مردم، قدرت و منافع (142)
نوشته: جوزف استیگلیتز|
ترجمه: منصور بیطرف|
فصل نهم
احیای یک اقتصاد پویا همراه با شغل
و فرصت برای همگان
بنابراین آموزش خوب و عمومی برای همه باید در مرکز هر برنامه برابری و برابری فرصت باشد. این امر هم نیازمند افزایش هزینه ملی خواهد بود. زمانی که شکاف میان پرداختیهای معلمان و کسانی که در بانک وجاهای دیگر در جامعه ما کار میکنند آنقدر بزرگ است، چگونه میتوانیم انتظار داشته باشیم که آموزش معلمان خوب را جذب کند؟ و در زمانی که شکافها میان پایه منابع انجمنها زیاد بزرگ است، چگونه میتوانیم انتظار داشته باشیم یک کیفیت عالی از آموزش در هر جا داشته باشیم ؟ موضوع انگیزهمند کردن معلمان از طریق اجرای پرداختیها نیست – به آنها کمک هزینه تحصیلی داده شود، مثلا اینکه اگر دانشآموزان آنها عملکرد بهتری داشته باشند دو هزار دلار بیشتر داده شود- به سختی میتواند فرورفتگی نابرابریهای پرداختی میان معلمان و مثلا بانکداران را پر میکند. اگر به یک جراح قلب برای انگیزه مند کردن او گفته شود، «اگر عمل موفقیتآمیز باشد، به شما بیشتر پرداخت میکنیم،» آن جراح حالت تدافعی به خود میگیرد. جراح همه مهارت خود را در هر عمل جراحی به کار میگیرد. این موضوع برای بخش بزرگی از معلمان ما هم است. ما اگر احترام بیشتری از خود بروز دهیم (به جای آنکه آنها و اتحادیههایشان را دایما شرمنده کنیم که در طول دورههای اصلاح آموزشی مرسوم شده است) معلمان بهتری را با پرداختیهای بهتر دستمزدی استخدام کنیم (و با این کار به میراث تبعیض جنسیتی که مدتهای طولانی است بر این حرفه مثل طاعون چسبیده است) و شرایط بهتر کاری از جمله در بسیاری از موارد کلاسهای کوچکتر فراهم شود، عملکرد بهتری را به دست خواهیم آورد.