تورم به اعتراضات دامن زد/ اصلاح ریشه نارضایتیها؛ عقبنشینی یا پیشرفت؟
دکتر سیدضیاء هاشمی، جامعهشناس مستقل، بر این باور است که عوامل متعددی در بروز و ظهور اعتراضات ماههای گذشته در کشور دخیل هستند، ازهمین رو، دولت و حاکمیت باید با هدف ممانعت از بروز دوباره اعتراضات، ریشه نارضایتیها را شناسایی و نسبت به اصلاح آنها اقدام کند.
به باور او، وقتی مردم از وضعیت اقتصادی و تورم و گرانی و وضعیت بیکاری ناراحت هستند، تا مدتی صبوری میکنند و انتظار میکشند و به ایجاد تحولات امیدوار میمانند. وقتی دولت تغییر میکند، انتخابات شکل میگیرد اما در سیاست خارجی و داخلی و در سطح رسمی و غیر رسمی اتفاقی نمیافتد، طبیعتاً این امیدها کاهش مییابد و این نارضایتی شدید و منجر به ناامیدی میشود. به گزارش «شفقنا»، هاشمی تأکید دارد، زمینههای اعتراضات به تدریج ایجاد شده و رفع این زمینهها نیز میتواند به تدریج اتفاق بیفتد. باید دید که در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی این اعتراضات متوجه چه مسائلی است. بخشهایی از آنها در کوتاهمدت و بخشهایی به تدریج و در درازمدت اصلاح شوند. در کوتاهمدت باید مواردی مثل گشت ارشاد، گزینش دانشجو و استاد و معلم یا فرایندهای کند اداری که برای کسب و کار مردم مشکلاتی ایجاد میکند، اصلاح شوند؛ در این صورت در سطح جامعه امیدواری ایجاد میشود، طبیعتاً عدهای از معترضان به حل مسائل امیدوار میشوند و حتی اگر ناراضی باشند، با امید به حل مشکلات از مسیرمنطقی و تعریف شده، دیگر به صف معترضان نخواهد پیوست و به همراهان یا حامیان نظام ملحق میشوند. در دراز مدت باید «شایسته سالاری»، «رفع تبعیض» و «مبارزه با فساد» بهطور جدی در دستور کار قرار گیرد.
گزیدهای از گفتوگوی هاشمی با شقفنا را میخوانید.
نارضایتی شدید منجر به اعتراض میشود
هر کسی که معترض است لزوماً به خیابان نمیرود و حتی هر کسی ناراضی است، معترض نمیشود. در هر گروه یا محیط اجتماعی ممکن است نارضایتیهایی وجود داشته باشد، ممکن است این نارضایتیها با پیگیری و تلاشهایی برطرف گردد و با رضایت جایگزین شود یا آنقدر مهم نیست که ادامه پیدا کند. مثال عینی آن را میتوان در تعاملات خانوادگی و محیط آموزشی یا سازمان کاری و محیط شهری دید. نارضایتی لزوماً به اعتراض منجر نمیشود، مثلا وقتی در بازار کیفیت کالایی نامطلوب یا قیمت آن خیلی گران است، مشتری زبان به اعتراض باز میکند و به فروشنده یا تولیدکننده اعتراض میکند که این کالا مطلوب نبوده است؛ بنابراین درست است که زمینه اعتراض، نارضایتی است ولی هر نارضایتی منجر به اعتراض نمیشود.
نارضایتی شدید است که منجر به اعتراض میشود، ولی زمانی که این اعتراض به کنشگری در عرصه خیابان تبدیل شود با وجود اینکه معترضان میدانند که هزینههایی برای آنها دارد، حداقل هزینه این است که وقتش گرفته میشود و از کارش باز میماند، هزینه بالاتر این است که از نگاه بخش دیگری از جامعه که با او همصدا نیست، در معرض طرد اجتماعی قرار گیرد یا در تعاملات رسمی ممکن است این اعتراضات به عنوان رفتارهای نامقبول یا غیر قانونی مورد برخورد پلیسی یا قضایی قرار گیرد.
ناامیدی از روشهای دیگر
بنابراین وقتی افراد یا گروههایی به این مرحله میرسند، بدان معنا است که ناراضی هستند و این نارضایتی شدید است. کسی که به خیابان میآید یعنی امیدی به روشهای دیگر ندارد. حتی ممکن است که اعتراضش را به زبانهای دیگری بیان کرده یا توسط دیگران بیان شده ولی از روشهای مدنیتر و آرامتر، ناامید شده و این نارضایتی را با حضور در خیابان ابراز میکند. وقتی اعتراض خیابانی استمرار پیدا میکند یعنی هنوز امیدواری به حل مساله ایجاد نشده است.
این ناامیدی دو بُعد میتواند داشته باشد: یکی اینکه اعتراضات شنیده نشده یا برای حل آن اقدامی نشده و بُعد دیگر اینکه قرار نیست اعتراضات شنیده شود چرا که باب تعامل و کنش متقابل بسته شده و اعتراض کننده، نسبت به اعتراض شونده یعنی مخاطب اعتراض، توقع رفتار خاصی ندارد به این خاطر که مقبولیتی ندارد و اساسا خود او محل اعتراض میشود. به عنوان مثال در تعامل بین یک خریدار و فروشنده، خریدار معترض به فروشنده است که چرا قیمت بالاست و کاهش قیمت یا بالاتر رفتن کیفیت کالا را مطالبه میکند، ولی زمانی اعتراض به گونهای است که او را به عنوان فروشنده قبول ندارد و حتی اعتراض میکند که شما به عنوان یک فروشنده و تولیدکننده صلاحیت فروش یا تولید را ندارید و باید کسب و کار خود را تعطیل کنید.
در اعتراضات سیاسی همزمانی اعتراض به این است که از یک نهاد سیاسی مطالبه تغییر یا اصلاح میشود ولی زمانی مطالبه خاص عملی تعریف نشده بلکه اصل وجود نهاد سیاسی مورد اعتراض قرار میگیرد و شدت اعتراضات اوج میگیرد. وقتی اعتراضات خیابانی هم صورت میگیرد، عدهای که به خیابان میآیند مطالبات مختلفی دارند. اعتراض لایههای مختلفی دارد، بخشی از معترضان هم هستند که مطالبه اصلاح یا تغییر خاصی ندارند بلکه برای مخاطبِ اعتراض، هیچ مشروعیتی قائل نیستند. طبیعتاً همه معترضان اینگونه نیستند، بخش دیگری از معترضان که وارد خیابان شدهاند، میخواهند با صدای بلند و با نمایش خیابانی، مطالبه تغییر داشته باشند.
این مطالبه میتواند، مطالبه تغییر در یک رفتار، قانون و رویه یا حتی راجع به یک سازمان یا نهاد باشد. بنابراین کسانی که وارد خیابان میشوند و اعتراض دارند، در دو دسته جای میگیرند؛ ممکن است مطالبه تغییر ساختاری باشد یا هدفش صرفا اعمال فشار بیشتر برای تحقق مطالباتی است که معترضان مطرح میکنند.
همه کسانی که وارد خیابان میشوند برانداز نیستند
بنابراین اینگونه نیست که همه کسانی که وارد خیابان میشوند، برانداز باشند. منطق اعتراض به براندازان اجازه نمیدهد که همه این معترضان را جزو خود بدانند یا نمایندگان حاکمیت مستقر این تلقی را پیدا کنند که این معترضان همه براندازان هستند. حتی اگر معترضان رفتارهایی را انجام دهند که از نظر اعتراض شونده غیر قانونی است مثلاً شیشهای شکسته شود یا سایر اقدامات غیر قانونی، لزوماً نماد و دلیل براندازی نیست بلکه دلیل نارضایتی شدید و یک نوع ناامیدی یا کم امیدی نسبت به نتیجه بخشی اعتراض است که به شکل رفتار پر هیجان خود را نشان میدهد.
پس طیف گستردهای از اعتراضات وجود دارد، اعتراضی که به دلیل یأس از اصلاح و تغییر به وجود میآید، شدید هست، ولی کماکان در موضع مطالبه تغییر رویه و رفتارهاست. نوع دیگر، اعتراضاتی است که میتواند شدید نباشد، مثل اعتراضات مدنی که در قالب یک بیانیه، تجمع، نامه، تریبون آزاد و… بیان میشود یا مانند بسیاری از اعتراضات دانشگاهی یا دانشجویی که منشأ همه آنها نارضایتی است، ولی همراه با یأس نیست و کماکان امید برای ایجاد تغییر و رفع مشکلات وجود دارد. بنابراین اینجا هم نارضایتی وجود دارد که منجر به اعتراض شده ولی این نارضایتی و اعتراض همراه با امید به حل مسالهای است که نسبت به آن اعتراض صورت گرفته است.
چرا همه ناراضیان به خیابان نمیروند؟
اگر برخی از افراد علیرغم اینکه معترض هستند، به خیابان نمیروند و حتی اعتراض مدنی هم نمیکنند لزوماً بدین معنا نیست که آنها راضی هستند بلکه جمعیت زیادی ناراضی هستند ولی به چند دلیل، وارد خیابان نمیشوند. یکی اینکه حاضر به پرداخت هزینه بیان اعتراض خود نیستند. دوم اینکه ناراضی هستند و در عین حال امیدوار به اینکه توجهی نسبت به اصلاح مساله صورت گیرد در انتظار تغییر و اصلاح هستند، یا فکر میکنند وقتی دیگران اعتراض میکنند حرف آنها نیز گفته میشود، پس دلیلی برای پرداخت هزینه از سوی آنها وجود ندارد. سوم اینکه در بین کسانی که ناراضی هستند و هیچ اعتراضی نمیکنند، ممکن است عدهای علاوه بر احساس نارضایتی، امیدی به نتیجه بخشی اعتراض نداشته باشند و حاضر به پرداخت هزینه نیز نباشند، بنابراین یک نارضایتی منفعلانه شکل میگیرد.
همچنین این را باید در نظر بگیریم که وقتی میگوییم اعتراض، نارضایتی و اصلاح، اینگونه نیست که یک دوگانه کلی و کلان معترضان و دولت، یا مردم و حاکمیت داشته باشیم. مردم، گروههای مختلف هستند کما اینکه در حاکمیت هم رویهها و دیدگاههای مختلفی وجود دارد. حاکمیت یک پدیده بسیط نیست که بگوییم یک نفر تصمیم میگیرد که این اقدام را انجام دهد، تغییر کند یا برخورد کند یا اعتراض را بپذیرد بلکه حاکمیت یک مجموعه گسترده است که شامل نهادهای مختلف قضایی، سیاسی، سیاستگذاری و مدیریتی و بخشهای اقتصادی، سیاسی، امنیتی، اجتماعی و فرهنگی و غیره میشود؛ بنابراین ممکن است یک نهاد امنیتی به یک مساله نگاهی داشته باشد که نهاد فرهنگی در همان حاکمیت واحد آن نگاه را نداشته باشد، یا گفتوگویی در میان اجزای حاکمیت جریان داشته باشد. این گفتوگو به معنای تبادل نظراتی است که برآیند آن میشود یک اقدام عملی که در مقام واکنش به یک اتفاق اجتماعی خود را نشان میدهد.
تضعیف بخشهای مدنی در اعتراضات شدید
طبیعتاً در شرایطی که اعتراضات اجتماعی حالت رادیکال و تند پیدا کند، بخشهای مدنی حاکمیت قدرت اثرگذاریشان کمتر میشود و در شرایط آرام قدرت اثرگذاریشان بیشتر. برعکس در شرایطی که جامعه آرام است و روند تعاملات جاری به شکل روتین و طبیعی جریان پیدا میکند، نهادهای مدنی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی هستند که کار خود را میکنند و نهادهادی امنیتی فعالیت کمتری دارند و فعالیتهای روتین خود را انجام میدهند تا از اتفاقات غیرمترقبه پیشگیری کنند. آنان وضعیت را رصد و ارزیابی میکنند؛ اما وقتی شرایط امنیتی شود یعنی در جامعه زد و خورد و درگیری جریان پیدا کند، آن زمان نهادهای انتظامی، امنیتی و قضایی نقش و حضورشان پر رنگتر و اثرشان بیشتر میشود، و متقابلا نهادهای مدنی اعم از بخشهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی نقششان کمرنگتر میشود. بنابراین بین بخشهای مختلف حاکمیت نیز تبادل و تعاملاتی وجود دارد و مجموعه این تعاملات برآیندی دارد که نوع رفتار و واکنش نسبت به اعتراضات را تعیین میکند.
اعتراضات، ریشههای درازمدت دارد
وقتی نارضایتی وجود دارد (طبیعتاً نارضایتی یک روزه ایجاد نمیشود) یعنی زمینههایی باعث ایجاد این نارضایتی شده و این نارضایتی نه تنها رفع نشده بلکه راهحلی نیز برای آن پیدا نشده به حدی که منجر به اعتراض خیابانی و ابراز نظر در عرصه خیابان شده است.
بنابراین اعتراضات، ریشههای درازمدت دارد البته ممکن است ریشههای کوتاهمدت هم داشته باشد یعنی اینکه بروز اعتراضات نیاز به جرقهای دارد و برای بیان آن باید زمینهای ایجاد شده باشد. آن جرقهها جدید است، ولی ریشهها میتواند بسیار دیرینه باشد. مثلاً در اعتراضات اخیر جرقه آغاز اعتراضات ماجرای فوت مرحومه مهسا امینی یا برخوردهای گشت ارشاد بود. البته به نظر من این اعتراضات فقط متأثر از فوت خانم مهسا امینی نبود بلکه پیش از آن متأثر از ماجرای خانم سپیده رشنو بود. اتفاقی که درباره خانم رشنو افتاد، در جامعه بسیار بازتاب پیدا کرد. همچنین در مورد برخوردهایی که گشت ارشاد با مردم داشت مثل خانومی که جلوی ماشین گشت ارشاد ایستاد و التماس میکرد که دخترم بیمار است؛ و این اتفاق به شکل گسترده مورد توجه افکار عمومی قرار گرفت.
نقش تورم و گرانی شدید در اعتراضات
در بروز اعتراضات اخیر البته چیزی که اهمیتش اصلاً از برخوردهای گشت ارشاد کمتر نیست، تورم و گرانی شدید است؛ زمانی که تورم و گرانی ادامه پیدا میکند و در یک برهه زمانی به حد شدیدی میرسد که زندگی روزانه مردم را تحت تأثیر شدید قرار میدهد بهطوری که یک شهروند احساس میکند که تا هفته پیش میتوانست کالایی را بخرد اما در طول یک هفته تفاوت زیادی در قیمتها ایجاد شده و دیگر قادر به خرید آن کالا نیست.
وقتی فرد امیدوار به حل مساله است یا منتظر اتفاقاتی است که به حل مساله میانجامد، این اعتراض بروز داده نمیشود ولی وقتی میبیند که این مشکل استمرار پیدا میکند، معترض میشود. بر این اساس وقتی بخشی از جامعه به گشت ارشاد معترض هستند و میبینند که اتفاقات بعدی میافتد، نارضایتی را تشدید میکند. وقتی کسی از وضعیت اقتصادی و تورم و گرانی و وضعیت بیکاری ناراحت است، تا مدتی صبوری میکند و انتظار میکشد و به ایجاد تحولات امیدوار میماند. وقتی دولت تغییر میکند، انتخابات شکل میگیرد اما در سیاست خارجی و داخلی و در سطح رسمی و غیر رسمی اتفاقی نمیافتد، طبیعتاً این امیدها کاهش مییابد و این نارضایتی شدید و منجر به ناامیدی میشود.
در این شرایط طبیعی است که یک جرقه میتواند اعتراضات را شعلهور کند و این اعتراض هم به اشکال مختلف خود را نشان میدهد، بنابراین در یک تحلیل جامع نسبت به اعتراضات چند ماهه اخیر، فقط یک عامل را نمیتوانیم ببینیم. البته گرانی و مشکلات اقتصادی و بیکاری و از آن مهمتر نا امیدی نسبت به اصلاح مسیر اقتصادی و همچنین ناراحتی نسبت به برخوردهای فرهنگی و اجتماعی موضوعی است که همیشه تاثیرگذار است و ناراحتی نسبت به آزادی در رفتارهای اجتماعی، نه آزادی به معنای ولنگاری بلکه آزادی به معنای امکان انتخاب در چارچوبهای مورد قبول جامعه و فرهنگ مهم است.
وقتی رفتار فردی از نظر فرهنگی و اجتماعی نابسامان و ناهنجار تلقی میشود، اما خود فرد احساس میکند که رفتار او اشکالی ندارد ولی همین رفتار او با مجازات و واکنشهای رسمی و غیررسمی مواجه میشود در معرض نارضایتی و ناامیدی قرار میگیرد. همچنین است وقتی تفاوت و تبعیض در رفتارها را میبیند مثلا رفتاری امروز یا امسال مشکلی ندارد و فردا یا سال دیگر دچار مشکل میشود در این شرایط است که احساس آزادی عمل در عرصه فردی و اجتماعی و سیاسی آسیب میبیند. بنابراین احساس میکند که آزادی عملش محدود شده و آزادی بیان و مطالبهگری برای اصلاح و تغییر یا امکان مشارکت کافی برای تغییر وجود ندارد. یک شهروند برای اینکه بتواند حرفش را بزند باید در یک مکانیسمهای مدنی و اجتماعی نمایندگانی داشته باشد برای اینکه آنها حرفش را بزنند ولی اگر احساس کند امکان انتخاب نماینده ندارد یا نمایندهای که انتخاب میکند نماینده او نیست و اگر هم هست، دیگر حرف او را نمیزند، مجموعه اینها در طول زمان باعث میشود که آن عامل نهایی اعتراض یعنی نارضایتی در کنار عامل مکمل یعنی ناامیدی از حل منشأ نارضایتی، دست به دست هم دهد و بخشی از این ناراضیان، اعتراضشان را در قالب حضور خیابانی و فریاد زدن شعارها ابراز میکنند.
البته بسیار طبیعی است که صد درصد جامعه یکسان فکر و رفتار نمیکنند و در کنار این اعتراضات، نگاههای دیگر هم در جامعه وجود داشته باشد. این تنوع دیدگاهها و تبادل نظر یا وزن کشی بین گروههای همراه و مخالف اعتراضات به اضافه قدرت مدیریت رسمی، میتواند سرنوشت اعتراضات را مشخص کند که به چه میزان ادامه پیدا کند و به چه نتایجی منجر شود و نهایتا آیا به تغییری در رفتارها بینجامد یا خیر. و آیا نتیجه آن کاهش نارضایتیها و افزایش امیدواریها باشد یا نباشد.
معنای اعتراض بخشی از جامعه
مردم گروههای مختلف هستند و البته اینکه بخشی از آنها به خیابان میآیند و اعتراض میکنند بسیار معنادار است به این دلیل که اگر مثلاً از شهر ۱۲ میلیونی تهران صد هزار نفر به استادیوم آزادی بروند و فوتبال نگاه کنند، در واقع یک درصد مردم جامعه میشوند گرچه صد هزار نفر عدد بسیار بزرگی است، ولی این صد هزار نفر در شرایط نرمال راحت میرود فوتبال نگاه میکند، لذت میبرد و اوقات فراغت خود را پر میکند و برمیگردد. حداکثر هزینهای که میدهد مبلغ کرایه رفت و برگشت به اضافه پول بلیت بازی است. ولی وقتی یک نفر به خیابان میآید در معرض هزینههای سنگین قرار میگیرد، اگر مثلا صد هزار نفر به خیابان آمدند درست است که از نظر عددی بخش کمی از مردم هستند ولی بسیار مهم است که یک درصد مردم وارد خیابان شوند و بسیار معنادار است.
بنابراین من تأکید میکنم که وقتی میگوییم معترضان، از یک طرف نباید فکر کنیم که همه مردم معترض هستند و به دو گانه حاکمیت و مردم خیلی قائل نیستم. و تأکید دارم بر اینکه بخشی از مردم معترض هستند یا اعتراض خیابانی دارند اما از طرف دیگر بر روی این مساله هم تأکید میکنم که این بخش از مردم بخش مهمی هستند. چون هر یک نفری که به خیابان میآید نشانه آن است که دهها نفر دیگر مثل او میتوانند باشند ولی یک نفر حاضر شده که چنین هزینهای را بدهد. بنابراین وقتی میگوییم بخشی از مردم مقصود من این نیست که بخش کمی از مردم است یا این بخش از مردم فقط تعدادی هستند که به خیابان آمدند یا همانهایی هستند که صدایشان را بلند کردند و شعار دادند. وقتی چندین ده هزار نفر به خیابان میآیند یعنی این نارضایتی بسیار گسترده است. البته گفتم که لزوما معنای نارضایتی، نا امیدی نیست ولی وقتی اعتراض خیابانی میشود، نشان میدهد در بین همین کسانی که مطالبه تغییر میکنند یک عده ناامید شدهاند که به رفتارهای براندازانه کشیده میشوند، ولی عده دیگری هم هستند که با اینکه معترض هستند و صدایشان به اعتراض بلند شده اما کماکان تمایل به تغییرات و رفع اشکالات وجود دارد و این تغییر را میسر میدانند و اتفاقا مطالبه تغییر را بدون تحولات و دگرگونهای بنیادی میدانند که هزینههای پیش بینی نشده برای آنها و کل جامعه داشته باشد.
بر روی این دو نکته به این دلیل تأکید کردم که مشخص کنیم وقتی اعتراضات خیابانی شکل میگیرد مثل اعتراضات ماههای گذشته، موضوعی بسیار جدی است که بخش مهمی از مردم در آن مشارکت میکنند اما قطعا همه مردم نیستند، بخشی از مردم هم همراهی نمیکنند. بخشی دیگری از مردم هم که مثلاً در تظاهرات 13 آبان شرکت میکنند جزو مردم هستند و ما حق نداریم در یک تحلیل اجتماعی آن بخش را نادیده بگیریم. این نکته مهم را نیز باید در نظر گرفت که معترضان خیابانی هر تعداد که هستند، یک عدد بسیار بزرگتری را نمایندگی میکنند؛ به این دلیل که برای عدهای این امکان نیست یا انقدر انگیزه و توانمندی ندارند که اعتراضات خود را در خیابان بروز دهند ضمن اینکه بخشی از مردم هستند و همه مردم ایران نیستند.
مخاطب معترضان دولت و حاکمیت است
مخاطب معترضان، دولت و حاکمیت است، حاکمیتی که به خواست همین مردم به قدرت رسیده است. مردم در جریان انقلاب اسلامی رژیم شاه را سرنگون کردند و خواهان استقرار یک نظام مردمی و دینی به نام جمهوری اسلامی شدند. حکومتی که برخاسته از یک انقلاب مردمی و مبتنی بر یک قانون اساسی است، اصلا نمیتواند و طبیعتاً نمیخواهد با سرکوب مردم کارش را ادامه دهد چون از معنای خود خارج میشود و مشروعیتی که با آن آمده را از دست میدهد. اگر قاطبه مردم با حکومت همراهی نداشته باشند، مشروعیت اجتماعی قدرت از بین میرود. البته مجدد تأکید میکنم که لزوما همه کسانی که ناراضی یا حتی معترض هستند، برانداز نیستند، ولی اگر قرار باشد مطالبه براندازی بسیار گسترده شود طبیعتا حکومت از حیث مشروعیت دچار مشکل میشود لذا همیشه رهبران جمهوری اسلامی تأکید کردهاند که مردم به شکلهای مختلف با کلیت سیستم همراهی دارند اگرچه همیشه هم انتقادات و نقدهایشان را به شکلهای مختلف ابراز میکنند. از سوی دیگر اگر اعتراضات بسیار گسترده شود طبیعتا حکومت خود را مکلف میداند که نسبت به آن واکنش مناسب نشان بدهد چرا که این تکلیف براساس بنیان این حکومت است، ذات حکومت جمهوری اسلامی «پاسخگویی و مردمداری» است.
اتکای جمهوری اسلامی به مردم است و نه با اتکا به قدرت خارجی و سنتهای کهن شاهنشاهی بلکه متکی به یک انقلاب مردمی سر کار آمده است بنابراین مادامی که اکثریت مردم را همراه داشته باشد میتواند فعالیت خود را ادامه بدهد؛ اما اگر نارضایتی وجود داشته باشد و حکومت نتواند مساله را حل کند، طبیعتا دچار مشکل درونی خواهد شد. همیشه اعتراضات با سرکوب به پایان نرسیده است، اعتراضات دورهای دارند و به صورت موقت تمام میشوند، ولی اگر زمینه و ریشه آن از بین نرود، با جرقه بعدی دوباره شعله ور میگردد. لذا اگر عوامل و ریشههای اجتماعی اعتراضات اخیر مورد توجه قرار نگیرد و تلاش، برنامهریزی و تدابیر لازم برای حل منشأ آن نارضایتیها صورت نگیرد، این اعتراضات به شکلهای دیگر تداوم پیدا میکند.
واکنش به اعتراضات مردمی چگونه باشد؟
واکنش به اعتراضات، باید جدی، متناسب و اثرگذار باشد، در غیر این صورت خسارات بسیار زیادی به همراه خواهد داشت. این خسارات در بالاترین سطح، ناظر به مشروعیت حکومت است، ولی در سطوح دیگر ناظر به کارآمدی حکومت است. بدین معنا که بتواند در عرصه اقتصادی و اجتماعی، فرآیند توسعه و بهبود وضعیت را پیش ببرد، بتواند زندگی مردم را بهبود بخشد و شاخصها و مولفههای توسعه و اقتدار جامعه را رشد بدهد به همین جهت هر حکومتی خود را نسبت به آموزش، بهداشت، امنیت، ثبات اقتصادی و پیشرفت اقتصادی متعهد میداند و این مطالبه از حکومت وجود دارد.
نکته دیگر اینکه نمایندگان مردم از جمله نماینده مجلس، رییسجمهور، نماینده شورای شهر یا خبرگان رهبری هر یک با رأی مردم جایگاه و تریبونی پیدا کردهاند لذا این نمایندگان وظیفه دارند، مطالبات و نظرات مردم را به شکل مناسب منعکس و پیگیری کنند و نکته پایانی اینکه برای اینکه وضعیت موجود به سمت یک «وفاق ملی» حرکت کند، راهی جز «گفتوگو» وجود ندارد.
راهکار عبور از شرایط فعلی
در حال حاضر نارضایتی بخش زیادی از مردم را شاهدیم، این نارضایتی در بخشهای مختلف اقتصادی، معیشتی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اداری است و لزوما یک روزه به وجود نیامده است اگرچه بخشی از این نارضایتیها متأثر از اتفاقات اخیر است، ولی بخشی ریشهدار است و همه اینها تجمیع و امروز تشدید شده است؛ اگر تصویر دقیقی از وضعیت داشته باشیم، بهتر میتوانیم به راه برون رفت از موضوع توجه کنیم.
بنابراین تصور اینکه معترضان فقط چندصد هزار نفری هستند که به خیابان آمدند، به نظرم اشتباه است و تعداد ناراضیان بسیار بیشتر است، در ناآرامیهای اخیر تنها بخشی از اعتراضها تجلی بیرونی داشت. از سوی دیگر نیز نمیتوان گفت که همه مردم معتر هستند بلکه باید اینگونه تحلیل کرد که بخش مهم و زیادی از مردم در جامعه انقلابی ایران، از وضعیت موجود ناراضی و معترضند. در ارایه راهکار باید به این نکته توجه کرد که زمینههای اعتراضات به تدریج ایجاد شده و رفع این زمینهها نیز میتواند به تدریج اتفاق بیفتد.
باید دید که در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی این اعتراضات متوجه چه مسائلی است. بخشهایی از آنها در کوتاهمدت و بخشهایی به تدریج و در دراز مدت اصلاح شوند. به عنوان مثال وقتی موضوع «گشت ارشاد» باعث شده که جرقههای اعتراضات ایجاد و تشدید شود و به این شکل خودش را نشان دهد. اگر گشت ارشاد به عنوان یک پروژه ناموفق بوده است باید جلوی این طرح ناموفق گرفته شود. حداقل آنچه من اطلاع دارم اینکه گشت ارشاد از روز اول مورد نقد بسیاری از کارشناسان بوده است به یاد دارم که از 12 سال پیش در موسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران و در سایر مراکز علمی، بررسیهای مختلف حتی رسمی نشان میداد که گشت ارشاد مورد نقد است و این روش درستی نیست و جواب نمیدهد.
اگر گشت ارشاد در مقام عمل، چالشها و اشکالات خود را نشان داده و نتوانسته به اهداف خود برسد یا اگر هم احیانا دستاوردهایی داشته، هزینهها و عوارض آن بسیار زیاد بوده، باید شجاعانه تصمیمگیری و اصلاح شود. اگر برخورد با معترضان به خصوص معترضانی که آمادگی دارند اعتراض مدنی داشته باشند (مثل دانشگاهیان و دانشجویان) باعث شده که نارضایتی ایجاد شود، این برخوردها و شیوهها باید به سرعت اصلاح شوند. اگر فرآیند گزینش استاد و دانشجو باعث شده که دانشگاهیان معترض و ناراضی شوند بایستی روند و اشکالات آن اصلاح شود. طبعا این اصلاحات نباید خیلی به طول انجامد بلکه در طول چند ماه اصلاحات لازم میتواند صورت گیرد.
ساختارهای سیاستگذاری و تصمیمگیری در کشور ما کم نیستند اگرچه این تنوع گاهی موجب تشتت میشود، اما در این موارد شورای عالی انقلاب فرهنگی میتواند سریعا بازنگری و اصلاح کند تا جلوی هزینهها گرفته شود. بنابراین در کوتاهمدت باید مواردی مثل گشت ارشاد، گزینش دانشجو و استاد و معلم یا فرآیندهای کند اداری که برای کسب و کار مردم مشکلاتی ایجاد میکند، اصلاح شوند؛ در این صورت در سطح جامعه امیدواری ایجاد میشود، طبیعتا وقتی امیدواری ایجاد شد، درصد معترضان از کمتر میشوند و عدهای از معترضان به حل مسائل امیدوار میشوند و حتی اگر ناراضی باشند، با امید به حل مشکلات از مسیرمنطقی و تعریف شده، دیگر به صف معترضان نخواهد پیوست و به همراهان یا حامیان نظام ملحق میشوند. حتی معترضان هم شدت اعتراضشان کاهش پیدا میکند و همراهی شان بیشتر میشود.
اصلاحات عامل پیشرفت است
نکته حائز اهمیت این است که نباید تصور شود که این تغییرات برخلاف اصول و یا عقبنشینی است، این اصلاحات نه تنها عقبنشینی نیست بلکه عامل پیشرفت است. برخی راهکارهای دراز مدت نیز وجود دارد. وقتی متوجه میشویم و قبول هم داریم که اشکالاتی در کار وجود دارد، اگر به دنبال کارآمدی، انسجام و اقتدار ملی هستیم، باید در جهت رفع اشکالات و نقصها تلاش کنیم. یکی از این نقصها، «شایسته سالاری» است شایسته سالاری یک اصل عمومی است و اعتراضات به شکلهایی نشان داد که در مواردی شایسته سالاری وجود ندارد لذا شایسته سالاری باید بیشتر مورد توجه و مبنا قرار گیرد. اشکال دیگر «تبعیض» است. اینکه کسانی صلاحیت کمتری دارند و فرصت بیشتری پیدا میکنند تا در جایگاههایی قرار گیرند یا وارد سطوح سیاستگذاری میشوند، نمادی از وجود تبعیض است و دقیقاً برخلاف شایسته سالاری است.
نکته دیگری که همیشه رهبران انقلاب بر آن تأکید کردهاند «مبارزه با فساد» است. در مبارزه با فساد باید جدی و جامع عمل کرد؛ فساد اخلاقی، فساد سیاسی و فساد اقتصادی همه مخربند و نیاز به واکنش جدی و شایسته دارند. نکته دیگر اینکه باید با هر کسی که مصداق «فساد» هست، به صورت برابر «برخورد» شود و معنای حقیقی عدالت طلبی همین است. اما متأسفانه در میان مردم این حس تبعیض وجود دارد که با یک دانشجو، دانشآموز یا کارگر به صورتی برخورد میشود که با یک آقازاده برخورد نمیشود. لذا اتخاذ تدابیر و ایجاد مطالباتی که جلوی این تبعیضها را بگیرد، یک مطالبه ملی، دینی و انقلابی است.
معنای پذیرش اعتراضات؟
اگر در اعتراضات، این مطالبات مطرح میشود، پذیرفتن این اعتراضات به معنای عقبنشینی نیست بلکه به معنای پیشروی است و این اعتراضات را باید به عنوان یک فرصت تلقی کرد تا اصلاحات لازم صورت بگیرد و قطعا این اصلاحات به نفع جامعه، نظام و انقلاب است.
نکته مهم دیگر اینکه جامعه ما در این اعتراضات با ساختارشکنی همراهی نکرد چرا که برای جامعه امنیت و ثبات مهم است و بیتردید بیثباتی در طول تاریخ ایران به روند پیشرفت کشور ضربه زده است. نظرسنجیها نشان میدهد که بخش مهم جامعه با بسیاری از این مطالبات مثل مبارزه با فساد سیاسی و اقتصادی، شایسته سالاری و شایستهگزینی همراه هستند و بخشی از جامعه نیز احساس میکند که این مطالبات تحقق نیافته و ساختارها نیاز به تغییراتی دارد. اگر این بخش از مطالبات معترضان که اتفاقا مطالبات انقلاب اسلامی است را به رسمیت بشناسیم و پیگیری کنیم و بر آن اهتمام بورزیم به پیشرفت خواهیم رسید.