خودکشی یک اورژانس روانپزشکی است
حامد محمدی کنگرانی
افسردگی یکی از دلایل خودکشی است و البته هرکسی که افسرده میشود، خودکشی نمیکند و این یک روند تدریجی است. البته ما دو نوع خودکشی داریم. یکی خودکشی بدون برنامهریزی و ناگهانی است و عواملی ممکن است منجر به ایجاد چنین اتفاقی برسد ولی نوع دیگر آن خودکشی برنامهریزی شده است که فرد از قبل برنامهریزی کرده، فکر میکند، همه کارهایش را انجام میدهد و بعد اقدام به این کار میکند. اما خودکشی یک اورژانس روانپزشکی محسوب میشود که باید مورد کمک قرار گیرد. این کمک بر عهده روانشناس و روانپزشک است. قبل از هر چیز باید فردی که مرتکب خودکشی شده و نجات پیدا کرده را درک کنیم، البته این بدان معنی نیست که روانشناس یا روانپزشک به نظر و تصمیم این فرد احترام بگذارد، اما باید درک و بررسی کنیم که این تصمیم چرا گرفته شده و چه عواملی باعث شده تا فرد دست به این کار بزند. بهطور غالب همواره برخوردهای اشتباهی در کشور ما با این مساله شده است. باور عمومی جامعه اغلب این مساله را تقبیح میکند و معتقد است که افرادی که مرتکب این عمل میشوند، انسانهایی ضعیف هستند. از طرف دیگر جریانی در حال شکل گرفتن است که خودکشی را تقدیس و کسی را که مرتکب این عمل میشود فردی شجاع و قهرمان تلقی میکند. ممکن است نگاههای شخصی و فردی وجود داشته باشد ولی ما باید نگاهی علمی داشته باشیم و خودکشی را به عنوان اختلالی روان پزشکی و مسالهای علمی نگاه کرده و تا جای ممکن تلاش کنیم تا آن را پیش بینی کرده و از بروز این مساله جلوگیری کنیم. با وجود اینکه مراجعه به رواندرمانگر، چه روانپزشک و چه روانکاو، موضوعی است که اخیرا خیلی بیشتر از سالهای قبل در کشور ما در حال جا افتادن است، اما هنوز هم بسیارند افرادی که نگاه خوبی به مراجعه به رواندرمانگر ندارند و این درحالی است که متخصصان توصیه میکنند در مواجهه با افرادی که با مشکلات اینچنینی دست و پنجه نرم میکنند، نباید از توصیههای شخصی استفاده کرد و باید مراجعه به روان درمانگر را به آنان توصیه کرد. گاهی مردم میخواهند به زور به کسی کمک کنند که بعضی مواقع همین کمکهای غیرحرفهای کار را خرابتر میکند، حرفهایی مانند اینکه خودکشی برای افراد ضعیف است و تو باید بجنگی یا عرضه نداری و... توصیه روانپزشک این است که اگر دیدید کسی حالش بد است و کوچکترین علامتی دیدید، او را تشویق کنید که به روانپزشک یا روان شناس مراجعه کند. فراموش نکنیم که ممکن است بعضی اوقات راهکار ارایه دادن کار را خرابتر کند.
البته این مساله را هم باید در نظر بگیریم که برخی افراد وقتی مورد اصرار برای رفتن پیش روانشناس یا روانپزشک قرار میگیرند، مقاومت میکنند، اصرار بیجا هم میتواند نتیجه عکس داشته باشد، پس اگر دیدید حال فردی آنقدر بد است که به خودکشی فکر میکند و در مقابل رفتن پیش فرد متخصص هم مقاومت دارد، با رعایت رازداری فرد دیگری را که در او نفوذ دارد وارد ماجرا کنید تا بتواند قبل از اینکه اتفاق بدی رخ بدهد، او را متقاعد کند که از فرد متخصصی کمک بگیرد.
سالها پیش میگفتند که هرکس میگوید قصد خودکشی دارد لزوما این کار را انجام نمیدهد. اما سالهاست که این موضوع از نظر علمی زیر سوال رفته است و حتی گفته میشود حدود ۸۰ درصد کسانی که خودکشی کرده و فوت کردهاند قبلا حداقل یک بار به شکلی این موضوع را به دیگران ابراز کردهاند. پس باید هر صحبتی راجع به خودکشی را جدی گرفت؛ چه مساله برای جلبتوجه بوده باشد یا هر دلیل دیگری داشته باشد. از سوی دیگر منعکس کردن و انتشار اخبار خودکشی در رسانه شبیه راه رفتن روی تیغ است. رسانه، به عنوان نهادی مسوول نقش سختی را برعهده دارد چرا که از طرفی وظیفه سنگین آگاهی و اطلاعرسانی به مردم را برعهده داشته و نباید اعتماد مردم را با دروغگویی خدشهدار کند و از طرف دیگر به عنوان نهادی جریانساز باید مراقب هر قدم خود باشد که تاثیر منفی روی مخاطبان خود نگذارد. مهمترین نقش رسانه در این رابطه آموزش است؛ باید از چنین اتفاقاتی استفاده کرد تا حرکتی را برای شناخت و درک بیشتر خودکشی انجام بدهیم. خوشبختانه به دلیل اعتقادات مذهبی و فرهنگ در ایران ما در ردههای بالای خودکشی در دنیا نیستیم هرچند که این موضوع در سالهای اخیر به دلیل وضعیت اقتصادی در حال رشد است. کلماتی مانند خودکشی موفق کاملا اشتباه است. چون خودکشی امر مثبتی نیست و ما وقتی لفظ موفق را درباره آن به کار میبریم یعنی آن را تایید کردهایم. توصیه ما این است که بگوییم اقدام به خودکشی و خودکشی منجر به فوت. در نهایت اینکه شاید مهمترین نقش رسانه این است که بگوید خودکشی نه عملی است که باید آن را تقدیس کرد و نه باید آن را کوبید و سرزنش کرد؛ نه نشانه ضعف است نه شجاعت. خودکشی یک اورژانس روانپزشکی است که قابل پیشگیری است.