سردرگمی ورودیهای جدید بورس
گروه بورس|
بازار سرمایه از ابتدای سال جاری، روند رو به رشدی را تجربه کرده است، بهطوری که در مقایسه بازدهی میان بازارهای موازی با بورس تهران، متوجه میشویم که تا 14 بهمن ماه سال جاری، شاخص کل بورس 146 درصد بازدهی داشته در حالی که سرمایهگذاری در بازار سکه طلا، تنها 8 درصد بازدهی را برای سرمایهگذاران به همراه آورده است. در بازار ارز نیز وضعیت از این بهتر نیست و تنها 6 درصد بازدهی از ابتدای سال تا 14 بهمن ایجاد شده است. البته بازار مسکن و همچنین بانک و اوراق درآمد ثابت وضعیت بهتری داشتند، به این ترتیب که هر یک 25 و 18 درصد بازدهی را تا نیمه ماه یازدهم امسال ایجاد کردند.
اما آنچه واضح است و کارشناسان نیز به آن اذعان میکنند، دلیل اصلی رشد بورس، پس از ایجاد شوکهای شدید تورمی، ورود نقدینگی از تمام بازارها به سمت بازار سرمایه است. مشاهدات میدانی حاکی از ان است که بسیاری از کارگزاریها با صفهای عظیم داوطلبان برای اخذ کد سهامداری مواجه هستند که در برخی از روزها مانند روزهای منتهی به عرضه اولیه یا پذیرهنویسی، این صفها از 5 صبح در جلوی کارگزاریها ایجاد میشود. حجم هیجانی که اخیرا از سوی آحاد جامعه برای ورود به بورس دیده میشود، شاید در وهله اول خوشایند به نظر برسد و با گزارههایی شبیه به نقشآفرینی سرمایهگذاران خرد در اقتصاد مولد، توصیف شود، اما واقعیت آن است که هماکنون بسیاری از اساتید مالی کشور، به این جمعبندی رسیدهاند که برای پیشبینی حرکت نقدینگی در بازار و تداوم رشد شاخص، تئوریهای مالی فعلی پاسخگو نیست و اگر حباب ورود به بورس بترکد، امکان دارد آثار و تبعات اجتماعی و اقتصادی غیرقابل جبرانی را ایجاد کند. به همین دلیل، به کرات توصیه میشود که ورود به بازار سرمایه، چنانچه با دانش مالی کافی همراه نیست، از طرق سرمایهگذاری غیرمستقیم همچون صندوقهای سرمایهگذاری مشترک یا سبدگردانیها صورت بگیرد. در غیر این صورت، اتکا به موارد تحلیلی مهمی همچون مقوله ارزشیابی، باید مورد توجه سرمایهگذاران بورسی قرار بگیرد. زیرا در شرایط انفجار هیجان در بازار، بسیاری از سهام بالاتر از ارزش واقعی خود معامله میشوند که بهتراست از آنها حذر شود یا موقعیت خروج از این سهمها، مورد توجه باشد.
چالش قیمتگذاری با روشهای جدید
پیش از بروز آنچه اکنون در بازار توسط سرمایهگذاران خرد مشاهده میشود، فعالان بازار زمانیکه قصد معامله خرد سهام شرکتی را در بازار داشتند، میگفتند شرکت مثلاً ۱۰۰ تومان سود میسازد، قیمت (ارزش) سهام شرکت با ضریب قیمتی ۷ مرتبه میشود ۷۰۰ تومان (فارغ از بررسی صحت این رویه در بازار) .
طی دو سال گذشته و پس از تصویب قانون تجدید ارزیابی، رویه قیمتگذاری سهام توسط فعالان بازار تحولی اساسی داشت. پیش از این، گفته میشد که ارزش جایگزینی یک شرکت مثلاً ۱۰۰۰ میلیارد تومان است، این شرکت باید مثلاً ۶۰ درصد آن معامله شود، پس قیمت (ارزش) آن میشود ۶۰۰ میلیارد تومان و معاملات در فضایی با آرامش و هیجان منطقی صورت میگرفت. (البته باید به این نکته توجه داشت که اتکای صرف به ارزش جایگزینی، مبای علمی متقن ندارد). حال مشاهده میشود که رویه قیمتگذاری سهام به تازگی وارد مرحله جدیدی شده و اکنون گفته میشود ارزش بازار سهام شرکت الف مثلا ۵۰۰ میلیارد تومان است، بنابراین ارزش بازار سهام شرکت ب نباید حداقل نصف شرکت الف باشد. بدون توجه به اینکه آیا این دو شرکت اصلا همبستگی عملکردی با یکدیگر دارند یا خیر. طبعا این موضوع با عقل جور درنمیآید اما در بازار، با اتکا به همین گزارههای غلط، نعاملات و افزایش قیمتهای بسیاری صورت میگیرد.
البته ارزشگذاری با رویکرد مبتنی بر مقایسه شرکتهای مشابه، یکی از رویکردهای علمی در علوم مالی به شمار میرود. اما این رویکرد ارزش شرکت را از طریق مقایسه نسبتهای ارزشی و قیمتی شرکت با سایر شرکتهای مشابه در صنعت تخمین میزند. روش ارزشگذاری با این رویکرد به این شکل است که نسبتهای ارزشی و قیمتی، نسبتهای بدهی، نسبتهای اهرمی، نسبتهای مالیاتی و... را در چند دوره متوالی برای شرکتهای مشابه در صنعت به دست میآورد. دلیل استفاده از چندین دوره مالی به جای دوره آخر کاهش میزان تاثیرگذاری نوسانات غیرطبیعی متغیرهای موثر بر ارزش و قیمت سهام شرکتهای موجود در صنعت است. پس از محاسبه میانگین هر کدام از نسبتها و تعمیم آن به شرکت مورد ارزشگذاری، با استفاده از صورتهای مالی شرکت، ارزش برآوردی آن به دست میآید. نمونه بارز آن را بازار را میتوان همبستگی قیمت سهام خودروسازان دانست که در زمانهای خاصی مانند اجرای پروژههای هم هویت مانند تولید ال90 توسط پارسخودرو، ایرانخودرو و سایپا مشاهده کرد.
در غیر این صورت، رویکرد درست این است که با استفاده از روشهای تحلیلی، اقدام به خرید و فروش سهام یک شرکت، شود.