زمینههای انسداد توسعه در ایران
سال ۱۴۰۲ آغاز شده است و توسعه پایدار همچنان برای جامعه ایران آرزویی بر زمین مانده محسوب میشود.توسعهای که به دنبال آن سبب شود، هر ایرانی به کشور و هویت خود افتخار کند و در مقایسه با دیگر کشورهای جهان، سخن تازهای برای گفتن وجود داشته باشد.اما چرا توسعه پایدار برای ایران، دور از دسترس شده است و بیش از هر زمان به انسداد توسعه نزدیکتر میشویم؟
یک: رفورمیسم پیش نیاز توسعه
اصلاح خواهی یا رفورمیسم پیش نیاز توسعه است. توسعه بدون نوزایی و نوزایی بدون رفورمیسم امکان ناپذیراست. اگر چه شاهد دگرگونیهای عمیق اجتماعی در لایههایی از جامعه ایران هستیم اما نظام حکم رانی همچنان آماده پذیرش یک اصلاحات بنیادین نیست. باور به امکان اصلاح ساختارهای سیاسی و اقتصادی از طریق رفرمیسم در نظام حکم رانی ایران دشوارتر شده است و پیکره توسعه، مسدودتر از هر زمان دیگری است.
دو: هراسانگیزی
آرامش یک اصل اساسی در فرایند توسعه برای هر کشوری محسوب میشود. اما بسیاری از ما در اندیشه این هستیم که مبادا فردای جامعه ایران هراس انگیزتر از امروز باشد. برای تحقق توسعهای درون زا، میبایست اعتماد عمومی و همبستگی اجتماعی نیز بالا باشد و این امر مهمترین چالش این روزهای جامعه ایران است. در جامعهای که اعتماد عمومی در آن ضعیف باشد، ترس و هراس از وضعیت آینده روز به روز بیشتر میشود و توسعه مفهوم پایدار خود را از دست میدهد.
سه: فقر و تورم
امروز بخش بزرگی از جامعه ایران با فقر و تهدستی دست وپنجه نرم میکنند.غرق مشکلات فراوان هستند و حال طبقه متوسط ایران به عنوان گرانیگاه توسعه اصلا خوب نیست. فقر سبب شده است که بسیاری از صاحبنظران اعتقاد داشته باشند که ایران برای همیشه از قافله توسعه عقب مانده است و بر اساس سلسله نیازهای تعیین شده در «هرم مازلو» این کشور حالا حالاها همچنان درگیر تامین ابتداییترین نیازهای جامعه خود خواهد بود. ناامنی غذایی ما را تهدید میکند و در حالی که دنیای کنونی با حوزههای فناورانه گرهخورده است و کل کره زمین یک پیکر شده است ما برای داشتن یک ارتباط معمولی در جهان همچنان با چالش روبرو هستیم.
چهار: ناتوانی و افول اندیشهها
در طول تاریخ مردمانی در سرزمین ایران زیست میکردهاند که همچنان افتخار هر ایرانی هستند.امپراتورهایی مانند ساسانیان؛ در این سرزمین آثار ماندگاری بر جای گذاشتهاند که نشان از شکوفایی توسعه در آن زمان داشته است.
اگر دورههای رکود در تاریخ ایران وجود داشته دورههای درخشان هم کم نبوده است. اما امروز بهنظر میرسد دیگر از آن نام آوران و تحول خواهان که در حوزه اجرا دستی بر آتش داشته باشند خبری نیست وشایستگان هم به انزوا رفتهاند.این مملکت تشنه اندیشهها و شخصیتهایی در حوزه اجرا است. بزرگ مردانی مانند میرزا تقی خان امیرکبیر. همین دیروز بود که برخی رسانهها کلاه امیرکبیر را بر سر محمدجواد ظریف، وزیر وقت خارجه میگذاشتند و او را در هیبت «آرش» قهرمان اساطیری ایران یا «امیرکبیر» به تصویر میکشیدند.توسعه ایران زمین، نیازمند مردانی است با اندیشههای بلند که همتی جانانه دارند.
پنج: اراده برخواستن
تمنای توسعه با رویاپروری امکان پذیر نیست.باید اراده بیدار شدن و برخواستن داشت. اگر این اراده وجود داشته باشد توسعه مسدود نمیشود وبا همین وضعیت کنونی میتوان آغاز کرد. مگر ژاپن امروز در جنگ جهانی دیروز به خاک سیاه ننشست. کافی است نیمی از اراده نظام حکمرانی در ژاپن، الگوی نظام حکمرانی در ایران باشد.
اقتدار ژاپن به سیستم دفاعی و نظامی آن نیست. ژاپنیها با دشمن دیروز خود در جنگ جهانی دوم، تنها به این دلیل که کدخدای امروز نظم جهانی است ارتباط عمیق پیدا کردند و مبتنی بر منافع ملی در جهان یارگیری میکنند.ژاپنیها میدانستند که جز این راهی برای توسعه پایدارشان نیست و برای تحقق آن اراده داشتند.اگر اراده واقعی باشد تردید نکنیم که اندیشههای توسعه در سرزمین ما نیز بار دیگر جوانه خواهد زد.دولت باید با عملکرد خود، امید را به جامعه برگرداند و حس بیارادگی و بیآینده بودن در رقابتهای جهانی را از خود و دیگران بزداید.