مالیات از سودهایکلان راهحل مشکلات است
یکی از منابع مالیاتی، درآمدهای حاصل از سوداگری در بورس است
مهدی بیک| «از سودهای بورس باید مالیات اخذ شود.»این عباراتی است که حسین راغفر حدودا 2ماه قبل در جریان گفتوگو با «تعادل» با استفاده از آنها تلاش کرد تا ایدههای تازهای را برای جبران کسری بودجه دولت و ایجاد ظرفیتهای اعتباری مولد مطرح کند. اظهاراتی که بازتابهای فراوانی در محافل اقتصادی به جا گذاشت و بازخوردهای فراوانی در رد یا قبول آن مطرح شد. 3ماه بعد از این اظهارنظر و در شرایطی که موضوع صعود یا سقوط بورس همچنان یکی از سوژههای مهم اقتصادی کشور است و از مردم عادی کوچه و بازار تا اساتید علم اقتصاد و... درباره آن اظهارنظر میکنند، یکبار دیگر سراغ حسین راغفر عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه الزهرا تهران رفتیم تا گپوگفتی در خصوص مهمترین موضوعات اقتصادی کشور داشته باشیم. راغفر همچنان با صراحت روی ایدههای خود پافشاری میکند و با اشاره به این واقعیت که بنگاههای بزرگ اقتصادی و شرکتهای حقوقی بزرگ در حال فروش سهام خود هستند اعلام میکند که ضرر بزرگ ریزش بهمن بورس را نه شرکتهای بزرگ و کارتلهای عظیم بلکه مردمی متحمل خواهند شد که طی ماههای اخیر سرمایههای خود را وارد بورس کردهاند؛ مردمی که راغفر معتقد است امروز بیشتر از همیشه تحت فشارهای کمرشکن معیشتی قرار گرفتهاند و باید از آنها حمایت شود.
این روزها موضوع اولویت داشتن «انتشار اوراق» یا «اتخاذ سیاستهای پولی و رونق بورس» برای جبران کسری بودجه در میان تحلیلگران اقتصادی و اساتید علم اقتصاد حسابی گرم شده و گروهی از انتشار اوراق و تعداد دیگری از بورس و سیاستهای پولی دفاع میکنند؛ نظر شما در مورد این بحث که در میان اساتید اقتصادی راه افتاده، چیست؟ انتشار اوراق یا توجه به بورس؟
البته راههای منطقی تجربه شدهای در این خصوص وجود دارد اما ظاهرا چشمانداز سیاستهای بخش عمومی بهطور کلی و نه فقط دولت در جهت اجرای این سیاستهای اصلاحی نیست و تجربیات رسوبشده در دنیا برای تصمیمسازان ما اهمیتی ندارد. وگرنه مشخص است در یک چنین شرایطی که کشور با مشکلات اقتصادی و معیشتی عدیدهای که حداقل طی 4دهه گذشته به این شکل سابقه نداشته، روبرو شده؛ راهحل منطقی توسل به مالیات است. اینکه یک گروه بزرگی از افرادی که منابع بسیاری را در اختیار دارند و به راحتی در کمترین زمان ممکن سودهای کلان به جیب میزنند، مالیات ندهند، خودش باعث بروز مشکلات دیگری در اقتصاد خواهد شد. این منابع مالیاتی که اتفاقا بزرگ و سهلالوصل هم هستند به دولت کمک میکند تا بخشی از مشکلات مالی خود را پوشش دهد؛ یکی از این منابع مالیاتی درآمدهای حاصل از سفته بازی و سوداگری در بازار بورس است که قطعا میتواند از یک گروه از افرادی که درآمدهای بسیار بزرگی را در بورس به دست آوردند؛ درصدی را مالیات بگیرد. این رقمهای مالیاتی در شرایط فعلی که دولت با مشکل کسری بودجه مواجه است، ظرفیتهای اعتباری قابل توجهی برای دولت ایجاد میکند و ضمنا بار معیشتی خاصی را هم متوجه طبقات محروم جامعه نخواهد کرد و مشکلی برای آنها بهوجود نمیآورد. به هر صورت افرادی درآمدهای بزرگی بدون هیچ تلاش و کوششی به دست آوردهاند و طبیعی است که باید از این سودهای کلان مالیات دریافت شود.
در گفتوگوی قبلی که با شما داشتیم طرح موضوع دریافت مالیات از درآمدهای بورسی از جانب شما، واکنشهای موافق و مخالف فراوانی را در محافل اقتصادی، شبکههای اجتماعی و فضای رسانهای ایجاد کرد؛ فکر میکنید چنین عزمی در نظام سیاسی برای ایجاد این ظرفیت مالیاتی جدید وجود دارد؟ ضمن اینکه جسارتا به پرسش ما در خصوص اولویت اوراق یا بورس هم پاسخ ندادید.
من عزم سیاسی لازم برای اجرای یک چنین اصلاحاتی را در دولت و نظام سیاسی ندیده ام؛ به نظر میرسد که ساختارهای اجرایی و تصمیم ساز کشور دچار روزمرگی شدهاند. اخذ مالیات اصلیترین محل کسب درآمدهای دولت است؛ هرچند سفته بازی، سوداگری، خرید و فروش سکه و ارز و زمین و مستغلات و...میتوانند درآمدهایی برای دولت ایجاد کنند، اما مالیات اقتصادیترین تصمیمی است که دولتها برای بهبود شاخصهای اقتصادی و جبران کسریها باید به آنها متوسل شوند.
یعنی شما معتقدید که انتشار و فروش اوراق در شرایط فعلی اقتصادی که نیازمند تصمیمات عاجل و فوری هستیم؛ تصمیم عاقلانه و اثربخشی نخواهد بود؟
فراموش نکنید استقراض و انتشار و فروش اوراق مشارکت هزینههای بزرگی برای جامعه در پی دارد. به نظر من در شرایط کنونی استقراض از بانک مرکزی هزینههای کمتری دارد تا استقراض از طریق صدور و فروش اوراق مشارکت. موضوع اول اینکه معلوم نیست که این اوراق تا چه اندازه مورد استقبال قرار بگیرد. نشانههایی که از رفتار اقتصادی ایرانیان متبلور میشود نشاندهنده این است که استقبال شایان توجهی از هر نوع اوراقی نخواهد شد. مساله دوم هم اینکه حتی اگر به صورت دستوری دولت موفق به فروش این اوراق به نهادها و سازمانهای دولتی و خصولتی و...شود؛ سبب خواهد شد که دولت آینده در سال بعد، مبالغ هنگفتی را بابت اصل و فرع اوراق مشارکت پرداخت کند. همین الان در بودجه امسال (سال99) 40 هزارمیلیارد تومان بابت اصل و فرع دیون سالهای قبل اوراق در نظر گرفته شده و با توجه به پیش بینیها این رقم در سال آینده به 65هزار میلیارد تومان میرسد که عملا دولت بعد را نیز بدهکار خواهد کرد.
بنابراین منطقیترین کار در اینجا اخذ مالیات است و بعد بین انتخاب اینکه دولت اوراق مشارکت منتشر یا استقراض کند از بانک مرکزی به نظر من استقراض از بانک مرکزی منطقیتر است.
به نظر میرسد هر زمان که یکی از اساتید اقتصادی در خصوص نکتهای در اقتصاد صحبت یا انتقادی را مطرح میکند یک جریان رسانهای سازمانیافته به نقد و تخریب این اظهارات کارشناسی و تخصصی میپردازند، بهطوری که اصل موضوع در بطن یک دو قطبیسازی مخرب دچار استحاله میشود، موضوع اخذ سود از سود سهام از جمله این موضوعات چالشبرانگیز است که باعث شده برخی افراد از طریق انتشار شب نامه، شایعهسازی و...به مخالفت با آن بپردازند. دلیل این امر را چه میدانید؟
درست است؛ قطعا مسلم است که وضعیت آشفته کنونی منافع گروههای بزرگی را تامین میکند و این گروهها در برابر هر نوع اصلاح و به روز آوری نهادی مقاومت میکنند. این فسادهای گستردهای که در کشور صورت گرفته و اخبار آن را در رسانهها و خبرگزاریها میخوانیم، اینها از افراد بیرون از سیستم و نظام اقتصادی و سیاسی کشور نیستند؛ یا در دولت هستند یا در مجلس هستند یا در قوه قضاییه نفوذ کردهاند یا در شرکتهای خصولتی هستند که رابطه تنگاتنگی با عناصر نظام تصمیمسازی کشور دارند. برندگان وضعیت آشفته کنونی تلاش میکنند تا باب هر نوع تغییر و اصلاحی در اتمسفر اقتصادی را سد کنند . اگر فرد یا رسانهای بخواهد نقد یا انتقادی را مطرح کند که در جهت منافع آنها نباشد حتی اگر در راستای منافع ملی و مردمی باشد باز هم این گروهها با استفاده از ابزارهای گسترده رسانهایشان اقدام به تخریب طرف مقابل میکنند. در این میان برخی رسانههای اقتصادی و خبرگزاریها و سایتها هم از پولهای قابل توجهی که این افراد میپردازند ارتزاق میکنند تا منویات آنها را پیش ببرند. اینگونه است که ناگهان اظهارات منطقی یک استاد اقتصاد یا تحلیلگر اقتصادی با چنان واکنشهای غیر تخصصی و مخرب این کانونها مواجه میشود و با تهمتهای فراوانی روبهرو میشوند. طبیعی است که اگر نظراتی مطرح شود که در جهت حفظ منافع اقتصادی آنها نباشد حتی اگر در راستای منافع مردم باشد با مقاومتهای جدی روبرو میشود. همیشه تاریخ برندگان حافظ وضع موجود هستند و سعی میکنند همان سیاستهایی که منجر به موفقیت شخصی آنها شده حتی اگر در کشور بحران ایجاد کند را حفظ کنند. اینها افرادی هستند که از آنها در ادبیات سیاسی و اقتصادی ذیل عنوان محافظهکاران یاد میشود. اینها در برابر هر تفکری که در برابر منافع غیرمشروع آنها بایستد مقابله میکنند.
برخی اساتید اقتصادی عنوان کردهاند که بزرگ شدن بورس و مردمی شدن این ساختار اقتصادی تبعات دامنه داری را در نظام سیاسی و حاکمیتی کشور بر جای خواهد گذارد. یعنی با توجه به اثرگذاری مستقیم بورس روی منافع اقتصادی و معیشتی دامنه وسیعی از شهروندان؛ هر نوع تصمیمسازی اشتباه در این حوزه، با واکنش تند و هیجانی مردم روبهرو خواهد شد. این قرائت از بورس به نظر شما درست است؟
تصور نمیکنم اینگونه شود، اینها به نظرم رویاپردازی است؛ ساخت سیاسی ما با یک چنین قرائتی متفاوت است. اینکه تصور کنیم نظام تصمیمسازی ما به دلیل بزرگ شدن بورس خود را پاسخگوتر میداند، چندان محتمل نیست. مشکلات اقتصادی ما عمیقتر از این حرفها است. ولو اینکه بورس سقوط کند و دهها میلیون ایرانی هم بر اثر آن آسیب ببینند؛ به نظرم نگرانی جدی در نظام اجرایی کشور ایجاد نمیکند. ما این مسائل را قبلا در خصوص صندوقهای قرضالحسنه، بانکهای خصوصی ورشکسته و موسسات غیرمجاز که منابع مردم را غارت کردند، تجربه کردیم. اگر خاطرتان مانده باشد دولت نهایتا در واکنش به این مشکلات، این بود که در گام اول 35هزار میلیارد تومان از بانک مرکزی استقراض کرد تا این موسسات غیرمجاز را از مشکل خارج کند، هرچند این تصمیمات اقتصاد را در گردابی از مشکلات قرار داد و در واقع به آنها پاداش داد . بعد هم با چند برابر کردن نرخ ارز بخشی از کسریهای این بانکها و خود دولت را جبران کرد. بنابراین به نظرم این موضوع رویاپردازی است و احتمالا از سوی حامیان بازار بورس و دلالان بازار سهم مطرح میشود، چرا که شاکله سیاسی کشور به گونهای است که نوسانات بازار سهام تاثیری روی آنها نخواهد داشت.
شما معمولا در خصوص موضوعات اقتصادی با صراحت نظر میدهید و معمولا هم اظهارات شما با مخالفتهای جدی مواجه میشود، چشمانداز بازار سهام را چطور میبینید؟
به نظر من بازاربورس به هر صورت سقوط خواهد کرد؛ چون بازار سهام آینه تمام نمای تولید است؛ وقتی تولیدی وجود ندارد، عملا این افزایش قیمتها دستکاری در انتظارات مردم است. بر اساس اطلاعات من، حقوقیها یعنی بازیگران اصلی بازار سهام و بنگاههای بزرگ، شروع به فروش سهام خود کردهاند. معنای این تحرکات این است که ممکن است که مردمی به دلیل ناآگاهی همچنان در حال سرمایهگذاری دربورس هستند و در ماههای اخیر وارد بورس شدهاند، حلقه اول آسیبهای بورس را متحمل شوند.
ممکن است به صورت مصداقی و با زبان عدد این تحولات را تشریح کنید؟
یعنی اگر امروز مثلا شاخص بورس چیزی حدود 1میلیون و 800 است در کوتاهمدت میتوان تصور نزولی شدن این شاخص به 1میلیون و 200هزار را داشت؛ این خودش میتواند روند فروپاشیهای بعدی را تسریع کند؛ ممکن است بر اثر تحرکات دولت و حاکمیت بخشی از این خطرات مهار شود اما تصور اینکه بورس دوباره به وضعیت آرمانی خود بازگردد دشوار است.زمانی که این روند نزولی محقق شود؛ افرادی که در ماهها و هفتههای اخیر وارد بورس شدهاند به احتمال زیاد بازنده خواهند شد. خطر اصلی همین افراد هستند؛ افرادی که بدون آگاهی و با چشمانداز سودهای کلان همه دارایی خود و خانوادهشان را وارد بورس کردهاند زمانی که با ضررهای ناگهانی روبرو شوند خطر رفتارهای هیجانی از سوی آنها بیشتر میشود. به هر حال زمانی فرد رویاهای اقتصادی خود را بر باد رفته میبیند، واکنشهایی از خود بروز میدهد که شاید چندان قابل پیشبینی نباشد.
اگر این تحلیلهای شما محقق شود؛ چه تبعاتی در اقتصاد و جامعه ایجاد خواهد کرد؟
این روند نزولی و آسیبهایی که به سرمایههای مردمی وارد خواهد شد؛ تبعاتی را در فضای عمومی جامعه و نظام رفتاری و اخلاقی به جای خواهد گذاشت. گسترش آسیبهای اجتماعی و افزایش ناهنجاریهای رفتاری و صعودی شدن روند جرم و جنایت در جامعه از جمله تبعات این فضای اقتصادی مخرب است. همین امروز نشانههای عینی خطراتی که مشکلات اقتصادی ایجاد خواهد کرد در حال نمایان شدن است. البته مسوولان تصمیم ساز معمولا نسبت به این آلارمهای هشدار بیتفاوت هستند و تا زمانی که فاجعه تمامقد در برابر جامع نایستد اقدامات عملی برای مقابله با آن را آغاز نخواهند کرد.