وقتی بنگاهها بزرگ بهدنیا میآیند!
حسین حقگو
موضوع تخلفات گسترده در فولاد مبارکه از بزرگترین بنگاههای صنعتی کشور این سوال مهم و اساسی اقتصادی کشورمان را بار دیگر پیش میکشد که آیا بخش مهمی از این فسادها ریشه در این آسیب ندارد که بنگاههای صنعتی در کشورمان اصولا بزرگ بهدنیا میآیند نه آنکه در فرآیندی طبیعی بزرگ شوند و در مواجهه با مسائل و مشکلات و نحوه و چگونگی حل آنها یاد بگیرند و بیاموزند و رشد کنند و بزرگ شوند؟! اینکه چرا بنگاههای صنعتی در ایران بزرگ نمیشوند و کوچک و متوسط میمانند سوال بزرگ توسعه اقتصادی و صنعتی کشورمان است.
در مورد علل این ضعف بزرگ و مزمن و تاریخی که سبب شده است کشورمان کمتر برند مطرح و قابل قبولی در سطح جهان و حتی منطقه داشته باشد (در رتبهبندی اخیر نشریه معتبر فوربس از یکصد بنگاه اقتصادی خاورمیانه، نام هیچ بنگاه ایرانی وجود ندارد!) میتوان به مواردی در حوزه اقتصاد اشاره کرد. از جمله فضای نامناسب کسب و کار و انواع محدودیتها در این حوزه اعم از قوانین کار و تامین اجتماعی و مالیات و ثبت و دیوانسالاری دولتی و.... تا بیثباتیهای مولفههای اقتصاد کلان اعم از نظام ارزی و بانکی و تعرفهای و قیمتگذاریهای دستوری و مشکل تراشیهای نهادهای تعزیراتی و...
همین موارد فوق بهخودیخود البته در هر اقتصادی برای عدم رشد و توسعه بنگاههای اقتصادی و صنعتی و تلاشی آنها کافی است. حالا باید به این موانع سخت و سنگی ، فضای اقتصاد سیاسی را افزود که امکان تنفس را برای بنگاههای اقتصادی بیش از پیش غیرقابل ممکن میسازد. اینکه دولتها به عنوان رقیب وارد میدان میشوند و با ایجاد بنگاههای بزرگ و انحصاری امکان رشد را از بنگاههای کوچک و متوسط خصوصی سلب میکنند.
در این میان اگر بنگاه کوچک و متوسط خصوصی علیرغم تمام موانع موجود آنچنان جان سخت باشد که بتواند باز هم رشد کند و از حد معمول فراتر رود، آنگاه با سدهای دیگری مواجه میشود تا حرکت آن متوقف و در جایگاهی مادون بنگاههای دولتی و شبهدولتی قرار گیرد.
این امر را با مروری بر گزارشهای رتبهبندی هر ساله سازمان مدیریت صنعتی از یکصد بنگاه برتر کشور میتوان مشاهده کرد. در این فهرست هیچگاه نام بنگاههای واقعا خصوصی در رتبههای بالا مشاهده نمیشود و این بنگاهها در میانه و انتهای این فهرست جا خوش میکنند. در حالی که در بالای این رتبهبندیها میتوان اسامی بنگاههایی را مشاهده کرد که علاوه بر آنکه خاستگاه دولتی و نهادهای عمومی دارند، بعضا عمرشان نیز چندان بلند نیست و یکی دو دهه گاه بیشتر سابقه کار و فعالیت ندارند. آیا بهراستی مالکان و مدیران این بنگاههای به اصطلاح خصوصی ضریب هوشی و علم و دانش و تجارب بالایی داشتهاند که فلان کارآفرین و بنگاهدار واقعی بخش خصوصی گاه با سابقه چند ده سال فاقد آن بوده است؟! یا اینکه این رشد و بزرگ شدن سریع به واسطه برخورداری از انواع حمایتهای سیاسی و اقتصادی و برخورداری از انواع رانتها و امتیازها و بازار انحصاری بوده که بنگاههای بخش خصوصی از آنها برخوردار نبوده یا این حمایتها در حد بخور و نمیر بوده است؟!
اینکه چرا دولتها در کشورهای در حال توسعه از بنگاههای بزرگ بخش خصوصی زیاد خوششان نمیآید و این بنگاهها را مخالف و سد راه سلطه خود میدانند، امری که در جهان توسعه یافته عکس آن است و قدرت دولتها و کشورها در هر چه بزرگتر شدن بنگاههای اقتصادی و صنعتی آنهاست (اپل و آمازون و فورد و بنز و بیامو و تویوتا و بوش و سامسونگ و....) موضوع مهم و قابل تحقیق و بررسی است. یک تحلیل به نظر میرسد آنچنان که عجم اوغلو و رابینسون در اثر ارزشمندشان «چرا کشورها شکست میخورند» عنوان میکنند ناشی از ساختار سیاسی این کشورها و ربط آن با فضای اقتصادی دارد. «این فرآیندی سیاسی است که نهادهای اقتصادی را مشخص میکند و.... این نهادهای سیاسیاند که تعیین میکنند مردم تحت لوای کدامین نهادهای اقتصادی زندگی کنند و باز این نهادهای سیاسیاند که چگونگی کارکرد این فرآیند را رقم میزنند.» (چرا کشورها شکست میخورند)
همچنین باید به موضوع «تخریب خلاق» اشاره کرد که «شومپیتر» اقتصاددان برجسته بر آن تاکید میکند: «ایجاد بازارهای جدید داخلی یا خارجی و توسعه سازمانی از یک مغازه کوچک به شرکتی مثل یواس.استیل فرآیندهای مشابهی از جهش صنعتی را به نمایش میگذارند که بهطور پیوسته ساختارهای کهنه را نابودکرده و ساختار جدیدی را به وجود میآورد.» (مایکل کاکس، ریچارد آلم)
اگر بخواهیم مشکل فساد در فولاد مبارکه و امثالهم را بهصورت ریشهای حل کنیم و به سمت بنگاههای بزرگ صنعتی نوآور و غیررانتی حرکت کنیم لازم است اراده سیاسی برای ایجاد تحول عمیق برآمده از «تخریب خلاق» مجموع شود و این مهم تنها وقتی رخ میدهد که بازندگان اقتصادی که میدانند امتیازات انحصاری اقتصادیشان از دست خواهد رفت و بازندگان سیاسی که از زوال قدرت سیاسیشان میترسند، سد راه آن نشوند (عجماوغلو و رابینسون) و بازار آزاد و رقابتی را به رسمیت بشناسند!