روشهای سازگاری فرزندان با مدرسه
معصومه موسوی
آغاز مدرسه مستلزم آمادگی جسمی، ذهنی، عاطفی و اجتماعی است. این آمادگی میتواند برای هر کودک متفاوت باشد. به عنوان مثال، برخی از کودکان در سن 5 سالگی به بلوغ مدرسه رسیده و برخی کودکان در سن 7 سالگی به این رشد خواهند رسید. عدم دستیابی به این بلوغ نیز میتواند سازگاری با مدرسه را به ویژه در آغاز کلاسها با دشواری مواجه سازد. بنابراین ارزیابی رشد روانی - اجتماعی کودک قبل از شروع مدرسه توسط روانشناسان و تقویت مهارتهای وی با همکاری والدین نیز در این زمینه میتواند موثر باشد. به این ترتیب پس از 2 سال تعطیلی ناشی از بحران کرونا، اکنون خانواده به ویژه پدر و مادر نقشی اساسی در سازگاری فرزندان با محیط مدرسه ایفا میکنند. همه کودکان و نوجوانان با آغاز دوران مدرسه یک روند سازگاری را طی میکنند. در این فرآیند نقش خانواده بسیار حائز اهمیت بوده و در حقیقت والدین هم باید از این سازگاری حمایت و پشتیبانی کنند. احساسات والدین بهطور مستقیم به کودک منتقل میشود؛ بنابراین پدر و مادر در صورت بروز عواطف و احساسات منفی نظیر اضطراب و استرس، نگرانی درباره سلامتی فرزندان و... موجب تبعات مخربی بر روان کودک و نوجوان خواهند شد. والدین همچنین قبل از آغاز مدرسه کودک را در بازدید از محیط آموزشی همراهی کنند؛ فرزندان را به معلمان خود معرفی کرده و بخشهای مختلف مدرسه اعم از حیاط، بوفه، سالن غذاخوری و سرویسهای بهداشتی را به کودکان نشان دهند. این اقدام باعث میشود که کودک (بهرغم تفاوت تفکر انتزاعی با بزرگسالان) با تجسم از چگونگی مدرسه و همچنین انتظارات این محیط از او احساس راحتی و امنیت کند. والدین باید پیامهای احساسی فرزندان همچون اضطراب و ترس را نیز به درستی دریابند. درک صحیح و پاسخدهی به احساسات و نیازهای کودکان نقشی حیاتی در بهزیستی وی ایفا میکند. پدر و مادر در گذار از فرآیند سازگاری، ابراز عواطف کودکان را نیز تشویق کنند. این اقدام میتواند از طریق بازی، ارایه عکس و کتاب هم انجام شود. در این فرآیند بیان احساسات والدین درباره بازگشایی مدارس نیز میتواند حائز اهمیت باشد؛ این امر که والدین (به عنوان نمادهای قدرت ذهن کودک) میتوانند احساساتی مشابه با فرزندان را تجربه کنند، سبب احساس امنیت و آرامش در فرزندان خواهد شد. پدر و مادر همچنین از بیان اغراقآمیز (مثبت یا منفی) در برقراری ارتباطات و اشتراک احساسات با کودک خودداری کنند. به عنوان مثال، جملاتی مانند «همه شما را دوست خواهند داشت» گاه با زندگی واقعی کودک مطابقت نداشته و بر این اساس، اعتماد و اطمینان فرزند به والدین را تضعیف میکند. از سوی دیگر ما باید توجه داشته باشیم که سیستم تنبه یا پاداش باید در دوران سازگاری با مدرسه حذف شود. مثلا والدین از عبارتی نظیر «اگر به مدرسه بروی برایت بستنی میخرم» پرهیز کنند. در غیر اینصورت، گاه کودک از حضور در مدرسه به عنوان پاداش یا تنبیه برای والدین استفاده میکند. خانواده همچنین خداحافظی را به موضوعی تحریکآمیز تبدیل نکند؛ زمان خداحافظی را کوتاه نگه داشته و بداند، کودکان و نوجوانان در صورت نگرانی، والدین را رصد میکنند و در صورت مشاهده این احساسات در پدر ومادر، در ذهن باور میکنند که ترس و نگرانی در مورد «مدرسه» بیجا نیست. مساله دیگر نگاه محافظتی خانوادهها در مورد مساله کرونا است که در برخی مواقع بسیار افراطی است. به عنوان مثال، با خانهنشینی درازمدت، کودک و نوجوان را منزوی کرده و با حساسیت بیش از حد نسبت به بیماری، منجر به رشد ریشههای روانی نامناسب اجتماعی کودکان میشوند؛ این رفتارها بدون شک سازگاری با محیط مدرسه را دشوارتر خواهد کرد. بهطور کل، رشد کودکان در یک محیط بیش از حد محافظ، وابسته و حساس سبب اختلال در آرامش شده و این امر مانع از سازگاری کودک و نوجوان با محیط آموزشی به عنوان یک ساختار اجتماعی خارج از خانواده خواهد شد. از سوی دیگر معلمان و معاونین مدرسه هم میتوانند در فعالیتهای خلاقانه مانند بازی و نقاشی شرکت کرده و از این راه به کودکان کمک کنند تا احساسات منفی خود را در یک محیط امن و حمایتی بیان کرده و با مدرسین و آموزگاران ارتباط برقرار کنند. این امر به دانشآموزان کمک میکند روشهای مثبتی برای ابراز احساسات دشوار همچون خشم، ترس یا غم بیاموزند. در این بین، فرآیند یادگیری و سلامت جسمی و روانی کودک نیز باید توسط معلمان زیرنظر گرفته شود.