دلایل حمله ترکیه به سوریه و بیتفاوتی ترامپ
نویسنده: حسن کریمی|
دکتری جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران|
مقدمه
منطقه شمال شرقی سوریه که شامل استانهای حسکه و بخشهایی از استان رقه، حلب و دیرالزور است، حدود یک چهارم از خاک سوریه را شامل میشود و محل سکونت اقوام مختلفی اعم از کرد، عرب، ترکمن، آشوری و مسیحی است. این منطقه به دلیل برخورداری از منابع غنی آب آشامیدنی به واسطه رود فرات، منابع انرژی مثل نفت و بعضا گاز و نهایتا زمینهای مرغوب کشاوری در کشور سوریه شهره خاص و عام است.
عده کثیری از ساکنان این منطقه کردها هستند. اکرادی که از زمان فروپاشی خلافت عثمانی در تقسیمبندی استعماری جز جغرافیای سوریه شدند و دولتمردان سوری نه تنها بسیاری از آنها را از سر راه برداشتند، بلکه به عده کثیری از بازماندگان نیز شناسنامه ندادند و تا آنجا که توانستند سعی در امحای هویت کردی کردند. اما اکراد این منطقه از دهه 1960م. تاکنون نه تنها برای حفظ هویت خود کوشیدند، بلکه بسیاری از فرماندهان و گریلاهای حزب کارگردان کردستان نیز از کردستان سوریه هستند. نمونه بارز آنها «باهوز اردل» است که سالهاست دستگاه اطلاعاتی ترکیه را مات و مبهوت حرکات گریلایی خود کرده است و حاصل سالها مبارزه او در کوههای قندیل، همان «یگانهای مدافع خلق کرد» موسوم به (ی.پ.گ) در کردستان سوریه است. گروهی که نه تنها موفق شد اعجاب جهانی را برانگیزد، بلکه مساله کرد را در منطقه جنوب غرب آسیا جهانی کرد؛ چرا که تا قبل از حمله داعش کسی نمیدانست روژ آوا (شرق کردستان) کجاست؟ باهورز اردل کیست؟ اما شکلگیری داعش با وجود مصیبتهایی که برای کردستان داشت، بطور قاطع باید گفت منبع بازتاب فضایی کردستان در جهان سیاست و رقابتهای ژئوپلیتیکی بود. الان همه (از شرق عالم گرفته تا غرب عالم) میدانند که کردها کیستند و کردستان کجاست؟ دو سوال اینجا مطرح میشود اول اینکه چرا که اردوغان اینقدر برای حمله به سوریه اصرار دارد؟ سوال دوم اینکه چرا ترامپ کردها را همچون روسای جمهور سابق امریکا رها کرد و سومین خیانت را در تاریخ سیاسی ایالات متحده علیه کردها مرتکب شد.
اصرار اردوغان به حمله
رجب طیب اردوغان رییسجمهوری است که متاثر از هم حزبی خود احمد داوود اوغلو و تئوری او به نام «عمق استراتژیک» درصدد قلمروسازی ژئوپلیتیکی یا به تعبیری دیگر بازساخت گذشته در آینده است. او بدون اینکه درک درستی از تحولات جهانی داشته باشد فریب موقعیت ژئوپلیتیکی کشورش را خورده است؛ چرا که ترکیه یک کشور معبری است و کشور- ملت ترکیه حیات و مماتش وابسته به این موقعیت است. موقعیت ژئوپلیتیکی یک کشور بسیار مهم است، اما همهچیز نیست و یک سیاستمدار کارکشته باید فراتر از آن بیندیشد و درصدد رفع نواقص موقعیت ژئوپلیتیکی کشورش باشد؛ چرا که ترکیه به لحاظ عوامل متغیر ژئوپلیتیکی مشکل دارد و قلمروسازی ژئوپلیتیکی آن در سوریه نیز به خاطر همین مساله است. بعد از اینکه در سال 2014م. داعش به وجود آمد. دولت مرکزی سوریه برای اینکه بتواند بهتر با این گروه افراطی مبارزه کند. مناطق شمال و شمال شرقی را در اختیار کردها قرار داد. کاری که از نظر کارشناسان تاکتیکی بود. اما این اقدام فرصت خوبی برای کردها بود. چرا که آنها نه تنها توانستند داعش را به کمک ائتلاف بینالمللی شکست دهند، بلکه با ایجاد کانتون، یک منطقه خودگردان را در شمال و شمال شرق سوریه تاسیس کردند. این منطقه خودگردان و میزان موفقیت آن در اوج مبارزه با گروه داعش به حدی بود که باعث تعجب همگان شد؛ چرا که نهتنها کردها امنیت را در منطقه خود برقرار کردند، بلکه با نوشتن قانون و به تعبیر خودشان «یاسا» به مدیریت منطقه پرداختند. همین مساله بود که باعث نگرانی ترکها شد؛ چرا که ترکها بهشدت نگران بودند که مبادا یک منطقه خودگردان دیگری شبیه به اقلیم کردستان تاسیس شود. این اقلیم کردی که از کانتون جزیره تا کانتون عفرین امتداد داشت باعث شد تا فاصله کردستان با دریای مدیترانه (درد همیشگی کردها) به کمترین مقدار برسد. همین مساله مایه نگرانی ترکها شد و منجر به دو عملیات سپر فرات در سال 2016م. و عملیات عفرین در سال 2018م. شد.اما عملیات جدید با رمز «چشمه صلح» هماکنون (اکتبر 2019م.) در جریان است و مکمل حملات قبلی است. هدف اصلی اردوغان و دولتمردان ترک از این حمله که به بیماری و کابوس برای آنها تبدیل شده است میتواند در دو مقیاس ملی و منطقهای بررسی شود:
1- مقیاس ملی
در مقیاس ملی حکومت فعلی ترکیه با چالشهای فراوانی مواجه است. میزان گستردگی این چالشها به حدی است که آینده نظام سیاسی حاکم بر این کشور را به خطر انداخته است. اردوغان و همحزبیهایش در سال 2002م. حاکمیت را در این کشور اوراسیایی با رونق اقتصادی آغاز کردند. اما به مرور زمان به خصوص از سال 2010م. به این سو ترکیه با مشکلاتی مواجه شده است که برای رهایی از این مشکلات درصدد فرافکنی است:
الف -تغییر در ساختار سیاسی ترکیه
ترکیه تا قبل از اینکه نظام آن به ریاستی تغییر یابد از سوی کشورهای غربی از جمله امریکا به عنوان یک الگوی دمکراتیک برای کشورهای اسلامی منطقه تجویز میشد، اما تغییر ساختار سیاسی و قبضه کردن قدرت توسط اردوغان و اقدامات افراطگونه آن باعث شد تا دموکراسی در این کشور با مشکل مواجه شود. امروزه بسیاری از احزاب در ترکیه از تغییر نظام پارلمانی در این کشور به ریاستی بسیار ناخرسند هستند. این ناخرسندی حتی به همفکران اردوغان نیز سرایت کرده است و منجر به جدایی داوود اوغلو، عبدالله گل، علی باباجان و… شده است. اردوغان برای اینکه از میزان این ناخرسندی بکاهد با اقدامات فراملی درصدد همراهی افکار عمومی با خود، به حاشیه راندن رقبا و تثبیت ساختار سیاسی فعلی در ترکیه است.
ب - اقتصاد نابسامان ترکیه
اقتصاد ترکیه برخلاف دهه اول حاکمیت حزب عدالت و توسعه که سرشار از رونق بود و ترکیه را در رتبه 17 اقتصاد جهان قرار داد، امروزه روزگار خوشی ندارد. تورم، افزایش بیکاری و کاهش ارزش پول ملی باعث شده است تا از جایگاه مردمی آن کاسته شود. بدون شک همین موقعیت متزلزل باعث شده تا دولت ترکیه برای جبران منابع مالی خود دست به دامان بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و کشورهای ثروتمند از جمله کشور کوچک قطر و امثال آن شود. از سوی دیگر نیز رییسجمهور امریکا با دست گذاشتن بر روی پاشنه آشیل ترکیه یعنی اقتصاد آن، مدام از نابودی اقتصاد این کشور سخن میگوید.
ج -ترس از قدرت نرمافزاری کردها در ترکیه
از سال 2012م. حزب دمکراتیک خلقها که ترکیبی از اکراد، چپها و لیبرالها هستند در ترکیه تشکیل و وارد کارزار انتخاباتی شد. این حزب اگرچه مختلط است، اما در ترکیه به نام حزب کردها شناخته میشود و میزان تاثیرگذاری آن بر فضای سیاسی ترکیه به حدی بوده است که نهتنها در کردستان، بلکه در میان ترکها نیز محبوبیت پیدا کرده است. این اتفاق باعث شد تا از یکسو کردهایی که تا دیروز «گرگ کوهستان» بودند، در پارلمان و قانونگذاری موثر واقع شوند و نقشی تعیینکننده در ائتلافها داشته باشند، در انتخابات شهرداریها بالغ بر 100 شهر را مدیریت کنند، در کلانشهر استانبول در پیروزی «امام اوغلو» موثر واقع شوند و نهایتا بسیاری از طرفداران حزب حاکم عدالت و توسعه به سمت آن گرایش یابند و از همه اینها مهمتر برای همگان ثابت شود که دولت ترکیه هیچ علاقهای به حل مساله دمکراتیک کردها در این کشور ندارد. لذا حمله به شمال و شمال شرق سوریه و به کشتن دادن سربازان ترک میتواند کینه دیرینه کرد و ترک را احیا نموده و باعث تنفر مردم ترکیه از کردهای آن کشور و حزب آنها شود.
2 - مقیاس منطقهای
در مقیاس منطقهای نیز میتوان گفت که ترکیه بنا به دلایل زیر به دنبال حمله به شمال شرقی سوریه و اکراد این منطقه است:
الف -جلوگیری از تداوم کانتونهای کردی و اضمحلال آنها
بدون شک کانتونهایی که در کردستان سوریه مدیریت میکنند بنا بر گزارش برخی منابع کردی و عربی به اندازهای عملکرد آنها خوب بوده است که توانسته رضایت اکثر ساکنان منطقه از کردها گرفته تا ترکها، عربها، آشوریها و مسیحیها را به دست آورد. در این مناطق خودگردان تنها کردها مدیریت نمیکنند، بلکه اقوام دیگر نیز هستند و مدیریت در آنها همگانی است. اگرچه در برخی از نقاط کردها به واسطه ترس از نفوذ دولت سوریه، داعش و بعضا جاسوسان ترک، خود در راس مدیریت قرار دارند، اما کردها تا آنجا که امکان داشت سعی کردند همه در مدیریت منطقه نقش داشته باشند. همین مساله همگرایی میان اقوام و مذاهب در مدیریت منطقه مایه نگرانی ترکیه در زمینه تداوم منطقه خودگردان شمال سوریه شده است.
ب - منطقه خودگردان مکانی برای همگرانی بیشتر میان باکور (شمال کردستان) و روژآوا (شرق کردستان)
نگاهی به بافت جمعیتی کردستان سوریه و کردستان ترکیه از آن حکایت دارد که نهتنها به لحاظ زبانی و فرهنگی بسیار شبیهتر از بقیه نقاط کردستان هستند، بلکه به لحاظ ایدئولوژیکی نیز به یک ایدئولوژی تعلق دارند و همه وامدار رهبر دربند خود «عبدالله اوجلان» هستند و تمام آنچه که در «روژآوا و باکور» روی میدهد به افکار اوجلان بر میگردد. در سالهایی که اوجلان با حکومت ترکیه درگیر بود، سوریه به واسطه منازعه ژئوپلیتیکی بر سر «آب فرات» و «استان اسکندرون (هاتای) » به مکانی برای مبارزه اوجلان با ترکیه تبدیل شده بود و عده زیادی از اکراد سوری گریلای اوجلان بودند. امروزه نیز یگانهای مدافع خلق کرد متاثر از رهبران قندیل یعنی «مراد کارایلان، جمیل بایک، فرهاد کالکان، باهوز اردل و صوفی نورالدین» از شاگردان اوجلان هستند. لذا تثبیت این منطقه کردی یعنی تثبیت پایگاه دایمی برای تبلیغ فرهنگ کردی و مبارزه برای رهایی باکور کردستان (کردستان ترکیه) از سلطه دولتمردان ترک است.
ج -تثبیت منطقه خودگردان و کاستن از میزان اتکای کردستان عراق به ترکیه
کردستان عراق نیز همچون کردستان سوریه سرشار از منابع آب، نفت، کشاورزی مرغوب و مناطق توریستی و گردشگری است. این منطقه به دریای آزاد راه ندارد و نیازمند به کشورهای همجوار از جمله ترکیه است. ترکیه کریدور اصلی صدور نفت و گاز کردستان به خارج است. در واقع همین تنگنای ژئوپلیتیکی باعث شد تا کردها به واسطه اختلافی که با دولت مرکزی عراق بر سر نفت و بودجه داشتند برای همیشه وابسته به ترکیه باشند و ترکیه هر طور که خواسته با کردها رفتار کرده است، حداکثر این بدرفتاری ترکها با اکراد اقلیم کردستان، منزوی کردن ژئوپلیتیکی کردستان در جریان رفراندوم 2017م. و حداقل آن نفوذ ژئوپلیتیکی در عمق 20 کیلومتری خاک کردستان عراق به بهانه مبارزه با حزب کارگران کردستان است. اگر منطقه خودگردان کردی در شمال سوریه تثبیت بشود میتواند از میزان اتکای اقلیم کردستان به ترکیه بکاهد و دولتمردان اقلیم با همکاری منطقه خودگردان کردی در روژآوا و دولت سوریه که میانه خوبی به لحاظ تاریخی با ترکیه ندارد اقدام به ارتباط با دریای آزاد یا همان مدیترانه نمایند، مسالهای که دور از دسترس نیست و عایدات آن میتواند نهتنها منجر به رونق دو بخش کردستان، بلکه منجر به رونق اقتصادی دولت سوریه نیز بشود.
د - تغییر در بافت جمعیتی شمال شرق سوریه
یکی دیگر از اهداف ترکیه در شمال شرق سوریه، تغییر در بافت جمعیتی این منطقه و از حداکثر انداختن اقلیت کرد در این بخش از سوریه است. ترکیه با این حمله درصدد آن است تا پس از تسلط بر عمق 30 کیلومتری سوریه و به تعبیر خود آنها ایجاد منطقه امن، حدود 3.5 میلیون آواره سوری را که عمدتا عرب هستند در آنجا اسکان دهد. اگر چنین اتفاقی رخ دهد معنی ای جز تغییر بافت جمعیتی شمال شرق سوریه نمیتواند داشته باشد. اگرچه مقامات ترک بارها اعلام کردهاند که درصدد تغییر بافت جمعیتی نیستند، اما بدون شک یکی از اهداف استراتژیک آنها در شمال سوریه همین مساله و به حداقل رساندن کردها است؛ مسالهای که شکست آن بیشتر از موفقیت آن است؛ چرا که به مرور زمان اعراب ساکن در این منطقه در صورت برقراری ثبات در سوریه به مکان اصلی سکونت خود باز خواهند گشت.
و - به قدرت رساندن اخوانالمسلمین در سوریه و چرخش سیاست خارجی آن به سمت ترکیه
ترکیه با اشغالگری به دنبال آن است تا در تدوین قانون اساسی آینده سوریه نقش موثری داشته باشد و از سوی دیگر عناصر وابسته به خود که عمدتا اخوان المسلمین هستند را در این کشور عربی حداقل به یک جایگاه مهم سیاسی و تاثیرگذار در سیاست آن برساند؛ چرا که به قدرت رسیدن اخوان یعنی چرخش سیاست خارجی آن کشور به سمت ترکیه و کاهش نقش بقیه در این کشور عربی.
بیتفاوتی ترامپ نسبت به کردها
اقدام امریکا در خروج از شمال سوریه، از نظر صاحب نظران به عنوان سومین خیانت تاریخی این کشور قدرتمند به کردها قلمداد شده است. دو مورد قبلی آن یکی در سال 1975م. و در جریان شورش موسوم به «شورش ایلول» علیه حکومت بعث عراق بود که با ملاقات شاه مخلوع ایران و صدام حسین در الجزایر و قرارداد آن، امریکا پشت کردها را خالی کرد و دیگری در هزاره سوم و در جریان رفراندوم 2017م. بود. زمانی از هنری کسینجر پرسیدند برای چه کردها را در سال 1975م. رها کردید و از آنها حمایت نکردید. او در جواب میگوید: «شما عملیات سری را با ماموریت مبلغان مسیحی اشتباه گرفتید» یا در نقل قول دیگری از کسینجر آمده است: «که با کردها پیمان ببند، اگر آنها چیزی به دست آوردند به آنها بده، اگر چیزی به دست نیاوردند به درک.» امروز از ترامپ میپرسند چرا شما کردها را رها کردید. در جواب میگوید که «کردها در جنگ دوم جهانی و در عملیات نرماندی از ما حمایت نکردند»، اگرچه او میگوید که ما کردها را دوست داریم و هرازچندگاهی از طریق توئیت، ترکیه را تهدید میکند که اگر پا را از گلیم فراتر بگذارد اقتصادش را نابود میکند. این حرف رییسجمهوری است که تنها پول برایش مهم است و برتری اقتصاد امریکا. تحلیل در مورد خروج امریکا از شمال سوریه بسیار سخت است؛ چرا که اولا شخصیت ترامپ غیرقابل پیشبینی است. در ثانی خبر دقیقی در مورد بسته پیشنهادی اردوغان به ترامپ در دسترس نیست. اما هر دلیلی که داشته باشد، بیربط به اقتصاد و پول نمیتواند باشد. در ارتباط با خروج ترامپ، سوای منافع ملی، دو نکته که عمدتا جنبه داخلی دارند بیشتر به چشم میآید. یکی به ماجرای «اوکراین گیت» بر میگردد. مسالهای که باعث شده است تا مجلس نمایندگان امریکا او را به علت «سوءاستفاده از قدرت»، تهدید به «استیضاح» نماید. ترامپ با درک این مساله که نظامیان و زندگی آنها جایگاه مهمی در افکار عمومی امریکا دارد، درصدد است تا با خارج کردن نظامیان در سوریه گذشته از افزودن به محبوبیت خود، اندکی نیز از فشار افکار عمومی به واسطه ماجرای «اوکراین گیت» بکاهد. در ثانی انتخابات ریاستجمهوری امریکا در پیش است ترامپ در دوره قبل با وعده تزریق ثروت به امریکا و ایجاد اشتغال بر سر کار آمد. در این زمینه نیز به نسبت خوب عمل کرد. به گونهای که میزان بیکاری در امریکا هماکنون به پایینترین میزان خود در چند سال اخیر رسیده است. بنابراین شاید در بسته پیشنهادی اردوغان به او مساله پول در میان باشد. به این معنا که ترکیه بتواند با اندکی پیشرفت در خاک سوریه و رعایت خطوط قرمز امریکا، از ایران و روسیه فاصله گرفته و ضمن نزدیک شدن به امریکا بتواند به هواپیماهای اف- 35 دسترسی پیدا کند.
نتیجهگیری:
منطقه شمال و شمال شرقی سوریه که محل سکونت اکراد و منطقه خودگردان آنهاست، به واسطه خروج نیروهایی امریکایی و حمله ترکیه به آن توجه محافل جهانی و بینالمللی را به خود جلب کرده است. ترکیه که از دو سال قبل تاکنون نسبت به حمله به این منطقه هشدار میداد و به قول خود درصدد نابودی کریدور ترور در مرزهای جنوبی خود است، بالاخره تهدید خود را با خروج نیروهای امریکایی عملی کرد و با عملیات موسوم به چشمه صلح به شمال سوریه حمله کرد. هدف اردوغان از این حمله در مقیاس ملی به واسطه ساختار نابسامان سیاسی، وضع بد اقتصادی و ترس از قدرت نرم افزاری کردها بود. اما در مقیاس منطقهای نیز عواملی همچون جلوگیری از تداوم کانتونهای کردی و اضمحلال آنها، نقش منطقه خودگردان در همگرانی بیشتر میان باکور (شمال کردستان) و روژآوا (شرق کردستان)، تثبیت این منطقه خودگردان و نقش آندر کاستن از میزان اتکای کردستان عراق به ترکیه، تغییر در بافت جمعیتی شمال شرق سوریه و نهایتا به قدرت رساندن اخوان المسلمین در سوریه در حمله ترکیه دخیل بودند. اما آنچه که برای کارشناسان و ناظران منطقهای جای تعجب بود، خروج غیرمنتظره امریکا و عدم حمایت آنان از اکراد در برابر حملات ترکها بود که از آن به نام سومین خیانت تاریخی امریکا به کردها تعبیر میشود. تحلیل در مورد اینکه چرا امریکا نسبت به کردها بیتفاوتی کرد، کار بسیار سختی است؛ چرا که اولا پیشبینی ترامپ کار سختی است. در ثانی هیچ خبری از بسته پیشنهادی اردوغان به ترامپ در دسترس نیست. اما هرچه هست به مساله اقتصاد برمیگردد. در هر حال باید منتظر ماند و دید که در آینده چه اتفاقی میافتد. آیا خیانت دیگری در پرونده امریکا علیه کردها ثبت میشود؟ یا اینکه نه و ترامپ با یک تصمیم عجیب و غریب مثلا ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر شمال سوریه همه را شوکه خواهد کرد.
منبع: مرکز بینالمللی مطالعات صلح