زمانی برای سوءاستفاده

۱۴۰۰/۰۱/۲۶ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۷۷۵۲۸
زمانی برای سوءاستفاده

مهدی تدینی

بیایید به سال‌ها پیش برگردیم... هفتاد یا هشتاد سال پیش. عموم مردم زندگی ساده‌‌ای دارند. خانه‌‌ای بزرگ را تجسم کنید با حیاطی که دور تا دور آن اتاق است و هر خانواده‌ای در یکی، دو اتاق زندگی می‌کند. در هر اتاق لامپی ساده از سقف آویزان است، روی طاقچه چراغ گردسوز است و دو، سه قاب عکس بر دیوار. یک ردیف رختخواب هم در گوشه‌ای از اتاق است. این خانواده فقیر به شمار نمی‌آمد، عموم مردم همین بودند. شاید پدر خانواده دوچرخه‌ای هم داشته باشد و شاید حجره‌‌ای هم در بازار. حال همراه ما شوید به خانه دیگری در جای دیگری از شهر برویم. خانه‌ای باز هم بزرگ، با حیاطی پردرخت و باغچه‌‌ای تزیین ‌شده. این حیاط جلوی ساختمان است. در حیاط پشتی استخری هم هست، با تخته پرش و تخت ویژه برای آفتاب گرفتن. در حیاط خانه دو خودرو پارک شده است. داخل خانه همه‌ چیز مجلل است: تلفن، رادیو، یکی از انواع اولیه تلویزیون، سرویس غذاخوری، گاز و سیستم گرمایش و سرمایش، تختخواب‌ها، مبلمان و لوازم بازی و تحصیل کودکان. این خانواده معلم سرخانه هم دارد و به سفرهای داخلی و خارجی هم می‌رود. اگر بخواهیم بر اساس همان مقطع زمانی داوری کنیم، خانه اول مصداق «زندگی عادی» و خانه دوم مصداق «زندگی تجملاتی» است. اگر در زمره افرادی باشیم که معتقدند زندگی تجملاتی ناپسند و انزجارآوری است، باید از خانه دوم، بیزار باشیم و بعید هم نیست که صاحبخانه دوم را به خاطر این زیست تجملاتی‌اش نفرین کنیم... اما تجمل چیست و آیا مفهومی مطلق و بی‌زمان است؟ بیایید از منظر چند دهه بعد به خانه دوم و سطح عمومی جامعه نگاه کنیم. همه آن امکانات «تجملاتی» که در آن خانه وجود داشت، چند دهه بعد به خانه و زندگی بخش بزرگی از مردم جامعه راه پیدا کرده بود، دست‌کم بخش عمده طبقه متوسط همه آن اشیای مجلل را داشتند: از خودرو، رادیو، تلویزیون، تلفن گرفته تا لوازم آشپزخانه، اسباب‌بازی و معلم سرخانه. در طول این دو، سه دهه اتفاقی افتاده بود: از «وسعت ملک» که بگذریم، همه داشته‌های مجلل آن خانه اعیانی به ادوات عادی زندگی مردم تبدیل شده بود. چیزی که امروز تجمل است، فردا به ویژگی و داشته عادی زندگی بدل می‌شود. اگر روزی فقط قشر اعیان خودرو داشتند و با هواپیما سفر می‌کردند، چند دهه بعد داشتن خودرو و سفر با هواپیما دیگر از ویژگی‌های زندگی تجملاتی نبود. بنابراین «تجمل» کاملا زمانمند است و کاری که اقتصاد می‌کند همین است: «تجمل را به امر عادی و عمومی تبدیل می‌کند». به این ترتیب تجمل امری مطلق نیست و اگر اقتصاد هدفش تبدیل تجمل به امر عمومی است، پس می‌توان گفت تجمل کارکرد اقتصادی‌ـ‌ اجتماعی مهمی دارد. نفی تجمل در برخی فرهنگ‌ها دلایل اخلاقی دارد یا برآمده از نوعی بینش معنوی نسبت به زندگی است. اما اقتصاد و زیست اقتصادی جامعه سازوکار خود را دارد و از امور معنوی پیروی نمی‌کند. تجمل و زندگی تجملاتی هم به عموم مصرف‌کنندگان و هم به تولیدکنندگان انگیزه و هدف می‌دهد. بگذارید این‌طور جمع‌بندی کنم: عمده آنچه در زندگی امروز ما ویژگی و داشته‌ای عادی و عمومی است، زمانی «تجمل» به شمار می‌آمده است (گرچه قرار نیست همه تجملات روزی عادی شود). به این ترتیب می‌توان نتیجه گرفت ستیز با تجمل در واقع ستیز با پیشرفتی است که دیر یا زود همه از آن منتفع خواهند شد. ایرادی که در برابر «تجمل» مطرح می‌شود، ایرادی اخلاقی است. ایده «ساده ‌‌زیستی» در برابر تجمل مطرح می‌شود و بی‌‌اعتنا به اینکه میل به تجمل چه کارکرد اجتماعی روشنی می‌تواند داشته باشد، نفس میل به تجمل از دیدگاهی اخلاقی نفی می‌شود. اما ساده ‌زیستی یک ارزش مطلق نیست، همان‌گونه که تجمل یک امر مطلق نیست (چنانکه دیدیم) . فقط تصور کنید ایده ساده ‌‌زیستی در کل یک جامعه جا بیفتد... به جامعه‌‌ای فکر کنید که پیاده‌ها دوچرخه را تجمل بدانند و دوچرخه‌‌ای‌ها خودرو را تجمل بدانند... سرکوب میل به زیست بهتر با عنوان ساده ‌‌زیستی پیامدهای اجتماعی ناگواری می‌تواند داشته باشد. بنابراین همان‌گونه که تجمل کارکرد اجتماعی مثبتی در خود دارد، ساده‌زیستی می‌تواند کارکرد اجتماعی زیانباری داشته باشد (اگر عموم جامعه آن را بپذیرند.) پیش از آنکه هر انگاره‌ای را به منزله یک امر اخلاقی مطلق بپذیریم، باید بپرسیم کارکرد اجتماعی آن چیست؟ بزرگ‌ترین اصل اخلاقی این است که سطح زندگی عموم مردم یک جامعه بالا برود. اگر جامعه‌‌ای با شعار ساده‌‌ زیستی از بهداشت و درمان پیچیده خودداری کند، از هر نوآوری رویگردان باشد، از هر ایده آموزشی جدید بیزاری جوید... چه آینده‌‌ای در انتظار آن جامعه است. در واقع، این از خوش ‌اقبالی جامعه است که ایده ساده‌‌ زیستی (به معنای نفی پیشرفت) هیچ‌گاه مقبولیت عام ندارد، وگرنه اختلالی جدی در پیشرفت زیستی بشر رخ می‌داد. ساده‌ زیستی نه ارزش است و نه خیر عمومی، بلکه صرفا یک انتخاب شخصی است.