اقتصاددانان دولت‌باید پاسخگوی وضع موجودباشند

۱۳۹۹/۰۴/۰۷ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۶۸۳۷۱
اقتصاددانان دولت‌باید پاسخگوی وضع موجودباشند

تنها بازاری که انتقال حباب‌ها به آن به نفع اقتصاد است؛ بازار اوراق است

مهدی بیک| دولت راهبردهای اقتصادی خود را با مشورت از چه اقتصاددانی پیش می‌برد؟ این مشورت‌ها مبتنی بر چه الگوهایی ارایه می‌شود؟ اگر نتایج حاصل از این ایده‌پردازی‌های اقتصادی مناسب نبوده، آیا نباید تغییرات جدیدی را در راهبردهای اقتصادی لحاظ کرد؟ این پرسش‌ها و پرسش‌هایی دیگر از این دست این روزها که بازار ارز تکانه‌های قیمتی تازه‌ای را تجربه می‌کند بیشتر از هر زمان دیگری در محافل و گعده‌های اقتصادی مطرح می‌شود و ضرورت پاسخگویی به آنها احساس می‌شود. گروهی از اقتصاددانان که بخشی از آنها جریان اصلی کارشناسان اقتصادی کشور را شکل می‌دهند معتقدند که دولت در مسیر درست برنامه‌ریزی‌های اقتصادی قرار دارد و این تحریم‌های اقتصادی است که باعث بروز نوسانات دامنه‌دار در بازار‌های مالی شده است؛ این گروه از تحلیلگران اعلام می‌کنند که اولویت نخست اقتصاد ایران در شرایط فعلی اتخاذ سیاست‌های درست پولی است و در مقابل، تعداد دیگری از اقتصاددانان که معتقدند؛ هرچند تحریم‌ها یک عامل اساسی برای تکانه‌های تورمی است اما راهبردهای اقتصادی نظام سیاسی نیز در تشدید این تکانه‌ها اثرگذار بوده است. نقطه اوج اختلافات این 2 دسته از کارشناسان اقتصادی را می‌توان در موضوع انتشار اوراق به عینه مشاهده کرد؛ زمانی که برخی از اساتید دانشگاهی اتخاذ سیاست‌های پولی درست را اولویت نخست مقابله با نوسانات و کسری بودجه ارزیابی می‌کنند و دسته دیگری از اساتید علم اقتصاد انتشار اوراق را. علی سعدوندی دکتر علی سعدوندی دکترای اقتصاد و استاد دانشگاه استرالیایی«وولونگونگ» یکی از اساتیدی است که انتقادات جدی نسبت به راهبردهای اقتصادی دولت و حلقه مشاوران نزدیک به دولت مطرح و اعلام می‌کند که نتایج اقتصادی و شاخص‌های نزول کرده اقتصاد نشان‌دهنده این امر است که حلقه مشاوران نزدیک به دولت نتوانسته‌اند راهبردهای اقتصادی مناسبی را پیشنهاد دهند و دولت هرچه سریعتر باید از این مسیر اشتباه بازگردد و به سمت انتشار اوراق و سیاست‌های متناسب با آن حرکت کند. سعدوندی در جریان گپ و گفت تحلیلی با «تعادل» تلاش کرده است تا چرایی غلتیدن اقتصاد ایران به تله‌های تورمی را تشریح کند. روزنامه تعادل امیدوار است که سایر اساتید علوم اقتصادی نیز به این بحث بپیوندند و نظرات خود را در رد یا قبول این دیدگاه‌ها مطرح کنند.

  در گفت‌وگوی قبلی که ما با شما داشتیم اشاره کردید که چنانچه دولت به سمت انتشار اوراق حرکت نکند؛ اقتصاد ایران با تکانه‌های تورمی روبه‌رو خواهد شد.به‌نظر می‌رسد در حال حاضر در چنین شرایطی قرار گرفته‌ایم. ارز روند صعودی گرفته و به دنبال رشد قیمت دلار تمام کالاها رشد قیمتی را تجربه می‌کنند. چرا اقتصاد ایران به این نقطه رسید؟

اینکه قیمت دلار افزایش پیدا کرده از این جهت در اقتصاد مهم است که دلار مشاهده‌پذیری بالایی دارد؛ یعنی مردم انتظارات تورمی خود را با دلار تنظیم می‌کنند وگرنه تمام شاخص‌های اقتصادی در چند ماه گذشته حکایت از این دارد که این روند تورمی در اقتصاد کشور آغاز شده است و اگر این روند تورمی مجددا آغاز شود با توجه به کسری بودجه شدیدی که دولت دارد این می‌تواند خطرناک باشد و می‌تواند به واگرایی تورمی منجر شود. این اتفاقی بود که از سال‌ها قبل، قابل پیش‌بینی بود؛ یعنی همان سال‌هایی که دولت افتخار می‌کرد به دستاوردهای تورمی‌اش در همان زمان هم بنده اعلام کردم که این دستاوردی نیست و تنها انباشت شوک تورمی است و این انباشت شوک تورمی وقتی آزاد بشود، مشکلات عدیده‌ای را ایجاد خواهد کرد. 

  یعنی تحریم‌ها در این میان اثرگذار نبوده است؟ دولتی‌ها بیشتر روی تحریم‌ها مانور می‌دهند و دلیل مشکلات را تحریم‌ها می‌دانند؟

حالا و امروز این شوک تورمی همزمان شد با 2بحران تحریم و کرونا و شما هم‌اینک می‌بینید که سوءمدیریت‌های گذشته تاثیرات شدیدی را به جا می‌گذارد. از چند سال پیش بنده توضیح دادم و در نوشته‌ها و سخنرانی‌ها و گفت‌وگوهای مطبوعاتی اشاره کردم که تنها راهی که در نهایت خواهیم داشت؛ انتشار گسترده اوراق برای جبران کسری بودجه است. این راهی است که اکثر قریب به اتفاق کشورهایی که توانسته‌اند تورم را مهار کنند، آن را طی کرده‌اند؛ اما از آنجایی که در کشور ما امکان ندارد هیچ ایده مدرنی بدون هزینه‌های بالا جا بیفتد و ما از تجربیات جهانی درس بگیریم در همین مساله هم این موضوع تکرار شد. افرادی که اتفاقا تا دیروز اسم اوراق را هم نشنیده بودند؛ ناگهان تبدیل شدند به مخالفان سینه چاک کرده اوراق و اوراق شد یک دسیسه و یک توطئه. به خاطر همین آن سیاست درست متوقف شد و آن سیاستی که می‌شد کل کسری را از طریق آن جبران کرد کنار گذاشته شد و نقدینگی به سمت بورس هدایت شد. 

  یعنی شما معتقدید که بازار بورس در خصوص موضوع مهار تورم اثرگذار نیست و این زخم تورم دوباره از جای دیگر سر بر می‌آورد؟

بازار بورس به صورت خازن عمل می‌کند و یک نقش تعویق‌دهنده دارد؛ یعنی تکانه‌های تورمی را مدتی (یک‌سال یا یک‌سال و نیم) به تاخیر می‌اندازد؛ ولی در نهایت این تورم باز می‌گردد. تنها بازاری که اگر حباب‌ها به آن بازار منتقل بشود به نفع اقتصاد است؛ بازار اوراق است. دلیل این قضیه هم این است که اگر نقدینگی کشور به سمت اوراق جذب شود باعث افزایش قیمت اوراق می‌شود که این افزایش قیمت اوراق به معنی کاهش نرخ بهره حقیقی است و این کاهش نرخ بهره حقیقی، لاجرم به نفع اقتصاد است. 

 

البته در حال حاضر نرخ بهره ما منفی است و دلیلی اصلی این امر هم این است که دولت متاسفانه از شرایطی که پیش آمد در جهت تامین بودجه از محل اوراق اقدام نکرده و آنچه در مطبوعات و رسانه‌ها گفته می‌شود که دولت در این سال در حال انتشار وسیع اوراق است تاکنون به واقعیت نپیوسته و بعید است به واقعیت بپیوندد.

  دلیل اینکه این اوراق انتشار پیدا نکرده است، چیست؟ به هر حال زمانی که دولت اعلام می‌کند که قصد انتشار اوراق را دارد؛ نشان‌دهنده این است که دولت به ضرورت این امر پی برده است؟ این‌طور فکر نمی‌کنید؟

خیر؛ چون مجری این قضیه اعتقادی به انتشار اوراق ندارد؛ به دلیل اینکه محافظه‌کاری می‌کنند، چرا که نهادهای نظارتی محیط‌های امنی را برای این سیاستگذاران فراهم نکرده‌اند که از طریق این محیط امن اوراق تورم مهار شود. یعنی اعلام می‌کنند اما اجرا نمی‌کنند. چرا که اجرای این سیاست‌ها به یک بستر و اراده لازم نیاز دارد.

  نتایج این راهبردهایی که شما می‌گویید اشتباه است، چیست؟ به هر حال تکانه‌های تورمی در حال افزایش است و چشم‌انداز چندان مشخص نیست. اقتصاد ایران به چه سمتی حرکت می‌کند؟

در مجموع می‌توانم بگویم که شرایط از نظر سیاست‌گذاری اقتصادی اصلا مناسب نیست؛ اگر شما می‌بینید که قیمت مسکن ناگهان دوباره سیر تصاعدی گرفته، شاخص بورس در حال بالارفتن است؛ قیمت دلار و ارز مدام افزایش پیدا می‌کند، اینها نشانه‌های یک موج تازه تورمی است. توصیه اکید من به مردم و نظام سیاسی این است که تجربیات سایر ملل در زمینه‌های اقتصادی درس بگیریم؛ اقتصادانانی که با نظریاتشان این وضعیت امروز را به وجود آوردند باید قدری با ملاحظه بیشتر به نظراتشان توجه شود، نه اینکه این افراد امتحان پس داده و کسانی که این بحران را ایجاد کرده‌اند، همچنان اکثریت را در تصمیم‌سازی‌های اقتصادی داشته باشند و با قدرت مطلق برنامه‌ریزی کنند.

  منظور شما مشاوران اقتصادی دولت و مردان اقتصادی کابینه است؟

به نظر من، چهره‌های اقتصادی که در درون دولت چه در حاشیه و بیرون دولت، موجب به وجود آمدن این وضعیت هستند حداقل در کوتاه‌مدت نباید در تصمیم‌سازی‌های اساسی دخیل باشند. چون به هر حال ذهنیت این افراد است که مسیر اقتصادی دولت را مشخص کرده و نتایج آن امروز در فضای اقتصادی قابل مشاهده است. تغییر سیاست‌ها باید جدی و اساسی باشد اما در حال حاضر هیچ نشانه‌ای دال بر اینکه ما در این مسیر حرکت می‌کنیم مشاهده نمی‌شود. همچنان انکار نه انگار بحران کرونا را داشته و داریم؛ انگار نه انگار که تحریم‌ها وجود دارد؛ انگار نه انگار که شرایط تورمی سختی را پشت سر گذاشته‌ایم، انگار نه انگار که دیگر نمی‌توانیم در آمد نفتی داشته باشیم؛ نمی‌توانیم ارز نفتی را به بازار تزریق کنیم، دقیقا همان تصمیمات گذشته، همان راهبردهای قبلی که از زمان هویدا تا به امروز ادامه داشته، اتخاذ می‌شود.

  اشاره شما به تزریق 45میلیون دلاری ارز به بازار است؛ به نظرتان این تصمیم تصمیم درستی بوده است؟

در کوتاه‌مدت چون قیمت ارز، لنگر اسمی است در اقتصاد ایران، نباید اجازه بدهیم قیمت ارز از یک حدی بالاتر رود؛ من به عنوان یک مُسکن این تزریق را برای کنترل بازار آزاد اجتناب ناپذیر می‌دانم و باید این تزریق انجام می‌شد، در واقع این تصمیم درست است؛ اما دقت کنید کل کالاها در حال رشد قیمت است؛ اینکه شما قیمت ارز را به صورت مصنوعی کنترل کنید دوام چندانی نخواهد داشت؛ کلا این نوع سیاست‌های آرایشی بهداشتی که مرتب در کشور دارد تشدید می‌شود، نتایج مخرب خواهد داشت؟

  این سیاست‌های اشتباه که به آن اشاره می‌کنید، مبتنی بر کدام آموزه‌های آکادمیک است؛ این سیاست‌ها از کجا در ساختارهای اقتصادی کشورمان لانه کرده است؟

این سیاست‌هایی است که آقای انورخوجه در آلبانی اجرا کرد و متاسفانه در وزارت صمت ما طرفداران بسیاری دارد؛ این سیاست‌ها بسیار خطرناک است و ترکیب این سیاست‌ها با هم شرایط خوبی را در 6ماه آینده در اقتصاد ایران به وجود نخواهد آورد. با اطمینان اعلام می‌کنم که اگر این سیاست‌ها ادامه پیدا کند ما وارد فاز جدی بحران اقتصادی خواهیم شد.

   راهکارپیشنهادی   شما برای حل این مشکل چیست؟

جالب اینجاست که این بحران به راحتی قابل رفع است. یعنی حداقل در بیانیه‌های بانک مرکزی هم راهکار دیده می‌شود. وقتی بانک مرکزی اعلام می‌کند که کل کسری بودجه باید از طریق انتشار اوراق منتشر شود؛ حرف درستی است اما از آنطرف هم بانک مرکزی باید عملیات بازار آزاد را استارت بزند که اصلا با این قضیه آشنایی ندارند و به درستی انجام نمی‌شود. بانک مرکزی باید نرخ هدف اعلام کند که این نرخ اعلام نمی‌شود. نمی‌دانم این از ضعف تحلیل است که نمی‌دانند باید چه نرخی را اعلام کنند یا اینکه قدرت کافی به بانک مرکزی اعطا نشده برای اعلام نرخ هدف یا موضوعات دیگری در کار است. هر دلیلی که دارد در حال حاضر تک تک نهادهای سیاست‌گذاری ما در جهت‌های معکوس با هم عمل می‌کنند. از یک طرف بانک مرکزی نرخ عملیات بازار باز را انجام نداده و نرخ هدف را اعلام نکرده است. از آن طرف متاسفانه وزارت اقتصاد اساسا اعتقاد و عزمی برای انتشار اوراق ندارد و مخالف اوراق است و قصد دارد با تداوم هدایت نقدینگی به بورس اقتصاد ایران را وارد دایره‌ای از بحران‌های ریز و درشت کند. 

  تبعات این اتمسفر اقتصادی که شما برای ما شرح دادید چه می‌تواند باشد؟ این رفتارهای متناقض سیاستگذاران اقتصادی چه نتایجی در بر دارد؟

اگر وزارت اقتصاد طرح خودش را که تزریق گسترده سهام در بازار سرمایه است را به اجرا بگذارد، بازار سهام سقوط خواهد کرد؛ این سقوط بازار سهام، باعث آزاد شدن چند ده هزار میلیارد تومان نقدینگی از حساب‌های جاری کارگزاری‌ها به سمت بازار کالا و خدمات خواهد انجامید و با توجه به اینکه احتمالا امسال رشد پایه پولی ما هم بسیار شدید خواهد بود با سیاست‌های جاری؛ متاسفانه وارد فازی خواهیم شد که تا به حال مردم ما و اقتصاد ایران تجربه نکرده اند؛ لااقل در چد نسل گذشته چنین تجربه‌ای را نداشته‌ایم. امیدوارم که درس عبرتی گرفته شود ولی این امید چندان محکم نیست.

  منظور شما از این شرایط ناگهانی همان ابرتورمی است؟ اگر فرض بگیریم که دولت راهبردهایش را تغییر ندهد، آیا سایر نهادها مثل مجلس یازدهم و... می‌توانند در این زمینه به کمک اقتصاد بیایند؟

مجلس یازدهم و سایر نهادها هم هیچ کمکی نمی‌تواند بکند؛ چون مجلس و نهادهای پژوهشی وابسته به مجلس خود اساسا مخالف انتشار اوراق هستند. نهاد پژوهشی مجلس در واقع حمایت‌کننده سیاست‌های اقتصادی دولت هستند. معلوم است که یک چنین ساختارهایی از تصمیمات دولت دفاع می‌کنند. برخی اساتید دانشگاهی اقتصاد هم در این بازه زمانی به جای اینکه اعتراض کنند به روند تورمی در یک تخیل و توهمی به سر می‌بردند و نگران بحران بدهی بودند؛ من اینجا عرض می‌کنم، نسبت مقدار بدهی خارجی ایران به تولید ناخالص ملی یکی از پایین‌ترین‌ها در دنیاست؛ نسبت بدهی داخلی ایران نسبت به تولید ناخالص ملی هم یکی از پایین‌ترین‌ها در دنیاست. نهادهای مختلف اعداد بسیار بالاتری از این را اعلام می‌کردند تا وضعیت را بحرانی نشان دهند؛ مثلا 40 درصد و 45درصد اعلام می‌کنند، اینها واقعیت ندارد؛ بدهی به تولید ناخالص ملی ما حدود 25درصد است که در همین زمینه هم سعی شده با اعداد بازی شود.

  یعنی شما معتقدید که راهبردهای اقتصادی کشور مبتنی بر واقعیات نیست؟

عرض کردم، با توجه به اینکه کلیه نهادهای سیاست‌گذاری اقتصادی کشور در جهت مقابله با انتشار اوراق و افزایش بدهی و در جهت پولی‌سازی کسری بودجه در حال حرکتند؛ و حتی به عنوان مثال اساتید دانشگاه شریف به‌طور مشخص اعلام کرده‌اند که پولی‌سازی کسری بودجه ارجح هست بر انتشار گسترده اوراق است (دقت بفرمایید حتی اساتید دانشگاه شریف چنین بحثی را مطرح کرده‌اند) که کاملا در تضاد با تجربیات بشری و اصول علمی اقتصاد است، گمان نمی‌کنم تغییری در سیاست‌های دولت ایجاد شود. اکثر اساتید اقتصاد در دانشگاه‌های کشور در دفاع از این سیاست‌ها همسو بوده‌اند. من شرایط را به دلیل ذهنیت اقتصاددانان و سیاستگذاران اقتصادی ما دارند، بسیار حساس و بحرانی می‌دانم.

  هیچ‌وقت با مسوولان دولتی و مدیران وزارت اقتصاد درباره این خطرات صحبت کرده اید؟ 

من به مدیران وزارت اقتصاد چند بار عرض کردم اینکه فروپاشی اقتصادی اتفاق بیفتد همه ضرر می‌کنند. همین مدیرانی که امروز در بهترین شرایط زندگی می‌کنند آیا بعد از بدتر شدن اوضاع همچنان وزیر و مدیر خواهند بود؟ آیا کسی بعد از بحران‌های اقتصادی از این افراد خواهد پرسید که چرا چنین تصمیماتی را در در اقتصاد اتخاذ کرده‌اند؟ دوستان در حال سوراخ کردن قایقی هستند که خود و خانواده‌شان هم در درون آن نشسته‌اند.