امروز پلتفرمها هستند که حکمرانی میکنند
توییتر بعد از حمله هواداران دوتالد ترامپ، رییسجمهوری امریکا به کنگره در ششم ژانویه، فعالیت او را در توییتر منع کرد. این شرکت یک الگوی رفتاری را مورد سرزنش قرار داد که بهطور مکرر قوانین آنها را نقض کرده بود. فیسبوک و اسنپچت هم رویه مشابهی را در پیش گرفته و حسابهای ترامپ را مسدود کردند. یوتیوب هم دستکم برای یک هفته حساب کاربری ترامپ را به حالت تعلیق درآورد. این اتفاقات نشان داد این روزها قدرت پلتفرم خیلی زیاد است، بهطوری که ملاحظهای ندارد و اگر شما رییسجمهور هم باشید، بهراحتی میتواند حسابتان را تعلیق و حذف کند.
در هفتهای که گذشت، دونالد ترامپ در حالی که هنوز به ظاهر سکاندار قدرت بزرگترین اقتصاد دنیا و کلیددار بزرگترین زرادخانه سلاحهای هستهای در جهان است، به شکل تحقیرآمیزی از تمام شبکههای اجتماعی که در آن عضو بود، حذف شد. ماجرا زمانی اهمیت بیشتری مییابد که بدانیم این شبکههای اجتماعی و به ویژه توئیتر طی چند سال گذشته اصلیترین ابزار تبلیغاتی و اطلاعرسانی ترامپ در پیشبرد سیاستهای او بوده است، تا آنجا که با رواج مبادله پیامهای سیاسی و دیپلماتیک بین سیاستمداران در این پلتفرم، دیپلماسی توئیتری اصطلاحی بود که در دوران قدرت او رواج گسترده یافت. ترامپ بیش از هر سیاستمدار دیگری، به صورت مستقیم با گروه طرفداران خود از طریق شبکههای اجتماعی در ارتباط بود و توئیتر در کنار شبکه خبری فاکسنیوز، دو ابزار اصلی ترامپ در تأثیرگذاری بر توده مخاطب امریکایی و توسعه پروپاگاندای او بوده است. در گزارش پژوهشگاه فضای مجازی به این موضوع پرداخته شده که توجه به نقش رسانه و پلتفرمهای فضای مجازی در توفیقِ چند ساله ترامپ در نبرد قدرت، و استیصال امروز او پس از اخراج از این شبکهها، اهمیت پلتفرمهای اجتماعی و رسانه را در معادلات قدرت را نشان میدهد. گویی داریم به روزگاری پای میگذاریم که توانمندی پلتفرمها در کنترل جریان اطلاعات و شکلدهی افکار و علایق عمومی، پلتفرمها را صاحب نوعی برتری و سلطه کرده است که پیش از این نظیری نداشته است.
پلتفرمها، جریان اطلاعات و ادراک ما
انسان در تلاشی مستمر برای دریافت اطلاعات از جهان پیرامون و سپس تحلیل اطلاعات، کشف واقعیات و فهم تحولات است. طی این فرآیند ادراک ما از جهان واقع شکل میگیرد. این ادراکات همان تصاویر ذهنی آمیخته به احساسات درونی ما درباره موجودات و مفاهیم مختلف هستند. تمام تصمیمگیریهای ما در زندگی روزمره، از جمله اینکه کدام محصولات را میپسندیم و استفاده میکنیم، اینکه کدام لباس را برای خود برازنده میدانیم و یا اینکه به کدام شخص یا گروه خبری در دریافت اخبار اعتماد میکنیم، اینکه به کدام حزب سیاسی و سیاستمدار رأی میدهیم، همه برآمده از ادراکات و تصاویر ما هستند. در شکلگیری این ادراکات دو عامل اطلاعات و نیز فرآیندهای شناختی که ما از آن برای تحلیل و درک اطلاعات استفاده میکنیم، نقش محوری دارند و ما نیز در دسترسی به اطلاعات و هم در تحلیل اطلاعات با محدودیت روبرو هستیم. در مقایسه با ۱۰سال پیش، ما دو برابر بیشتر وقت خود را به صورت آنلاین میگذرانیم. عادتهای سنتی ما در دریافت اخبار و اطلاعات تغییر کرده است. مردم بهطور فزآیندهای به گروههای مجازی، دوستان و اعضای خانواده اعتماد میکنند تا آنها را در زیستبوم اطلاعات راهنمایی کنند. تاییدها و توصیههای اجتماعی، به جای خبرنگاران و رسانههای سنتی، هدایتگر ما در خوانش اخبار شده است. به این ترتیب فضای مجازی و خصوصاً شبکههای اجتماعی نقش اصلی در شکلدهی ادراک ما یافتهاند.
ابزارهای قدرت پلتفرمها
قدرتمندترین ابزار پلتفرمها، ایجاد اولویت در دسترسی کاربران به اطلاعات است. پلتفرمها با کنترل اطلاعاتی که شما برای تحلیل و تصمیمگیری نیاز دارید، عملاً نقش اساسی در شکلگیری ادراک افراد از واقعیتها دارند. به عنوان مثال تحلیل دادههای مربوط به ۸۰ میلیون کلیدواژه در موتور جستوجوی گوگل نشان میدهد که بهطور متوسط نزدیک به ۳۰ درصد از کاربران در جستوجوهای خود، اولین گزینه را انتخاب میکنند و وقتی به رتبه دهم جستوجو میرسیم، کمتر از ۳ درصد کاربران گزینههای قرار گرفته در این رتبه را مشاهده میکنند. بی دلیل نیست که شرکتهای تجاری، کسبوکارهای آنلاین و بنگاههای خبری هزینههای هنگفت و انرژی زیادی برای ارتقای رتبه خود در موتورهای جستوجو صرف میکنند. بعضاً یک جابهجایی ساده در رتبه جستوجو و در یک کلیدواژه حساس، تغییرات محسوسی در درآمد شرکتها ایجاد میکند. در شبکههای اجتماعی هم وضعیت مشابه است. آنچه که کاربر در صفحه خود (تایملاین) میبیند دستچینشده توسط الگوریتمهای گزینش و چیدمان پیامها در شبکههای اجتماعی است. اولویت این الگوریتمها ارایه تصویری از واقعیت و برآیند نظرات کاربر نیست بلکه هدف این است که کاربران بیشترین زمان را با رضایت در این شبکهها صرف کنند. این هدف تنها در صورتی محقق میشود که کاربران بیشتر از نظرات غیر همسو و چالشی، با نظرات همسو و موافق در تایملاین روبرو شوند. لذا شبکههای اجتماعی به کمک الگوریتمهای گزینش محتوای خود به مثابه یک حباب صافیکننده عمل کرده و تصویری اغراقیافته از نظرات همسو و مورد پسندِ شما روی مطالب در تایملاین به شما ارایه میدهند. این وضعیت جهانبینی فعلی ما را تقویت میکند و به ما اجازه میدهد در اتاقهای پژواک خود ایمن، محصور و بیخبر به سر ببریم. اتاقهای پژواک بسیار جذاب هستند. آنها فضایی امن برای به اشتراک گذاشتن باورها و جهان بینیها با دیگران بدون ترس از وجود مخالفت و مقابله فراهم میکنند. دولتها یا بازیگران غیردولتی هم با علم به نقش موثر فضای مجازی در شکلدهی و تأثیر بر افکار و ادراکات مردم، برای دستیابی به مقاصد مطلوب، نتیجه استراتژیک و یا منافع ژئوپلیتیکی دست به مجموعه اقدامات و عملیاتی میزنند که امروزه به عنوان «عملیات تأثیر» (در بعضی متون عملیات نفوذ یا عملیات اثرگذاری هم ترجمه شده است) شناخته میشود. این عملیات میتواند ترکیبی از روشها را مانند تولید و انتشار خبرهای دروغین یا سوءاطلاعات، ایجاد شبکهها یا حسابهای کاربری جعلی (به عنوان تقویتکنندههای کاذب) با هدف دستکاری در افکار عمومی استفاده کند. از طرفی دیگر، گسترش اقسام اطلاعات نادرست، چه آنها که بهصورت عمدی و در قالب عملیات اطلاعات انتشار مییابد و چه آنها که بدون غرض و صرفاً از روی ناآگاهی انتشار داده میشوند، به معضلی نگرانکننده در فضای مجازی و پلتفرمهای اجتماعی تبدیل شده است.
شواهد متعدد از «عملیات تأثیر»
در شبکههای اجتماعی
با وجود شواهد متعدد از عملیات تأثیر، گسترش سوء اطلاعات، شکلگیری اتاقهای پژواک، قطبیدگی فضای فکری، ظهور گروههای افراطی، و همچنین نتایج پژوهشها درباره برخی از اثرات منفی شبکههای اجتماعی بر کارکردهای روانشناختی، سکانداران این پلتفرمها اقدامات معناداری در کاهش اثرات مخرب این پدیدهها انجام ندادهاند. علت ساده است. این پلتفرمهای به عنوان کسبوکارهای اقتصادی غالباً دنبالهروی مدلهای تجاری هستند و تا زمانی که چرخه پولزایی در این کسبوکارها فعال است و از جانب مسائلی که ذکر شد خطری درآمد اقتصادی امروز یا چشمانداز درآمدزایی فردا را تهدید نمیکند، دلیلی وجود ندارد که سکانداران این کسبوکارها به فکر صرف هزینه و زمان برای اصلاح این مشکلات باشند. البته هر از چند گاهی، افزایش دغدغههای اجتماعی و فشار مطالبات عمومی منجر به اقداماتی مقطعی یا کماثر شده از سوی پلتفرمها شده ولی این اقدامات هیچگاه به صورت اساسی در جهت رفع مشکلات ذکر شده موثر نبوده است. فارغ از قدرت مهارنشده پلتفرمها در کنترل جریان اطلاعاتی به صورت ایجاد اولویت، توصیه، تبلیغ و حتی حذف اطلاعات، وجهه دیگری از سلطه پلتفرمها نیازمند توجه است. دسترسی بیبدیل این پلتفرمها به دادههای شخصی و اجتماعی کاربران، در کنار فناوری پیشرو محاسباتی در ذخیره و تحلیل دادهها در این شرکتها، جنبهای دیگر از قدرت این پلتفرمها را در اشراف و برتری اطلاعاتی ایجاد کرده است.
اشراف اطلاعاتی غولهای دنیای فناوری بر کاربران
در این میان، ارایه سبدی از محصولات و خدمات متنوع به کاربران، به سیستم اطلاعاتی این پلتفرمها تنوع و جامعیت بخشیده است. به عنوان مثال اشراف اطلاعاتی گوگل بر کاربران خود منحصر به اطلاعات موتور جستوجو نیست. این اشراف اطلاعاتی از تجمیع اطلاعات حاصل از خدمات مختلف این کمپانی به دست آمده است که شامل مواردی چون اطلاعات سلایق تجاری کاربران به دست آمده از سیستمهای آگهی تبلیغاتی، اطلاعات جغرافیایی و رفتوآمد کاربران از سرویسهای نقشه و جهتیابی، اطلاعات زبانهای مختلف برآمده از خدمات ترجمه، اطلاعات روندهای علمی و فعالان آکادمیک در سیستم جستوجوی مجلات و پژوهشها، اطلاعات مربوط به محتوای ویدئویی در دسترس در یوتیوب، اطلاعات قابل استحصال از سیستمعامل اندروید میشود. مزیت پلتفرمها و غولهای زیستبوم اطلاعاتی در توسعه فناوریهای جدید و تولید محصولات با کیفیت به دلیل توانمندی مالی و فنی، سودآوری بالای اقتصادی و اشتغالزایی انکارناپذیر است. با این حال ابعاد فزاینده سلطه و برتری این پلتفرمها، منشأ نگرانیهای متعدد شده است. آبان ماه امسال، کنگره ایالات متحده، نتایجی تفحصی ۱۶ ماهه را از چهار غول اصلی فناوری اطلاعات، گوگل، اپل، فیسبوک و آمازون، که در مجموع ارزشی بیش از ۵ تریلیون دلار دارند منتشر کرد. این گزارش ۵۰۰ صفحهای مدعی شده است که این چهار شرکت در عرض دو دهه گذشته از استارتآپهایی کوچک به چنین غولهای انحصارگری تبدیل شدهاند. این گزارش با انجام مصاحبههای متعدد با رقبای خرد این کمپانیها، قدرت افسارگسیخته و توانایی انحصارگری این کمپانیها را مغایر با قانون ضدانحصار دانسته است. این قانون از شرایط لازم برای فضای سالم رقابتی به منظور حفظ حقوق شهروندان در برابر کسبوکارها است. این گزارش در نهایت خواستار بهروزرسانی قانون ضدانحصار شده و به تفکیک ساختاری این چهار کمپانی به مجموعهای از شرکتهای کوچکتر و بازطراحی ساختار این شرکتها، پیشنهاد داده است. البته جوابیه آمازون به این گزارش کنگره نیز نکته جالبی در بر دارد. آمازون مدعی شده که ایجاد تغییرات ساختاری در این شرکت منجر به آسیب رساندن به میلیونها کسبوکار کوچک آنلاین که در بستر این پلتفرم کسب درآمد میکنند خواهد شد. این نشان میدهد با رشد روزافزون، روزبهروز وابستگی کاربران به این پلتفرمها بیشتر و اقدامات مقابلهای برای کاهش سلطه و انحصار این پلتفرمها سختتر خواهد شد. در نهایت به نظر میرسد با نظر به اهمیت کاربردی پلتفرمهای اطلاعاتی در زندگی روزمره مردم از یک سو و تهدیدات ناشی از سلطه روزافزون پلتفرمها از سوی دیگر، بررسی نقش پلتفرمها در آینده بشر و تصمیمات قابل اتخاذ در مهار سلطه پلتفرمها امری ضروری و نیازمند مطالعه و پژوهشهای تکمیلی است.