شغلهایی که بر باد رفتند
مرتضی افقه
رییسجمهوری اخیرا در خصوص آمارهای اشتغال مطالبی را عنوان و عملکرد دولت در خصوص این شاخص را برجسته ارزیابی کرده است. بر اساس اعلام رییسجمهوری آمارهای بیکاری چند دهم درصد کاهش یافته است. اظهاراتی که ساعاتی بعد از سوی وزیر کار دولت سیزدهم هم تایید شد. اما مردم در واقعیت به گونهای دیگر میاندیشند. درواقع آمارهایی ارایه شده که به نظر میرسد در عرصه میدانی و واقعیتهای حاکم بر بازار چندان ریشه در واقعیت نداشته باشد.
دولت نهتنها در زمینه اشتغال عملکرد مناسبی از خود ارایه نکرده است، بلکه با محدودسازی و مسدودسازی فضای مجازی، دامنه وسیعی از مشاغل آنلاین و اینترنتی را هم به تعطیلی کشانده است. بر اساس برخی آمارهای مستند، تعداد واحدهای خسارتدیده در اثر محدودسازی فضای مجازی به بیش از یک میلیون واحد رسیده است.
اساسا یکی از مشکلات جدی که دولت سیزدهم با آن مواجه است، وعدههای غیرواقعی است که داده است اما امکان تحقق ندارند. نهتنها امکان تحقق ندارند بلکه حتی افق تحقق روشنی هم ندارند. به نظر میرسد عملا برخی بخشهای دولت در حال آمارسازی هستند. مثلا در بحث اشتغال با آمارها بازی میکنند و حتی افرادی که در طول هفته یک ساعت کار کردهاند را هم ذیل لیست افرادی که اشتغال دارند دستهبندی میکنند.
اما در بطن جامعه هیچ نشانهای از رونق کسب و کار و بهبود شاخصهای تولید مشاهده نمیشود که مبتنی بر آن کسی بخواهد بگوید اشتغالزایی رونق خاصی پیدا کرده است. اما این آمارسازیها نهتنها کمکی به دولت نمیکند، بلکه باعث رویگردانی بیشتر مخاطبان از آنها خواهد شد. همان طور که اشاره شد، کار کردن یک ساعته فردی در هفته به معنایی اشتغالزایی نیست و نباید آن را ذیل آمارهای اشتغالزایی قرار داد. از دوره احمدینژاد موضوع تغییر تعریف اشتغال مطرح شد و آسیبهای زیادی وارد کرد. واقع آن است که نرخ مشارکت نزولی شده و پایین آمده است. عددهایی هم که دولت در خصوص اشتغالزایی اعلام میکند مبتنی بر یک نرخ مشارکت پایین است.
این نرخ هم به دلیل اینکه بسیاری از فارغالتحصیلان از کار کردن در ایران خسته شدهاند، شکل گرفته است. در آمارهای اشتغال باید به افرادی توجه کرد که بیمهشان رد میشود. اما این موارد به هیچ وجه مورد توجه قرار نمیگیرند. در اقتصاد ایران سه بخش کشاورزی، خدمات و صنعت بار اصلی اشتغالزایی را به دوش میکشند. از میان این سهگانه بخش خدمات، بیشترین سهم را در اشتغالزایی دارد؛ این اهمیت هم به دلیل آن است که اقتصاد ایران یک اقتصاد نفتی است و درآمدهای نفتی در آن تعیینکننده است. خدمات حدود 50 درصد شاغلان را دربر میگیرد، صنعت 33 درصد و کشاورزی 17 درصد این سهم را دارد.
بخش قابل توجهی از سهم اشتغالزایی در سالهای اخیر در بخش مشاغل آنلاین و اینترنتی است. جوانان ایرانی بدون اینکه از دولت کمکی بگیرند، خودشان برای خودشان و اطرافیانشان شغلی درست کرده بودند و از طریق خلاقیت هم برای خود و هم برای جامعه ارزش افزوده ایجاد میکردند. اما دولت نهتنها به این قشر کمکی نکرد بلکه با طرح صیانت و محدودسازی اینترنت، این مشاغل را از میان بردند. مشکل اما زمانی برجستهتر میشود که بدانیم، این محدودیتها نهتنها شغلها را در ایران از میان برده، بلکه باعث شده دامنه وسیعی از نخبگان ایرانی در حوزه برنامهنویسی، بازاریابی و... مهاجرت کرده و به کشورهای دیگر بروند.
خسارت یک چنین نقصانی تا دههها اقتصاد ایران را درگیر میسازد و باعث بروز مشکلات عدیدهای میشود. بنابراین نهتنها کارنامه دولت در بخش اشتغالزایی کارنامه روشنی نیست، بلکه اقداماتی هم انجام داده که باعث بروز خسارتهای جدی در فضای اقتصادی و راهبردی کشور میشود. ای کاش دولت یک بار برای همیشه تکلیف مردم را با وعدههایی که داده، مشخص کند. معقولتر آن است که دولت رسما اعلام کند، وعدههایی چون ساخت 4 میلیون مسکن در 4 سال، تکنرخی کردن ارز، کاهش نرخ تورم به نیم، اشتغالزایی یک میلیونی و... در یک فضای تبلیغاتی و انتخاباتی مطرح شده و ریشه در واقعیت ندارد. وقتی صادقانه با مردم سخن گفته شود، مردم خواهند پذیرفت و مساله حل میشود. اما اینکه تلاش کنند، به وسیله آمارسازی، تحریف و فضاسازی اعلام کنند وعدههایشان محقق شده، دردی را از اقتصاد ایران و مردم دوا نمیکند.