مابین قدرت منطقه‌ای و بازیگری بین‌المللی

۱۳۹۸/۰۷/۰۷ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۵۳۹۲۷
مابین قدرت منطقه‌ای و بازیگری بین‌المللی

اصل عدم دخالت در مسائل خاورمیانه به عنوان اولویت استراتژی سیاست خارجی ترکیه در بیشتر دوران قرن بیستم مطرح بود. اما در طول دهه گذشته، ترکیه بطور قابل ملاحظه‌ای از سنت کمالیستی خود فاصله گرفته و تبدیل به یکی از بازیگران فعال و تأثیرگذار در منطقه شده است. حال این سئوال مطرح است که چگونه می‌توان سیاست خارجی ترکیه را در قبال تحولات اخیر منطقه، توصیف و درک نمود. مرکز بین‌المللی مطالعات صلح در گفت‌وگو با دکتر رضا صولت، تحلیلگر امور ترکیه و خاورمیانه سعی بر آن داشته تا به تبیین سیاست خارجی این کشور در منطقه خاورمیانه بپردازد.

  دلیل اینکه ترکیه به تحولات خاورمیانه تا این حد حساس است چیست ؟وچرا خاورمیانه برای ترکیه تا این اندازه مهم است؟

اول اینکه ترکیه نقش کلیدی هم در خاورمیانه دارد و هم اینکه نقش یک قدرت برتر در مناطق نزدیک‌تر به خاورمیانه دارد بنابراین از یک نگاه تاثیر و تاثر ترکیه علاوه بر اینکه جزو چهار قدرت حاضر در خاورمیانه است بلکه از سال 2011 به دنبال این بوده است که به یک بازیگر معتبر جهانی هم تبدیل شود، چرا که اساسا آنکارا به واسطه عضویت در کلوپ‌ها، اتحادیه‌ها و سازمان‌های جهانی از ظرفیت و پتانسیل لازم برای تبدیل شدن به یک بازیگر معتبر جهانی برخوردار بود .شما به هر اتحادیه و سازمان جهانی به استثنای اتحادیه اروپا نگاه می‌کنید ترکیه از اعضای آنها به شمار می‌رود و فرقی هم نمی‌کند که این سازمان‌ها در خاورمیانه باشد یا در امریکا و اروپا .بنابراین ترکیه از سال ۲۰۱۱ به دنبال سازوکاری بود که به واسطه چهار رهیافت به صفررساندن مشکلات با همسایگان، تئوری هوش سرشار، ایجاد کمربند امنیتی در محیط پیرامونی ترکیه، قدرت نرم، دیپلماسی عمومی و رسانه‌ای توازنی بین قدرت منطقه‌ای خود و بازیگری جهانی خود ایجاد کند .ترکیه به دنبال نفی شرق و غرب به نفع یکی از بلوک‌ها نبوده است .و اگر امروز به سمت روسیه گرایش پیدا کرده است به دنبال ایجاد توازن در مقابل مصر، رژیم صهیونیستی، یونان و امریکا در مدیترانه شرقی است که در چشم‌انداز آینده ترکیه برای استخراج و اکتشاف گاز یک شاهرگ حیاتی برای آنکارا محسوب می‌شود.

  این تحول در سیاست خارجه ترکیه بین قدرت منطقه‌ای و بازیگری جهانی بیشتر تحت تاثیر کدام تحول داخلی و خارجی ترکیه قرار دارد؟

در نظر بگیریم ترکیه جدید حاصل یک تفکرژئوپلیتیک جدید است. بازبینی سیاست خارجی ترکیه را باید در رفتار دوگانه اتحایه اروپا بایدجست‌وجوکرد.باید باکمک گرفتن از آزمایشگاه تاریخ، نگاهی جامع به این موضوع داشته باشیم. همزمان بابه قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه، سال 2002 به نقطه چرخشی در سیاست عربی (و نه خاورمیانه‌ای) ترکیه تبدیل شد. این تغییر پیش از هر چیز درنتیجه رهنامه سیاست خارجی جدیدی بود که احمد داوود اوغلو نخست در مقام مشاور ارشد نخست‌وزیر در سال 2002 و سپس در مقام وزیر امور خارجه در سال 2009 در قالب رهنامه عمق استراتژیک صورت‌بندی کرد. داوود اوغلو معتقد بود واقعیت‌های تاریخی و جغرافیایی ترکیه را ناگزیر از داشتن سیاست خاورمیانه‌ای موثر می‌کند. وی توانست مجموعه حاکم را نیز در این زمینه قانع کند. ازاین‌رو سیاست‌هایی چون مشکلات صفر با همسایگان، دیپلماسی ریتمیک و چندجانبه، تعامل با تمامی طرفین امور (دیپلماسی خرد و کلان) را به عنوان پیش‌شرطهای سیاست راهبردی موفق در پیش گرفت. در همین دوره ظهور مسائلی چون عراق، فلسطین و لبنان و سپس داعش، س و یمن، ترس ازسرریزی منطقه‌ای آن بستر مناسب برای اعمال سیاست‌های یادشده را دراختیار ترکیه قرارداد.

مساله فلسطین در این دوره یکی از موضوعاتی بود که تمایل و اراده ترکیه برای نقش‌آفرینی منطقه‌ای و بین‌المللی را نشان می‌داد. تا سال‌های نخست حزب عدالت و توسعه، سیاست موازنه را در تعامل با اسراییل درنظر داشت، اما افزایش خشونت باعث شد تا به‌تدریج موازنه در سطح سیاسی و دیپلماتیک به نفع فلسطین تغییر کند که موضوعات داعش و یمن نیز به آن اضافه گردید. به‌عبارت‌دیگر اردوغان نیز استراتژی خیابان‌های عربی را در پیش گرفته بود. وقتی به تاریخ استقلال ترکیه نگاهی می‌اندازیم، می‌بینیم که مساله فلسطین درطول زمان به یکی از مولفه‌های تشکیل‌دهنده هویت جمعی ترکیه تبدیل شده است. آنچه که در این حوزه مورد توجه قرار می‌گیرد جایگاه مساله فلسطین در بازسازی و هویت جدیدی است که ترکیه با استفاده از مسائل سیاست خارجی در هزاره سوم برای خود تعریف کرده است که درخصوص عراق موضوع داعش نیز به بازتعریف استراتژی آنکارا کمک کرد.

داوود اوغلو این مساله را در اثر مشهورش «عمق استراتژیک» مطرح کرده بود. وی سیاست داخلی را ادامه سیاست خارجی می‌دانست و امیدوار بود با پرداختن به سیاست خارجی و ارایه سیاست خارجی موفق نه‌تنها راه برای حل مسائل سیاست داخلی هموار شود بلکه بحران هویت ملی ترکیه نیز تاحدی برطرف شود. به‌این‌ترتیب عطف توجه ترکیه به مسائل بوسنی، سومالی، میانمار، سوریه، مصر، عراق و فلسطین در یک بعد در ارتباط با بازتعریف هویت ملی ترکیه قابل ارزیابی بود. تلاش ترکیه برای عضویت در اتحادیه اروپا در آغاز به‌حدی بود که سیاست خاورمیانه‌ای ترکیه چندان به‌چشم نمی‌آمد، اما با گذر زمان، تنش در روابط ترکیه ـ اتحادیه اروپا، افزایش روابط با شرق و درنهایت تلاش برای نقش‌آفرینی در بهار عربی و سوریه باعث شد تا سیاست خاورمیانه‌ای حزب عدالت و توسعه به عنوان یکی از عناصر سازنده هویت جمعی و اجتماعی ـ داخلی و خارجی ـ این کشور تبدیل به خرده گفتمانی مهم در گفتمان اصلی این کشور شود تا جایی که حتی اپوزیسیون برای نقد حزب حاکم به نقد سیاست خاورمیانه‌ای (بخوانید عربی) حزب بپردازد و حتی چنان گفتمان اسلامی را غالب ببیند که در سطح سیاسی یک حزب سکولار نامزدی اسلام‌گرا را به عنوان نامزد انتخاباتی خود برگزیند! این یعنی موفقیت بعد هویتی راهبرد نوعثمان‌گرایانه حزب عدالت و توسعه که بُعد دیگر آن را می‌توان در رابطه با سیاست حزب حاکم با کردها در داخل کشور ترکیه مشاهده کرد. نظرم بر این است که ترکیه یک سیاست عربی دارد و نه سیاست خاورمیانه‌ای و برای پیشبرد سیاست عربی خود از کاتالیزور فلسطین استفاده می‌کند. درواقع ترکیه برای پیشبرد سیاست خاورمیانه‌ای خود حول کشورهای بازیگر دخیل در فلسطین متمرکز شد. ترکیه ازیک‌سو افزایش روابط سیاسی و اقتصادی را در دستور کار قرار دارد و ازسوی‌دیگر می‌کوشد تا به عنوان میانجی بحران‌ها و اختلافات منطقه‌ای ظهور کند. در این راستا ترکیه سعی در ایجاد زبان گفتمانی جدیدی دارد که بتواند روحیه ملت عرب را تحت تأثیر قرار دهد و با محبوبیت و مشروعیت‌سازی به یک کنشگر مهم منطقه‌ای در میان اعراب تبدیل شود.

در سطح جهانی نیز ظهور ترکیه به عنوان یکی از رهبران پروژه خاورمیانه بزرگ به‌ویژه از سال 2005 به بعد حمایت گسترده‌تر امریکا و غرب را برای نقش‌آفرینی در خاورمیانه به دست آورد؛ درعین‌حال که بحث از تبدیل ترکیه به الگوی منطقه‌ای بسیار گرم شده بود. در این بازه زمانی تا پیش از بهار عربی ترکیه چند بار در رویارویی با غرب و امریکا قرار گرفت اما تا پیش از اینکه اتحاد استراتژیک ترکیه با امریکا دچار عدم توازن شود بهار عربی بار دیگر این کنشگران را در کنار یکدیگر قرار داد و به متخصصان عجول یادآور شد که نگاه به شرق هرچند در سیاست خارجی ترکیه جای داشته باشد ولی به شیفت محوری نخواهد انجامید.

   در دوره حزب عدالت و توسعه چه مساله‌ای برای ترکیه به ترتیب اولویت در خاورمیانه مهم‌تر بود؟

به ترتیب اولویت ترکیه وقتی رفتار دوگانه اتحادیه اروپا را در قبال خود دید که در یک تاریخ بی‌سابقه کشوری بیش از پنجاه سال پشت درهای عضویت بماند شروع به تعریف الترناتیوهای A,B,C,D کرد، مهم‌ترین مساله فلسطین بود به نظرم بزرگ‌ترین مساله در سیاست خارجی ترکیه موضوع هویت اجتماعی بود که سال‌ها دستگاه سیاست خارجی ترکیه را رنج داده بود، موضوعات دیگر دسترسی به ژئوپلیتیک خاورمیانه، موضوع جدید مدیترانه شرقی، جاده ابریشم، یک جاده یک کمربند چین اولویت‌هایی بودند که به ترکیه در متوازن کردن نقش قدرت منطقه‌ای و بازیگری جهانی سازوکار و ابتکار لازم را می‌دهد، از سوچی، آستانه، تهران، مسکو و… به ائتلاف‌های غربی نشان می‌دهد که ترک‌ها بیشتر از قدرت منطقه‌ای روی پلن بازیگری منطقه‌ای سرمایه‌گذاری می‌کنند.به نظرم مهم‌تر از مساله کردها، سوریه و بهار عربی.. مساله فلسطین در این دوره یکی از موضوعاتی بود که تمایل و اراده ترکیه برای نقش‌آفرینی منطقه‌ای و بین‌المللی را نشان می‌داد.

در همین دوره ژست‌ها و زبان خاص ترکیه در رابطه با جهان عرب و فلسطین در کنار رویارویی‌های گاه‌به‌گاه آنکارا با غرب و رژیم صهیونیستی باعث شد تا تصویری که از ترکیه جدید در بین‌الاذهان اعراب جای می‌گرفت دوست و حامی باشد. ماجرای نشست داووس نیز میخ نهایی را بر نعل خوش اقبالی ترکیه زد.

ازطرفی، جنبش‌ها یا حرکت‌های اسلامی در هر دو بعد سیاسی و اجتماعی اغلب نگاهی درون گفتمان ملی دارند. کمتر پیش می‌آید که این گروه‌ها خود را در رابطه با غرب و در مقابل یک دیگری به این شکل تعریف کنند. توجه گروه‌های اسلامی در ترکیه بیشتر به همگرایی و وحدت جهان اسلام به‌ویژه سرزمین‌های عثمانی پیشین توجه دارد، اما دیگری‌سازی مذهبی که البته ناشی از ناآگاهی بود در این کشور سال‌ها به‌شکل غیرسازماندهی‌شده وجود داشت که به عنوان نمونه می‌توان به حاشیه‌رانی و دیگری‌سازی علوی‌ها به‌ویژه تا پیش از اقتدار حزب عدالت و توسعه اشاره کرد. ترکیه تحت حاکمیت حزب عدالت و توسعه یک سیاست خارجی دو وجهی نسبت به خاورمیانه دارد که اغلب خصوصیات داخلی برخی رژیم‌های منطقه و خصوصاً موضوعات حقوق بشر را نادیده می‌گیرد و درعوض روی تقویت روابط تجاری تأکید دارد، اما ظهور جنبش‌های آزادی‌خواه در کشورهای عربی 2012ـ2010 منجربه برتری ملاحظات دموکراتیک بر تعاملات اقتصادی آنکارا درخصوص برخی کشورهای عربی گردید و ترکیه تلاش نمود با بازبینی سیاست خارجی خود به عنوان قهرمان و نماد دموکراسی شناخته شود. حتی به‌واسطه این بازبینی شریک استراتژیک خود، سوریه را نیز از دست داد.

برخلاف دیدگاه‌های رایج که معتقدند ترکیه سیاست متوازن‌سازی را درپیش گرفته است، اما به‌نظرم ترکیه به‌خوبی واقف است که آینده روشنی در جهان عرب ندارد بلکه به‌دنبال حداکثرسازی منافع خود است؛ زیرا اساساً حزب عدالت و توسعه نشان داده است با سیاست «دو گام به جلو و یک گام به عقب» یک دولت تاجر محسوب می‌شود و سیاست‌های اردوغان به‌هیچ‌وجه خاورمیانه‌ای نبوده است بلکه استراتژی آنها معطوف به جهان عرب بوده است. مدلی که پیش‌تر از آن یاد می‌شود و کارشناسان از آن به عنوان مدل اخوانی ـ ترکی یاد می‌کردند. گفته شده است که استراتژیست‌های ترکیه، بیش از گذشته بر مدل اخوانی ترکیه تأکید داشته‌اند.

به نظر من اساساً ترکیه از راهبردی استفاده می‌کند که ایران مدت‌هاست آن را مورد استفاد قرار می‌دهد. «حمایت از ملت‌های عرب به‌جای دولت‌های عرب»

   جنابعالی موضوع اصلی نظرات خود را بر روی توازن بین قدرت منطقه‌ای ترکیه و بازیگری بین‌المللی قرار دادید.رابطه ترکیه و امریکا را در این خصوص چگونه ارزیابی می‌کنید.؟

همانطور که در بالا گفتم ترکیه در نزدیک به نود در صد ائتلاف‌ها، نشست‌ها، نوع گفت‌وگوها، سازمان‌ها و اتحادیه‌های معتبر جهانی حضور دارد پس بنابراین هم به فهم کلی از مسائل ساختار تک-چند قطبی رسیده است و هم اینکه به شناخت کافی از زبان دیپلماسی-اقتصادی -و نظامی قدرت‌های منطقه‌ای و قدرت‌های جهانی هژمونیک رسیده است .مساله اصلی در روابط ترکیه و امریکا به ۲۱ دسامبر ۲۰۰۹ که بغداد میزبان نشست امنیتی سه کشور عراق، ترکیه و امریکا با عنوان «مکانیسم سه‌گانه در بغداد» و پاکسازی سازمان تروریستی پ.کا.کا بود که بعد از سال‌های سال هنوز موضوع مسلح کردن کردهای عراق و به دنبال آن سوریه محل مناقشه روابط واشنگتن و آنکارا تبدیل شده است، در ان اجلاس موضوع تخلیه اردوگاه «مخمور» و وضعیت سرکردگان سازمان تروریستی پ.کا.کا مورد بررسی قرار گرفت و نقشه راهی نیز تهیه شد و سه کشور با قاطعیت در جهت فشرده‌تر ساختن گام‌های مربوط به پاکسازی پ.کا.کا تاکید کرده‌اند.از نظر استراتژیست‌های ترکیه آمادگی مکتب وست پوینت برای جنگ و درگیری با جامعه جهانی و مخصوصا در خاورمیانه مشهود است .

آنکارا معتقد است امنیت ملی کاخ سفید، باند اوانجلیست و نئوکن و در کابینه امریکا مکتب وست پوینت حاکم است.در شرایطی که انتظار می‌رفت ترامپ در دور اول ریاست‌جمهوری برکنار و عزل شود، تبلیغات انتخاباتی دور دوم ریاست‌جمهوری را آغاز کرده است. ترامپ، مارک اسپر را که مانند مایک پمپئو فارغ‌التحصیل وست پوینت آکادمی نظامی امریکاست، ترامپ مخالف خرید اس 400 توسط ترکیه است و تاکید می‌کند که ترکیه باید سامانه موشکی پاتریوت که محصول تولیدی شرکت رایتون است، خریداری کند. مارک اسپر بازاریاب شرکت رایتون اکنون نامزد پست وزارت دفاع امریکا پنتاگون شده است.

ترکیه همیشه این پرسش را مطرح می‌کند که امریکا چه اهدافی را در خاورمیانه دنبال می‌کند؟ در پاسخ به این سئوال باید گفت: ترامپ به استخدام نظامیان فارغ‌التحصیل وست پینت در کادر دولت اهمیت زیادی قایل است. چنانکه ترامپ، برای اعمال سلطه و کنترل تحولات خاورمیانه، جان ابی زید فارغ‌التحصیل وست پینت و ژنرال بازنشسته و فرمانده سابق «ستاد فرماندهی مرکزی امریکا – سنتکم» را در 19 مه 2019 میلادی عنوان سفیر امریکا در عربستان سعودی که یکی از کانونهای اصلی تحولات حساس منطقه‌ای است منصوب کرد. ترامپ اکنون کابینه حکومت خود را که در دوران جنگ سرد نیز سابقه نداشت به نظامیان و جناج جنگ طلب افراطی اوانجلیست و نئو محافظه‌کار واگذار کرده است. ترامپ بجای دیپلماسی و گفت‌وگو و تعیین راهبرد طولانی مدت در سیاست خارجی، کابینه جنگ تشکیل داده است. ترامپ بعد از خروج از برجام پی‌در‌پی امواج تحریم‌های سنگین را بر ایران تحمیل می‌کند.

ترامپ برای قدرت نمایی به اجرای “دیپلماسی کشتی‌های جنگی Gunboat Diplomacy “ میرات قرن نوزدهم میلادی و اعزام کشتیهای جنگی به دریای عرب، خلیج ایران، دریای جنوب چین و تنگه تایوان روی آورده است. امریکا هواپیماهای بمب افکن استراتژیک B-52 حامل بمبهای هسته‌ای را از ماه ژوئن از دریای ژاپن به خلیج ایران منتقل کرده است .

امریکا در جغرافیای ژئو استراتژیک شامل منطقه وسیع دریای چین، خلیج ایران و از دریای سیاه گرفته تا دریای بالتیک تلاش می‌کند از سه کشور چین، روسیه و ایران زهر چشم بگیرد. درتعیین سیاست خارجی رژیم ترامپ؛ مکتب وست پینت، مکتب اوانجلیست و جناج جنگ طلب نئو کنسرواتیو نقش موثری برعهده دارند. اگر ترامپ بار دیگر به ریاست‌جمهوری امریکا انتخاب شود آغاز جنگ ممکن است اجتناب ناپذیر شود. انتخاب مارک اسپر تداعی بخش سخنان آنتونی چخوف نویسنده روسی است که می‌گوید: سلاح آویزان شده بر دیوار روزی شلیک خواهد شد.

 در حال حاضر بین امریکا با روسیه و چین گلوله‌ای شلیک نشده است. اما جنگ اقتصادی شدیدی بین امریکا و چین ادامه دارد.پس ترکیه با الهام از تجربه تاریخی قبل از سال 2001 همه تخم‌مرغ‌های خود را در یک سبد یکی از کشورهای امریکا، چین و روسیه قرار نمی‌دهد. دولت ترکیه سه دلیل افزایش مخالفت با امریکا و متوازن کردن روابط با چین و روسیه را بررسی می‌کند آنکارا معتقد است:

تهدید امریکا درباره این مساله که اگر ترکیه اس 400 را تحویل بگیرد از طرح تولید مشترک اف 35 اخراج خواهد شد، از نظر منافع ترکیه تهدیدی بسیار ضعیف است. زیرا از نظر آنکارا، ترکیه نباید در طرح تولید مشترک اف 35 شرکت و سرمایه‌گذاری می‌کرد. در حال حاضر 80 درصد نیروی هوایی ترکیه وابسته به امریکاست مخصوصا که بعد از کودتای ۲۰۱۵ ترکیه با کمبود نیروی انسانی در نیروی هوایی خود روبروست . درصورتی که ترکیه اف 35 را خریداری و بدان مجهز شود، صد‌درصد وابسته به امریکا خواهد شد.

وابستگی صددرصد نیروی هوایی ترکیه به امریکا به بزرگ‌ترین مشکل نظامی و امنیتی ترکیه تبدیل خواهد شد.

ترکیه باید در تجهیز نیروهای مسلح خود در راستای تحقق سه هدف استراتژی موثری را تدوین و اجرا کند:

– هدف اصلی تولید تسلیحات ملی و تجهیز ارتش.

-برای دستیابی به صنایع دفاعی و نظامی ملی باید به گزینه‌های انتقال تکنولوژی و تولید مشترک روی آورد.

-منابع متفاوتی را برای تامین تسلیحات و تجهیزات نظامی مختلف انتخاب کند و از وابستگی یک جانبه خودداری شود.

تحریم نظامی و تسلیحاتی ترکیه توسط امریکا درکوتاه‌مدت به ضرر ترکیه و دردراز مدت به نفع ترکیه خواهد بود.

ترک‌ها یک گلایه‌مندی تاریخی هم از امریکا دارند بعد از حمله ارتش ترکیه به قبرس و استقرار نیروی نظامی در شمال قبرس در سال 1974 میلادی، امریکا علیه ترکیه در سال 1975 تحریم نظامی و تسلیحاتی را اعلام و اجراء کرد. بدین سبب ترکیه ناچار شد برای تولید صنایع ملی دفاعی و نظامی اقداماتی انجام دهد. اکنون ترکیه در صورت اعمال تحریم تجهیزات دفاعی و نظامی توسط امریکا، بار دیگر به صنایع دفاعی و نظامی ملی روی خواهد آورد. ترکیه در آن دوره خطرات وابستگی یک جانبه به امریکا و تضعیف نیروهای مسلح خود را احساس کرد.

 بدین سبب چندین شرکت و موسسه صنایع دفاعی و نظامی نظیر آسلسان ASELSAN (در زمینه ارایه خدمات نیروهای نظامی، تولید نرم‌افزارها و تجهیزات الکترونیکی، رادارها، دوربین‌های دید در شب، تجهیزات شناسایی دوست یا دشمن و سیستم‌های جنگ الکترونیک فعالیت می‌کند) را تاسیس کرد.

ترکیه در حال حاضر نیز باید صنایع دفاعی خود را تقویت کند وگسترش دهد. در حال حاضر فرماندهی نیروی دریایی ترکیه، طرح‌های تولید ادوات و تسلیحات نظامی دریایی نظیر «میلگم-کشتی ملی جنگی» را طراحی کرده است و نیروی هوایی ترکیه نیز باید طرح‌های تولید تجهیزات و تسلیحات مورد نیاز نیروی هوایی ترکیه را طراحی و تولید کند. زیرا وابستگی نظامی و تسلیحاتی ترکیه به امریکا بسیار خطرناک است.

امریکا ترکیه را با اعمال تحریم‌های اقتصادی تهدید کرده است. ترکیه به توهم و خیال تبدیل ترکیه به امریکای کوچک دچار شده بود. ترکیه در 24 ژانویه 1980 میلادی طرح اجرایی نظام اقتصادی بازار آزاد را اعلام و بدان پیوست و کم کم سیاست اقتصادی تولید محور و اقتصاد کلان ملی را ترک کرد. امریکا و نظام سرمایه داری حاکم بر نظام بین‌المللی، برایجاد اقتصاد آزاد بازاری تاکید می‌کرد . امریکا و کشورهای غربی تاکید می‌کردند؛ ترکیه تشکل‌های اقتصادی دولتی و عمومی را به بخش خصوصی واگذار کند وازاجرای سیاست اقتصادی تولیدی ملی منصرف شود وواردات محصولات تولیدی آنها را بدون قید و شرط افزایش دهد. آنها بعد از نابودی تشکل‌های اقتصادی دولتی و عمومی ترکیه هم، تشکل‌های اقتصادی و عمومی خود را حفظ کردند و تولیدات محصولات تولیدی خود را ترکیه صادر می‌کنند. اکنون بزرگ‌ترین خطر و منبع تهدید علیه امنیت و منافع ملی ترکیه که موجب نگرانی ملت شده است؛ واردات محصولاتی نظیر کاه تا اف 35 از کشورهای دیگر است. تهدیدات اقتصادی و تحریم‌های اقتصادی و مالی علیه ترکیه بزرگ‌تر از تهدیدات فعلی واردات محور نیست. ترکیه بعد از تحریم‌های امریکا، باید بخش کشاورزی خود را احیا کند و کارخانجات صنعتی جدیدی را تاسیس و به فعالیت و تولیدات صنعتی گسترده‌ای روی آورد. بدین‌ترتیب به استقلال و رشد اقتصادی گسترده دست یابد.

ترکیه در چهل سال اخیر همه دستورات امریکا را اجراء کرد. اما بازهم تحریم شد. امریکا ترکیه را در عملیات قبرس تحریم کرد. اجازه نداد که سلاح‌ها و تانک‌های فروخته شده به ترکیه در عملیات مختلف و به ویژه درعملیات مبارزه با تروریسم به‌کار گرفته شود. بطور کلی می‌توان گفت روابط ترکیه و امریکا با وجودی که بخوبی بنیان نهاده شده است اما یک ضعف اساسی دارد و آن اینکه بعد اقتصادی آن اصلا قوی نیست .نبود منافع اقتصادی گسترده باعث تضعیف روابط شده و حتی آن را در قبال بحران‌ها و تنش‌هایی که معمولا در روابط دوجانبه هر کشوری دیده می‌شود آسیب پذیر ساخته است .روآبط دوکشور همچنین نامتقارن است .ترکیه صرف نظر از بازیگری منطقه‌ای، قدرتی منطقه‌ای است که مناطق مختلفی را نظیر بالکان و آسیای مرکزی تحت پوشش خود قرار می‌دهد .منافع نگرانی‌ها، اولویت‌ها و زمان بندی‌های این کشور بیش از هر چیزی تحت تاثیر استنباط‌های محلی قرار دارد و در چهارچوبی منطقه‌ای تدوین می‌گردد.به خاطر این عدم تقارن در قدرت آنچه برای ترکیه ممکن است حیاتی و فوری باشد الزاما از اهمیت و فوریت یکسان برای امریکا برخوردار نیست.از طرفی معتقدم روابط دوکشور به سرعت تحت تاثیر تحولات یا اظهارات خاص رهبران سیاسی یا مسوولان دو کشور قرار می‌گیرد و رسانه‌ها تاثیر زیادی بر سمت و سوی آن دارند، در انتها معتقدم امریکا به ترکیه نقش ژئوپلیتیک امنیتی توام با ژئو اکونومیک داده است که از اروپا تا امریکا منافع و اشتراک مساعی هر سه را تامین می‌کند و این همان نقش بازیگری جهانی در سیستم تک چند قطبی است .