تلاش رضاخان برای کنترل وعاظ و روحانیون

۱۳۹۸/۰۳/۱۹ - ۰۰:۵۴:۳۴
کد خبر: ۱۴۶۰۶۸
تلاش رضاخان برای کنترل وعاظ و روحانیون

نوزدهم خرداد 1315، با دستور رضاخان موسسه وعظ و خطابه با هدف واداشتن روحانیان و وعاظ به گذراندن یک دوره تحصیلی ایجاد شد. این موسسه از جمله گام‌های رضاخان برای رویارویی با نفوذ روحانیت و تغییر محتوای وعظ و خطابه آنها به نفع رژیم وقت بود.  رضاخان می‌خواست از رهگذر این موسسه، به امتحان و نیز آموزش آن دسته از روحانیونی بپردازند که در سطحی پایین‌تر از مرجعیت، فقاهت و اجتهاد هستند و از این طریق به آنان گواهی «محدثی» و اجازه پوشیدن لباس روحانیت را دهند؛ البته این موسس در اصل به منظور «دولتی» کردن سازمان روحانیت و مهار و مدیریت کلان آن توسط رژیم رضاشاهی بود و به همین علت هر چند که روحانیون مجبور بودند جهت استفاده از مزایای قانونی برای پوشیدن لباس روحانیت به آن مراجعه کنند ولیکن در باطن از تأسیس آن بسیار ناخرسند بودند.

اساسنامه آن نیز با شتاب تهیه شده و از پختگی لازم برخوردار نبود. این موسسه عملاً سه سال بیشتر دوام نیاورد و سال ۱۳۱۷ آخرین سال عمر آن بود. بعدها نیز با پیشامد حوادث شهریور ۱۳۲۰ روحانیون و اهل منبر عملاً از سیطره حاکمیت خارج شده و به عنوان نهادی دینی و اجتماعی استقلال پیدا کرده و نقش ناقد حاکمیت را به خود گرفتند. رژیم شاه بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ رژیم پهلوی مجدداً به این فکر افتاد که با احیا و فعال‌سازی موسسه وعظ و خطابه هم ایده تسلط بر سازمان روحانیت شیعه و مهار آن را برنامه‌ریزی کند و هم از عنوان و نقش مذهبی روحانیون جهت توجیه مشروعیت هر چه بیشتر خود در نزد توده‌های مسلمان کشور بهره‌گیری کند و همچنین به مدرن‌سازی معارف دینی و امر تبلیغ بپردازد و بنابراین حدود سال ۱۳۳۳ بود که آن را فعال کردند و بدیع‌الزمان فروزانفر را به ریاست و شخصی به نام سیدمحمدباقر سبزواری واعظ را نیز به مدیریت داخلی آن گماشتند. این موسسه وابسته به دانشگاه تهران بود و طلابی را که مایل به اخذ مدرک رسمی بودند در آنجا ثبت‌نام می‌کردند و دروسی را نیز تدریس می‌کردند که از آیین سخنوری و خطابه گرفته تا آموزش حدیث و دستورات بهداشتی و کلیات علوم روز را برای آنان تدریس می‌کردند و برنامه‌های ایراد خطابه و سخنرانی نیز داشتند. مرحله دوم راه‌اندازی موسسه وعظ و خطابه نیز که چند دوره به طول انجامید در نهایت مواجه با شکست شد، چون مراجع بزرگ شیعه در برابر آن موضع منفی گرفتند و آن را وسیله جذب و انحراف روحانیون توسط دربار معرفی کردند.