سرانجام دلار/ افزایش نرخ ارز را میتوان امالفساد نوسانات بازارها فرض کرد
آلبرت بغزیان|
1) سرانجام رخدادی که تحلیلگران مدتها درباره آن هشدار داده بودند از راه رسید و روز گذشته خبر رسید که نرخ ارز به محدوده 50هزار تومانی رسیده است.
طی ماههای قبل بارها درباره این مشکل تذکار داده بودم، اما مانند بسیاری از هشدارهای دیگر به این هشدارها هم توجهی نشد. باید توجه داشت که نرخ ارز در ایران یک گزاره مرجع است؛ وقتی شاخصی مانند ارز با افزایش قیمت مواجه میشود، مجموعه کالا و خدمات در ایران با رشد قیمتی مواجه میشوند.
از فردا باید توقع داشت ایرانیان برای خرید گوشی همراه رقمهای بالاتری بپردازند، این روند در خصوص سایر اقلام مصرفی مردم مانند تخممرغ، لبنیات، مواد پروتئینی و حتی سیبزمینی و پیاز و... هم صدق میکند. چرا که نرخ، شاخصی مرجع است و نوسان آن باعث نوسان در سایر بازارها میشود.
2) در کشاکش افزایش این روزهای نرخ ارز، اما ابهامی میان تحلیلگران اقتصادی شکل گرفته که لازم است درباره آن صحبت شود. برخی این ابهام را مطرح میکنند که ریشه نوسانات بازارهای ایران، تورم است یا افزایش نرخ ارز؟ مطابق معمول هم در این زمینه یک دوقطبی میان تحلیلگران و اساتید شکل گرفته است، برخی معتقدند که تورم، باعث افزایش نرخ ارز و نوسان در سایر شاخصها است و عدهای دیگر هم برخلاف این گزاره فکر کرده و اعلام میکنند، این نرخ ارز است که باعث رشد تورم میشود. گروهی هم میانه این دوگانه را میگیرند و میگویند هر کدام از این شاخصها در برههای خاص، تاثیرات متفاوتی میآفریند.
اما من معتقدم این نوسانات ارزی است که ریشه بسیاری از مشکلات دیگر را شکل میدهد. ممکن است در کشورهای خارجی ریشه نوسانات، نوسانات تورمی باشد، اما این گزاره برای اقتصاد ایران که هرگز با شوکهایی از نوع افزایش نرخ انرژی مواجه نیستند، صدق نمیکند.
3) افزایش نرخ ارز را میتوان امالفساد نوسانات بازارها فرض کرد و بخش قابل توجهی از مشکلات را برآمده از نوسانات ارزی دانست. اما آیا وقوع این نوسانات در اقتصاد ایران عادی است؟ در شرایطی که ایران حتی در زمان تحریمها هم نفت میفروشد، بروز این نوع مشکلات ارزی غیرقابل قبول است.
دولتهای ایران از طریق مدیریت علمی و اتخاذ راهبردهای معقول میتوانند بازارهای کشور را در ثبات نگه دارند. اما متولیان اقتصادی، فعالان اقتصادی و تصمیمسازان ارزی کشور به این گزارهها توجهی ندارند. از یک طرف، صادرکننده حاضر نیست نرخ ارزی که در بازار آزاد 50هزار تومان است را به نرخ 28500 تومان (مورد نظر دولت) بفروشد، بنابراین دست نگه میدارد و عرضه را تحت تاثیر قرار میدهد.
از سوی دیگر سوداگران خارجی هم در توزیع ارز به داخل مانعتراشی میکنند، (فشار امریکا و...) بنابراین بازار در سطح کلان با مشکل عرضه مواجه میشود و نوسانات شکل میگیرند.
4) تغییر نرخ ارز در ایران آغازکننده هر نوع نوسانی در بازارهاست. دولت باید نرخ ارز را پایش کند و وظیفه این پایش به عهده بانک مرکزی است. اما آیا بانک مرکزی ایران میتواند حریف دلالان و بازارسازها، جریان سازها و....باشد و در این زمینه اقدامی کرده است؟ تاسفآور این است که در مدیریتهای قبلی بانک مرکزی اجازه این جریانسازیها به سوداگران داده شده است. بنابراین مدیران فعلی هر اندازه هم که سعی کنند بازار را به سمت ثبات سوق دهند، موفق نمیشوند. این است که بازار هرات، سلیمانیه، استانبول و...به مرجع ارزی ایران بدل شدند و طناب اقتصاد ایران به این بازارها گره خورد.
زمانی که این بازارها به هر دلیلی از جمله فشار امریکا از ورود ارز به داخل کشور جلوگیری کردند، بازارهای کشورمان مدام با نوسانات پی در پی مواجه شدند. اینگونه نرخ ارز افزایش یافت و متعاقب آن بازارهای کشور با نوسانات فزاینده مواجه شدند.
5) در این میان متاسفانه هنوز راهبرد مناسبی از سوی بانک مرکزی برای بهبود اوضاع مشاهده نشده است. مهمترین اقدام بانک مرکزی باز کردن طناب ارزی از جریانسازها و سوداگران، انداختن توپ به زمین انتظارات تورمی مردم و تشکیل یک مرکز مبادله ارزی است.
باید بدانیم، وقتی این طناب به بازارهای خارج از کشور متصل باشد، سوداگران به راحتی میتوانند این طناب را بکشند و اقتصاد ایران را وارد چاه طویل مشکلات کنند. با شناختی که از رییس کل بانک مرکزی دارم، ایشان تسلیم سوداگران نمیشوند اما وضعیت اقتصادی کشور به اندازهای نا بسامان است که حتی اراده رییس کل بانک مرکزی هم در تقابل با سوداگران گرهگشا نیست.