به کجا چنین شتابان؟

۱۳۹۸/۰۴/۱۶ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۴۷۹۶۲

مجید اعزازی|

دبیرگروه راه و شهرسازی|

در شرایطی که به گفته مقام‌های شهرداری تهران و از جمله مدیرکل محیط زیست و توسعه پایدار شهرداری، مولفه‌های زیستی پایتخت در مرحله بحران قرار دارد و این شهر با 5 میلیون جمعیت مازاد مواجه است، برخی مسوولان دولتی به دنبال «زمین» برای ساخت پروژه‌های تازه انبوه‌سازی در این شهر هستند.  در شرایطی که شاخص‌های زیستی تهران به مرحله بحران رسیده است، آیا رواست که این شهر جمعیت بیشتری را پذیرا شود و مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن مضاعف شود ؟ آیا ساخت و ساز پروژه‌های جدید انبوه‌سازی ضرورت دارد؟ آیا تنها راه تامین مسکن برای جمعیت کنونی تهران، ساخت و سازهای بزرگ است؟ بی‌گمان پاسخ به سئوالاتی از این دست، منفی است. دستکم سه راه اولیه و فوری برای تامین مسکن ساکنان فعلی تهران وجود دارد. گزینه اول، ایجاد ساز و کار تشویقی و تنبیهی لازم برای عرضه 600 هزار واحد مسکونی خالی تهران از سوی مالکان این واحدها به بازار مسکن است. اگر چه به گفته برخی کارشناسان از آنجا که اغلب خانه‌های خالی تهران در زمره خانه‌های بزرگ متراژ و لوکس و در نتیجه گران قیمت به شمار می‌روند، احتمال استقبال از آنها از سوی متقاضیان بالقوه خرید ملک اندک است، ‌اما باید گفت ‌این دسته از واحدهای مسکونی مشتریان خاص خود را دارند و با استفاده از راهکارهایی تنبیهی و تشویقی دولت می‌تواند نظر فروشنده و خریدار را در این بازار خاص به هم نزدیک کند. گزینه دوم، تسریع در احیای بافت فرسوده و بلند مرتبه‌سازی در این بافت شهری است. اگر چه کارشناسان پیش از این نسبت به بارگذاری سنگین و بلند مرتبه‌سازی در بافت فرسوده هشدار داده بودند، اما بی‌گمان، تسریع در فرایند احیای این بافت، حتی اگر به صورت بلند مرتبه‌سازی نباشد، اما با تجمیع واحدهای ناکارآمد و مضمحل، ظرفیت مسکونی شهر تهران افزایش خواهد یافت. گزینه سوم اما گسترش شهرهای اطراف تهران از طریق اعطای برخی امتیازها است. مساله‌ای که هفته گذشته با اعلام خبر افزایش سقف وام خرید مسکن تا 250 میلیون تومان در شهرهای اطراف تهران از سوی وزیر راه و شهرسازی کلید خورد و به نظر می‌رسد، دولت به این مساله توجه دارد که تسهیلات خرید در شهر تهران از قدرت لازم برخوردار نیست و نه تنها باعث خانه‌دار شدن مستاجران نمی‌شود که به مسائلی همچون تورم و دلالی نیز دامن می‌زند. از سوی دیگر، دولت به این نتیجه رسیده است که با فعال کردن ظرفیت‌های اطراف تهران، بخش کوچکی از فشار تقاضا بر بازار مسکن تهران را به سایر شهرهای نزدیک منتقل کند. اگر چه هریک از این گزینه‌های سه گانه مزایا و معایب خود را دارد. اما اگر هر یک از آنها یا هر سه آنها با هم عملیاتی شود، چالش بحرانی شدن ظرفیت‌های زیستی تهران با جابه‌جایی نقطه تمرکز جمعیت از پایتخت به شهرهای اطراف و به عبارتی به استان تهران منتقل می‌شود. کما اینکه در حال حاضر هم استان تهران که حدود یک درصد مساحت کشور را دارد، نزدیک به یک‌پنجم جمعیت ایران را در خود جای داده است و این به این معنی است که از پتانسیل‌های 99 درصد ظرفیت زیستی و چهار‌پنجم ظرفیت انسانی کشور غفلت شده است. تمرکز جمعیت تهدیدهایی را هم برای پایتخت، هم برای استان تهران و هم برای کشور به همراه داشته و خواهد داشت. همه می‌دانیم که تهران هم به عنوان یک محدوده جغرافیایی و شهری در معرض بلایای طبیعی همچون زلزله، سیل و آتش‌فشان قرار دارد و هم به عنوان پایتخت کشور در تیررس برخی بلایای غیرطبیعی همچون گسترش حاشیه نشینی، افزایش شکاف طبقاتی، فقر، اعتیاد، کارتن خوابی و گور خوابی، آلودگی هوا، انواع آلودگی‌های زیست‌محیطی و... قرار دارد. تهران طی دو دهه گذشته، اگر چه از آمادگی لازم برخوردار نبوده اما منتظر وقوع یک زلزله بزرگ بوده است. بارش‌های شدید در فروردین و اردیبهشت سال جاری، چند بار تهران را تا آستانه بحران پیش برد. اما خوشبختانه مسوولان شهری متوجه پیامدهای تخریب برخی رود دره‌ها به وسیله ساخت و سازهای غیرمجاز و... شدند و درصدد برآمدند آنها را با انجام برخی اصلاحات جبران کنند، اما برخی از این رود دره‌ها همچون بزرگراه امام علی(ع) همچنان محل بحث و در معرض خطر سیل قرار دارند.  در چنین شرایطی از نهادهای دولتی و حکومتی انتظار می‌رود، اگر رای به انتقال پایتخت نمی‌دهند، دست کم موجبات تنزل کیفیت زندگی در استان تهران را نیز فراهم نیاورند. به عبارت دیگر به روند فربه شدن پایتخت به قیمت کوچک شدن سایر استان‌ها و شهرها پایان دهند و بگذارند هم این شهر نفس بکشد و هم سایر ظرفیت‌های زیستی کشور بارور شوند.