که از ثروتمندان گرفته میشود برای سرمایهگذاری در برنامههایی برای بهبود وضعیت زندگی اقشار دیگر جامعه استفاده شود. در چنین شرایطی سطح ناامیدی بین اقشار غنی و فقیر نسبتا یکسان باقی میماند، اما از سطح نابرابری کاسته میشود. گزینه سوم، سرمایهگذاری در برنامههایی برای بهبود وضعیت قشر فقیر بدون اعمال فشار بر قشر غنی است. در چنین شرایطی هم وضعیت قشر فقیر بهبود و نابرابری کاهش مییابد و هم قشر غنی در برابر سیاستگذاریها جبهه نمیگیرند. جالب اینجاست که گزینه سوم به نفع همه و مطابق با نظریه پولی نوین است، گزینهای است که در پی نگرانی از افزایش کسری بودجه هرگز مورد توجه قرار نمیگیرد.