رایدهندگان اروپایی به چه میاندیشند
نظام سیاسی اروپایی به جای اینکه از یک جامعه انتخاباتی پایدار و قابل پیشبینی و شهروندانی تشکیل شده باشد که به احزاب سیاسی مشخص گرایش دارند، به یک میدان جنگ غیرقابل پیشبینی تبدیل شده است که در آن بطور مداوم میان گروههای مختلف اتحادهایی تشکیل میشود و از هم میپاشد. برخی گروهها توسط رهبرانی تازه کار تشکیل شدهاند و برخی دیگر توسط رهبرانی قدرتمند هدایت میشوند. در این رقابت بیرحمانه بر سر نفوذ، بسیاری به استفاده از تاکتیکهای فریب کارانه و تئوریهای توطئه برای به دست آوردن برتری گرایش دارند. از این نظر، سیاستگذاریهای اروپایی کمتر به آرمانهای دموکراسی آتنی و بیشتر به بازی تاج و تخت شبیه شده است.
در تجزیه و تحلیل نظرسنجیها درباره اینکه نگرش به نظام سیاسی در سطوح ملی و اروپایی جواب میدهد یا خیر، چهار گروه بزرگ را در میان رایدهندگان اروپایی شناسایی کردیم:
خاندان استارک (آنهایی که به سیستم ایمان دارند): این گروه همچنان باور دارد که سیستم هم در سطح ملی و هم در سطح اروپایی جواب میدهد. برای آنها، سیاست مطابق قوانین متداول میتواند عملی باشد. آنها میتوانند با رای دادن صدای خود را به گوش مسوولان برسانند و بر آینده تاثیر بگذارند. در بازی تاج و تخت خاندان استارک همچنان به هنجارها و آداب و رسوم سنتی اهمیت میداد و این در حالی بود که خاندان لنیستر و دیگر خانوادهها این قوانین را نادیده میگرفتند. (24 درصد از جامعه انتخاباتی اروپایی را تشکیل میدهند و بیشتر در آلمان، دانمارک و سوئد هستند. شماری از آنها را هم میتوان در اتریش، مجارستان و جمهوری چک یافت.)
گنجشکها: این افراد امید خود را هم به سیستمهای سیاسی ملی و هم به اتحادیه اروپا از دست دادهاند چون فکر میکنند که همه نظامهای سیاسی در هم شکستهاند و نمیتوانند هیچ نتیجه خوبی داشته باشند. از این رو، تنها راهحل از نظر آنها انقلاب است؛ یک انقلاب مردمی که جامعه را پاکسازی کند و شروعی جدید باشد. این دیدگاه گنجشک اعظم در بازی تاج و تخت است که جنبش سیاسی وارونه آن از خشونت برای درهم شکستن نخبگان فاسدی استفاده میکند که برای چندین قرن زندگی سیاسی را تحت کنترل داشتهاند. (38 درصد از جامعه انتخاباتی اروپایی را تشکیل میدهند و در فرانسه، یونان و ایتالیا قدرت دارند.)
حامیان دنریس (حامیان اروپا که از قافله عقب ماندهاند): همانند دنریس تارگرین، مادر اژدها که بردهها را آزاد میکند، این افراد هم امیدوارند که اروپاییها را از رنجهایشان در محدودیتهای کشوری از طریق دیدگاه مثبت بینالمللی آزاد کنند؛ این افراد به دنبال نجات در یک پروژه فراملیتی هستند. آنها تصور میکنند که سیستمهای ملی درهم شکستهاند و به سیستم سیاسی بروکسل به دیده درمانی برای مشکلات سیستم داخلی کشورهای خود مینگرند. (24 درصد از جامعه انتخاباتی را تشکیل میدهند و بیشترین تمرکز جمعیتی آنها در اتریش، جمهوری چک، هلند و سوئد هستند.)
مردم آزاد (ملیگراهای مخالف اروپا): این افراد فکر میکنند که اتحادیه اروپا توهمی خطرناک است که حاکمیت ملی را تضعیف میکند. آنها میخواهند حاکمیت کشورشان به آن بازگردد. به این ترتیب، آنها نیروهای آزاد مستقل به شمار میروند که به مقاومت فردی در برابر تلاشهای آرمان گرایانه برای متحد کردن بشریت یا ایجاد اتحادهای بزرگ با دیگر رهبران سیاسی ارزش مینهند. (14 درصد از رایدهندگان اروپایی را میتوان متعلق به این دسته دانست که بیشتر آنها در اتریش، دانمارک و ایتالیا هستند.)
دیپلماسی ایرانی با بیان این مطلب به نقل از شورای اروپایی در روابط خارجی افزود: بهترین ابزار برای پیش بینی چگونگی برخورد رایدهندگان با برخی از مهمترین چالشهای پیش روی اروپا میتواند همین بررسی این چهار گروه و احزابی باشد که هر یک از آنها تمایل دارد از آن حمایت کند. تفاوت اصلی آنها در این نیست که چه کسی یک اروپای باز میخواهد و چه کسی اروپای بسته را ترجیح میدهد، بلکه تفاوت بین رایدهندگانی است که فکر میکنند سیستم در هم شکسته است یا اینکه شرایط موجود اساسا جواب میدهد. در این رابطه فرانسه و دانمارک درست در نقطه مقابل یکدیگر قرار دارند؛ 69 درصد شرکتکنندگان در نظرسنجی از فرانسه بر این عقیدهاند که سیستم ملی و اروپایی هر دو در هم شکستهاند اما 55 درصد شرکتکنندگان دانمارکی باور دارند که هر دو سیستم به خوبی کار میکنند. شرایط بهشدت رنگ و بوی محلی دارد و لزوما به تغییر علیه احزاب جریان اصلی نمیانجامد. در کشورهایی که ضد اروپاییها قدرت را در دست دارند، خودشان وضعیت موجود به شمار میروند؛ اما نفوذ آنها بیشتر در کشورهایی است که در آن اپوزیسیون به شمار میروند. به هر حال، درس کلیدی این مطالعات این است که موفقیت در این انتخابات به توانایی فردی در معرفی خود به عنوان یک عنصر تغییردهنده بستگی دارد. همهچیز به پیشنهاد موضعی خود در ارتباط با مسائلی مربوط میشود که برای مردم اهمیت دارد. اما مسالهای که به همان اندازه مهم است این است که رایدهندگان اعتماد کنند که سیاستمداران توانایی ایجاد چنین تغییراتی را دارند.
اکنون که احزاب سیاسی اروپا کمپین برای انتخابات پارلمان اروپایی را آغاز کردهاند، به نظر میرسد که استراتژیهای خود را بر مبنای درسهای گرفته شده از رایگیریهای اخیری که شاهد بودهاند، برگزیت، ترامپ، ویکتور اوربان و امانوئل ماکرون انتظارات خود و نخبگان را تغییر دادهاند.
در نتیجه، چند تفکر گمراهکننده درباره شکل سیاستگذاری اروپایی به موضوع اصلی مناظرات تبدیل شده است. اولین افسانه این است که این انتخابات سقوط به سیاستهای قبیلهای خواهد بود. دومین افسانه این است که تقسیم بدنی قدیم چپ و راست جای خود را به تقسیمبندی بین طرفداران اروپا و ملی گرایان یا طرفداران اروپای باز یا بسته میدهد. افسانه سوم این است که انتخابات پارلمان اروپایی به مثابه یک همه پرسی درباره مهاجرت است. اما واقعیت این است که مجموعهای از مسائل بطور همزمان در ذهن رایدهندگان میچرخد.
بنن، اوربان و متئو سالئینی رهبر حزب لیگ همگی سعی کردند انتخابات را به یک همه پرسی درباره مهاجرت تبدیل و با حامیان تمامیت ارضی یک ائتلاف تشکیل دهند و اتحادیه اروپا را از داخل فرو بپاشانند. آنها بر این باورند که بحران مهاجرتی سال 2015 اتحادیه اروپا فضای سیاسی منطقه را تغییر داده و آغاز یک تغییر اساسی و دایمی بوده و احزاب جریان اصلی را در موضع دفاعی قرار داده و به موضوع اصلی دل نگرانی اروپاییها درباره هویت تبدیل گشته است.
اما یافتههای این تحقیقات نشان میدهد که جهان سال 2019 کاملا متفاوت از سال 2015 است. در این نظرسنجی از رایدهندگان پرسیده شد که بزرگترین تهدیدها برای اتحادیه اروپا را چه چیزهایی میدانند و چه مسائلی بیشترین نگرانی را در آنها ایجاد میکند و چه نتیجهای را برای انتخابات خوب میدانند؟ به سه دلیل کمپین «قلعه اتحادیه اروپا» در این انتخابات یک استراتژی برنده به شمار نمیرود.
اول اینکه مهاجرت یک مساله تعیینکننده نیست. تحقیقات نشان میدهد که اکثریت مردم در هر یک از کشورهایی که نظرسنجی در آنها برگزار شده، مهاجرات را مشکل اول یا دوم پیش روی کشور خود نمیدانند. مجارستان تنها کشوری است که هنوز در آن مهاجرت تهدید اصلی برای اتحادیه اروپا انگاشته میشود. باتوجه به جریان مداوم تبلیغاتی که اوربان در رسانههای تحت کنترل خود به راه انداخته بود، این مساله چندان جای تعجب ندارد. اما در همه 14 کشور دیگر اروپایی دست کم 5 موضوع دیگر به همان اندازه مهاجرت یا بیشتر از آن برای شهروندان مهم است. این انتخابات به جای آنکه یک همه پرسی درباره مهاجرت باشد، جایی برای تصمیمگیری رایدهندگان اروپایی درباره 6 مساله انتخاباتی اروپایی است که مهاجرت جزو آنها نیست.
نظرسنجیها نشان میدهد که بیشتر اروپاییها از افراط گرایی اسلامی بیش از هر تهدید دیگری میترسند؛ اما این بدان معنا نیست که یک حزب سیاسی با اتخاذ موضع ضد مهاجرتی میتوانند چنین رایدهندگانی را به خود جذب کند: افراط گرایی اسلامی بیشتر برای رایدهندگانی نگرانکننده است که به احزاب میانه و راست میانه گرایش دارند و نه احزاب مخالف سیستم که بیشتر نگران مهاجرت و شمار افرادی هستند که وارد اروپا میشوند. در همین حال، آنهایی که مخالف مهاجرت هستند عمدتا از احزاب راست افراطی همچون آلترناتیوی برای آلمان و حزب آزادی اتریش حمایت میکنند. مساله قابل توجه دیگر اینکه افراطگرایی اسلامی بهویژه برای افرادی نگرانکننده است که خود را کاتولیک یا پروتستان میدانند و این مساله از اهمیت ادغام و همبستگی سیاستهای اجتماعی برای این رایدهندگان حکایت دارد و این در حالی است که ملی گرایی بیشتر در میان افراد غیرمذهبی یک نگرانی عمده به شمار میرود.
از دیگر مسائلی که بر اهمیت مهاجرت در انتخابات سایه انداخته نگرانی از این مساله است که ملی گرایی به فروپاشی اتحادیه اروپا منجر شود. رایدهندگان در اتریش، دانمارک، آلمان، یونان، هلند، لهستان و اسپانیا به این مساله بیشتر یا دست کم به اندازه مهاجرت اهمیت میدهند. ملی گرایی بهویژه برای رایدهندگانی اهمیت دارد که گفتهاند احتمالا در انتخابات شرکت میکنند.
در ایتالیا، رومانی، یونان و اسلواکی، اقتصاد یک موضوع بسیار مهم به شمار میرود. در هر یک از کشورهای عضو اتحادیه اروپا به استثنای دانمارک و آلمان، تنها شمار اندکی از رایدهندگان باور دارند که شرایط اقتصادی آنها خوب است. در کمال شگفتی یکی دیگر از مسائل مهم برای رایدهندگان تغییرات آب و هوایی است. تنها دانمارکیها این مساله را یکی از دو تهدید بزرگ پیش روی خود میدانند، اما زمانی که در نظرسنجی درباره تغییرات جوی بطور مجزا سوال پرسیده شده، اکثریت شرکتکنندگان در 14 کشور آن را مسالهای مهم خواندهاند. آخرین موضوع نگرانی هم در سوئد، دانمارک، جمهوری چک، لهستان و رومانی، روسیه است.
یک دلیل دیگر هم وجود دارد که سبب میشود مهاجرت به عنوان یک انگیزه اصلی برای حضور پای صندوقهای انتخاباتی عمل نکند: حتی آنهایی که مهاجرت را یک مساله مهم میپندارند، اساسا منظور متفاوتی از آنچه عموما تلقی میشود دارند. در برخی کشورها برای شرکتکنندگان در نظرسنجیها معنای «مهاجرت» بین آنهایی که وارد کشور میشوند و آنهایی که از کشور خارج میشوند، تفاوت دارد چراکه آنها نگران کاهش جمعیت ملی هستند. در حالی که شمال و غرب اروپا همچنان نگران ورود خارجیها هستند، در یونان، ایتالیا، اسپانیا، مجارستان، لهستان و رومانی این نگرانی بیشتر درباره خروج شهروندان از کشور است. یافته قابل توجه در این نظرسنجیها این است که عمده افراد در این کشورها خواستار آن هستند که دولتهایشان خروج شهروندان را از کشور برای مدت زمان طولانی، غیرقانونی کنند. در اروپایی که در هم شکستن مرزها و ارتقای سفر آزاد را افتخار خود میداند، چنین تمایلاتی برای زندانی کردن شهروندان شوکهکننده است.
در رومانی در یک دهه گذشته از هر پنج نفر یک نفر کشور خود را ترک کرده است. آنهایی که در کشور ماندهاند ظاهرا آمادهاند تا یک دیوار مهاجرتی برای خود بسازند و این در حالی است که سه دهه از سقوط دیوار برلین میگذرد.
تحلیلها نشان میدهند که نگرانی درباره مهاجرت بسیار کمتر از دیگر مسائل از جمله ترس از ملی گرایی، یک محرک برای شرکت در انتخابات پارلمانی اروپا به شمار میروند. مهاجرت هم بطور خاص از دیگر نگرانیها از جمله اقتصاد، جمعیت یا تغییرات آب و هوایی جدا نیست.
این مساله میتواند بازتابی از برخی از بزرگترین تغییرات در فضای سیاسی از سال 2015 تاکنون باشد. این بدان معنا نیست که احزاب جریان اصلی باید درباره مهاجرت سکوت کنند، بلکه آنها باید فراتر از کنترل مرزها بیندیشند و باید به مسائلی همچون نگرانی فرهنگی، نظارتی و اطلاعاتی و همچنین مسائل مربوط به شهروندی و زبان توجه کنند. این یک چالش بزرگ برای آنهاست، اما غلبه بر آن میتواند به عادیسازی سیاستگذاریها در کشورهای متمرکز بر مهاجرت تاثیرگذار باشد. چنین مسالهای یک ضربه نهایی به اوربان و سالوینی است و شاید حتی بتواند بنن را به بستن بار خود و بازگشت به ایالات متحده قانع سازد.